شیخ السکوت ؛
تنها اشارهای کن و شقالقمر نما ؛ [ هو علی ] .
خود را گَهی خدا کن و گاهی بشر نما ؛
شیخ السکوت ؛
تنها اشارهای کن و شقالقمر نما ؛ [ هو علی ] .
بابا علی ؛
کافر شدم به جرم سجودم به چشمتو ،
زاهد ندید چشم قشنگِ خدای من .. ؛
شیخ السکوت ؛
مولا علی . [ هنر ِ سکوت ] . #فور
آنقدر قوی بنظر میرسید ،
که هیچ کس نگرانش نمیشد ؛
هیچکس ..
شیخ السکوت ؛
[ اعترف لک بأنی اشقت لک حد النخاع ] . اعتراف میکنم ک تا نخاع دلتنگت شدم .
انگور ضریحش نبوسیده ای ،
که بدانی چه میکِشم .. ؛
حسین جان ؛
نفسش سخت گرفتست ، به آغوش بکش ..
نوکرِ خستهی رنجورِ به هم ریخته را .. ؛
فالِ حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت ؛
با علی ، ختم به خیری ؛ بی علی شرِ تمام ..