🌈کرم پودر زدن با اسفنج قطره ای بیوتی بلندر
💖اول اسفنج رو خیس کنین و بعد فشار بدین تا آب اضافی گرفته بشه. اول کرم رو به صورت لکه ای در قسمت های مختلف پوست بزنین و با اسفنج،صاف کنید
👩❤️💋👩 👗 ♥️👑
💅 @sooraty
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایده های با حال با روسری
.
💅 @sooraty
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکوراسیون اتاقت رو کاملا عوض کن 😳
.
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦄 کانتور بینی 💜
🕯 🕯
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
#پارت_144 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده تموم مدت شب بیهوش بودم و نمیدونم بعدش چیشد ، صبح که چشمهام ر
#پارت_145
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ میخوام باهات صحبت کنم ...!
بدون اینکه نیم نگاهی بهم بندازه گفت :
_ الان حالت مساعد نیست بهتره بری استراحت کنی ، هر وقت خوب شدی حرف میزنیم .
لجم گرفته بود از اینکه با من مثل بچه ها برخورد میکرد ، بعد بلایی که سرم آورده بود به جای معذرت خواهی هنوز هم خودخواه و حرص درار بود
_اما من میخوام همین الان باهام حرف بزنم
نگاهش رو به من دوخت :
_ چی میخوای !؟
لبم رو تر کردم و گفتم :
_ من میخوام دوباره برگردم سر کار نمیتونم تو خونه همش باشم وگرنه دیوونه میشم مخصوصا با بلا هایی که تو سر من درمیاری ناقص هم میشم .
نیشخندی زد :
_ اگه جلوی زبونت رو میگرفتی هیچ اتفاقی برات نمیفتاد ، بعدش وقتی حالت نرمال شد میتونی برگردی سر کارت .
نفسم رو آسوده بیرون فرستادم که اینبار پوزخندش رو حواله ام کرد دوست داشتم دهنش رو جر بدم کثافط تا میتونست همش من رو اذیت میکرد
بد نبود یخورده حالش رو میگرفتم اون که من رو به حد کافی اذیت کرده بود .
_ از الناز خانوم چخبر !؟
دست از کار کشیدن کشید ، بهم خیره شد
_ خوبه
با شنیدن این جوابش تا ناکجا آبادم سوخت مثلا من میخواستم حالش رو بگیرم اون حال من رو گرفت .
_ الناز خانوم میدونند ازدواج کردید ...!؟
اینبار خان زاده خندید که چشمهام گرد شد ، بیشرف چقدر هم خوشگل میخندید دوست داشتم برم لبهاش رو از جا بکنم ، سرم رو محکم تکون دادم تا به این افکاری که داشتند تو سرم جولون میدادند پایان بدم .
وقتی خنده اش تموم شد خیره به چشمهای من شد
_ تو مثلا داری من و تهدید میکنی کوچولو ؟
_ نه
_ نمیتونی هم با تهدید کردن خودت رو نجات بدی من رو میشناسی میدونی چه آدم بدی هستم .
با شنیدن این حرفش حرصی شدم باز داشت من رو تهدید میکرد
_ نمیخواد هی مدام تکرار کنی منو میشناسی منو میشناسی ، آره میشناسمت میدونم چه آدم پست و رذلی هستی و هر کاری از دستت برمیاد .
بعدش با خشم بلند شدم که گفت :
_ کجا
_ جهنم !
_ به سلامت .
با حرص به سمت اتاقم رفتم همین که داخل شدم در رو محکم بستم و خواستم یه فحش نثار جد و آبادش کنم که صدای پسرم آرشاویر اومد :
_ مامان
به سمت صدا برگشتم روی تخت نشسته بود و داشت به من نگاه میکرد لبخندی بهش زدم و گفتم :
_ جون مامان پسرم
_ چرا عصبی هستی ، باز اون آقا اذیتت کرد !؟
اون پدر تو از وقتی چهارده ساله بودم و زنش شدم من رو اذیت کرد همه ی اینا عادیه میگذره پسرم من عادت کردم خیلی وقت اما به جاش خندیدم
_ نه پسرم اصلا
رفتم کنارش نشستم دستی به سرش کشیدم و بوسیدمش
🦄 #ماسک 💜
« سرکه سیب » میکروب ها را از بین میبرد، پوست را نرم میکند و بوی بد پا را از بین می برد 👌
یک تشت را از آب گرم پر کنید و سرکه سیب را به آن اضافه کنید. نسبت آب به سرکه باید ۴ به ۱ باشد. ۲۰ دقیقه پاهایتان را دورن تشت بخیسانید و بعد از بیرون آوردن پاها از تشت، پاشنه پاهایتان را به آرامی سنگ پا بکشید
🕯 🕯
💅 @sooraty