📝 ‏من همیشه دلم یه چیز خیلی خوشمزه میخواد و هیچوقت هم اون چیز رو پیدا نمیکنم. #توییت_ها 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty

شمام ؟😁 🍀 💟 💅 @sooraty

وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه ی قشنگِ چشم روشنت می باره.... 🍀 🌸 💅 @sooraty

💥💫💥💫💥💫 #پارت_463 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده این نور پاش رو از گلیمش درازتر کرده بود وقتش بود به حسابش برسم با عصبانیت راه افتادم ، انقدر خشمگین شده بودم که اصلا حد نداشت داخل اتاقش شدم کنار پنجره ایستاده بود به سمتم برگشت اخماش رو تو هم کشید و گفت : _ فکر نمیکنی باید قبل اومدن در بزنی ؟ با شنیدن این حرفش به سمتش هجوم بردم یقه اش رو داخل دستام گرفتم و سرش داد کشیدم : _ اصلا متوجه هستی داری چه غلطی میکنی ؟ چشمهاش گرد شد _ تو چی داری میگی من اصلا متوجه نمیشم نفس عمیقی کشیدم و بهش توپیدم : _ واقعا متوجه نیستی ؟ _ آره _ رفتی پیش پسرم داری کاری میکنی از من زده بشه اونوقت میگی نمیدونم ؟ _ داری اشتباه میکنی من ... _ خفه شو صدای خان زاده از پشت سرم بلند شد : _ چخبره ؟ با شنیدن صداش دستم رو برداشتم به سمتش برگشتم و گفتم ؛ _ بهتره از این زنت بپرسی چخبره خان زاده خیره بهش شد _ چیکار کردی ؟ _ خان زاده من هیچ کاری انجام ندادم بیخود دیوونه شده !. _ یعنی من بیخود دارم حرص و جوش میزنم ؟ _ آره _ مثل اینکه واقعا دوست داری یه بلایی سرت بیارم !. _ داری اشتباه میکنی _ کسی که اشتباه میکنه من نیستم حالا هم بهتره دهن کثیفت رو ببندی وگرنه واست گرون تموم میشه _ مثلا میخوای چیکار کنی ؟ دوباره خواستم چیزی بهش بگم که خان زاده داد زد : _ کافیه جفتمون ساکت شدیم اما همچنان با تهدید داشتم بهش نگاه میکردم چون باعث شده بود عصبانی بشم !. 💫💥💫💥💫?

دو عدد پشمک 😍 🍀 💟 💅 @sooraty

🔵شوخی دیدنی رهبرباشاعروجواب او شعردرباره زن ذلیل ها +واکنش خنده دار #رهبرانقلاب 😂😂😂 جهت دیدن کلیپ کلیک کنید😍👇 http://eitaa.com/joinchat/3864068128C3bcc965f68 مطمعنم ازدیدنش لذت میبرید👌👌😍

🚨خبــر فــوری | 120 گیگ #اینترنت_رایگان فعال شد! اینترنت ویژه دانش‌آموزان، معلمان و دانشجويان! 📚کد فعالسازی اینترنت رایگان 3 ماهه😍👇 https://eitaa.com/joinchat/778305601C120477bbcf 📚نمونه سوالات امتحانی برای همه پایه ها😉👇 https://eitaa.com/joinchat/778305601C120477bbcf

💥💫💥💫💥💫 #پارت_464 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده وقتی جفتمون ساکت شدیم ، خان زاده اومد بین جفتمون ایستاد و پرسید ؛ _ چیشده ؟ خیره بهش شدم و گفتم : _ میخواستید چی بشه مثل همیشه این خانوم به خودش اجازه داده رفته پیش پسرم بهش گفته مادرت دوستت نداره فراموشت کرده بهت اهمیت نمیده واسه چی رفته ذهن پسرم رو نسبت بهم مسموم کنه چه نقشه ای داره ؟ خان زاده نگاهش رو بهش دوخت _ واسه چی همچین کاری انجام دادی ؟ _ من نمیخواستم اینطوری بشه خان زاده واقعیتش من میخواستم بهش نزدیک بشم همچین قصدی نداشتم که ذهنیتش نسبت به مادرش ... وسط حرفش پریدم : _ بسه نیاز نیست انقدر اراجیف بگی خان زاده با تحکم اسمم رو صدا زد : _ پریزاد خیره به چشمهاش شدم و گفتم : _ بهتر هست شما به زنتون حالی کنید نباید به این رفتار زشتش ادامه بده یهو دیدید من یه بلایی سرش آوردم بعدش از اتاق خارج شدم چون میدونستم چند دقیقه بیشتر وایستم واقعا یه بلایی سرش میارم !. به سمت اتاق خودم خواستم برم که صدای خاله فرحناز اومد ؛ _ پریزاد به سمتش برگشتم کنار بیتا ایستاده بود _ بله _ چیشده ؟ چشمهام رو محکم روی هم فشار دادم دیگه میخواست چی بشه همون حرفای همیشگی بود _ همون حرفا خاله _ بیا به اتاقش اشاره کرد ، همراهش داخل شدم که خیره بهم شد و پرسید ؛ _ باعث شدند عصبانی بشی ؟ _ میدونید که همیشه باعث میشن خاله ، رفته به پسرم گفته مادرت دوستت نداره _ عوضی _ بیتا این دختره خیلی موزی هست با ماه چهره داشتند نقشه کثیفی میکشیدند اما فالگوش ایستاد فهمید ما میدونیم خودش رفت پیش خان زاده یه جوری بهش گفت انگار با ماه چهره بازی کرده به خیال خودش زرنگ هست و من احمق میدونم باهاش چیکار کنم . 💫💥💫💥💫💥

افسانه اما زیبا 🙂 🍀 💟 💅 @sooraty