🔆از پوست سر خود محافظت کنید
✔️ما اغلب فراموش میکنیم که پوست سر ما نیز میتواند توسط تابش نور آفتاب حتی به شکل غیر مستقیم بسوزد. این مسئله به خصوص اگر موهای شما بلوند است، بیش از باقی افراد سراغتان خواهد آمد. پس اگر به مدت طولانی در معرض نور خورشید هستید؛ بهتر است از سایهبان، روسری یا کلاه مناسب استفاده کنید.
💋💅
💅 @sooraty
🌈یک روش طراحی ناخن در منزل
💅یک روش طراحی ساده ناخن: ابتدا لاک بیس را بزنید سپس چسب مشبک روی آن بچسبانید و دوباره لاک رنگی روی آن بکشید. پس از خشک شدن چسب را بردارید.
💋💅
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
#پارت_95 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده آراز با شنیدن این حرف من بلند شد نگاه سردش رو بهم دوخت و ب
#پارت96
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
خیلی میترسیدم از اینکه آراز بفهمه من اومدم دنبال کار اما اون فعلا تا آخر شب خونه نمیومد پس میتونستم یه کار درست حسابی پیدا کنم به آگهی تو دستم خیره شدم یه منشی میخواستند و این میتونست برای شروع خوب باشه به سمت شرکت حرکت کردم تقریبا یکساعت طول کشید تا رسیدم ولی عجب جایی بود معلوم بود یه شرکت درست حسابی خدا کنه من رو استخدام کنه
داخل شرکت شدم یه منشی با قیافه ی آرایش کرده و لباس خیلی افتضاح ایستاده بود پشت میز سری با تاسف تکون دادم چرا اینا دوست داشتند خودنمایی کنند و همچین پوشش افتضاحی داشتند
_بفرمائید !؟
با شنیدن صداش از افکارم خارج شدم نگاهم رو بهش دوختم و گفتم:
_آگهی داده بودید برای استخدام
_صبر کن با معاون شرکت هماهنگ کنم برو باهاش صحبت کن اگه شرایطش رو داشتی بهت میگه
_باشه
بعد از چند دقیقه بلاخره نوبت من شد داخل شدم انتظار داشتم معاون رئیس شرکت یه پسر جوون باشه اما برعکس تصورم یه دختر بود که هیچ آرایشی روی صورتش نبود و معلوم بود تیپ ساده ای هم داره
_سلام
با شنیدن صدام سرش رو بلند کرد لبخند مهربونی زد
_سلام بفرمائید
بعد از پرسیدن یه سری سئوال جزئی که جواب دادم بهم خیره شد و گفت:
_این برگه رو بگیر با دقت بخون اگه همه چیز اوکی بود امضا کن از فردا شروع به کار میکنی
با شنیدن این حرفش چشمهام برق زد خیلی زود همرو خوندم هیچ مشکلی وجود نداشت امضا رو زدم یه قرارداد دوساله بود
* * * *
به خاله شهره خیره شدم و گفتم:
_آراز که هنوز نیومده درسته !؟
ترسیده بهم خیره شد و گفت:
_نه اما چرا پنهانی بدون اجازه اش از خونه خارج شدید اگه اون بفهمه خیلی بد میشه اگه عصبی بشه هیچکس جلودارش نیست شما اون رو نمیشناسید
خیلی آروم زمزمه کردم
_من اون رو بهتر از همه میشناسم
_چی !؟
با شنیدن صداش سرم و بلند کردم بهش خیره شدم و گفتم:
_میگم نگران نباش اون صبح تا شب میره سر کار از کجا میخواد بفهمه درضمن من از فردا هر روز میرم بیرون شما باید مراقب آرشاویر باشید
_نه
_چرا انقدر میترسید خاله شهره اون که قصد نداره شما رو اعدام بکنه درضمن از کجا میخواد خبر دار بشه من قبل اون میام خونه