سخنرانی استاد مهدوی ارفع.شام میلاد پیامبر۲ ابان.mp3
23.05M
🌹میلاد باسعادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام)
🎙 استاد مهدوی ارفع
🔺 #نهج_البلاغه #خطبه161
🗓 2 آبان ماه 1400
📤 @mahdavi_arfae
Hamed Zamani - Mohammad(128).mp3
7.32M
🌹🍃🌸🍃...
محمد مقتدای اهل عالم
محمد مصطفی آل آدم
حامد زمانی
#ما_متحدیم#
#ما_بیداریم
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیعهی جعفری ام
تا ابد حیـــدری ام
@sonnatha
👌 یه تکنیک ناب
هروقت کسی ناراحتتون کرد به ساعت نگاه کنید، ببینید ساعت چنده؟! 🕒
به فرض مثال اگر ساعت ۳ بود بگید
یا امام حسین'علیهالسلام' به خاطر شما میبخشم...💖
ایدهی قشنگی بود میشه برا هرچیزی استفاده اش کرد!
مثلا هروقت
خواستیم گناه کنیم نگاه به ساعت کنیم و به معصوم پناه ببریم ...
مثلا هروقت.....
🌴🌷🦋🌷🌴
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
بانو جان
قدم نورسیدهتان،
چقدر مبارک بود و هست و خواهدبود...
به اندازه همه زیباییهای جهان دوستتان دارم
اما راستش هربار که به شما فکر میکنم، قلبم مچاله میشود.
فکر میکنم که شما،
فداکارترین مادر روی زمين هستید!
برای اینکه ما بی رسول نشویم،
برای اینکه بشریت بی محمد نشود،
برای اینکه جانِ جانِ جهان حفظ شود،
برای اینکه فرزندتان به چهل سالگی، در حراء، مخاطبِ إقراء شود،
جدا شدن از نوزاد زیبای دلربای خود را پذیرفتید،
جدا شدن از پاره تنتان را،
جدا شدن از یادگار عشق خود را...
شیر نداشتن بهانه بود،
یک دنیا به شما بدهکار است بانو!
تک تک روزهایی را که میتوانستید محمد را در آغوش بگیرید
تک تک لحظه هایی را که میتوانستید همچون ما که به چشم های کودکمان خیره میشویم و غرق لذت و عشق میشویم، خیره شوید و لذت ببرید،
تک تک بوسه های نزده، لالایی های نخوانده، لبخندهای خشکیده، آغوش های خالی...
تک تک اینها را بشریت به شما بدهکار است!
و البته که معامله شما با خدا بوده است و ما کوچکهای فقیر را چه به بدهکاری...
طرف معاملههای سخت و سنگین، چه کسی میتواند باشد جز خدا؟
شبیه معامله مادر موسی
او هم برای حفظ نظام الهی و رسول خدا، به وحی خدا، پاره جگرش را به نیل انداخت. اما فراق آن مادر بیتاب را خدا خیلی زود خاتمه داد و کودک را به آغوشش بازگرداند...
بانو جان
من حتی نمیتوانم به این جدایی "فکر کنم" و بغض نکنم و اشک نریزم...
مادر باشی
آن هم مادر کودکی چون محمد
اما چون قرار است این کودک برای یک جهان پیامبری کند، و ارادههایی این را نمیخواهند،
او را بسپاری به بادیههای دور،
و روزها و شبها فقط در خیال، اول غان و غونش را بشنوی، بعد ماما گفتنش را جواب دهی، بعد تاتی کردنش را تصور کنی، بعد بوسه زدن هایش را حس کنی، بعد.....
آاااه
قلب سیاه و سنگین شدهام که آتش میگیرد، از قلب روشن و لطیف شما، خدا خبر دارد!... و البته که حتماً خودش وسعت داده و صبر و رضا به پیمانه قلبتان ریخته و خودش مدام دلداریتان داده...
بانو آمنه جان
منتدار شماییم،
متشکر از شما؛
به نیابت از همه جهانیان میگویم!
از آنها که همان روزها محمدتان را دیدند و دلباخته حُسن و ملاحت و امانت و متانت و لطافت و کرامتش شدند، گرفته
تا همچون مایی که قرنها بعد، فقط وصف شنیدیم و خطی به کاغذی خواندیم و دلباخته شدیم...
دلباختگی مان را بپذیرید. ❤️
و به مادرانگی خود عمق و حرارتش را بیفزایید🤲🏻