هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
زنباحجابمانندگوهر درصدفاست🖤
درایام فاطمیه تخفیفویژه زهرایی🏴
انتخاب بهترین چــادرها در کانال ما👇
🏴🏴🏴🏴چادر لبنانی🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴چادر حسنا و جده🏴🏴🏴
🌸🌸چادر دانشجویی و شقایق🌸🌸
🌟چادر عربیولیانوبحرینیو حریر🌟
👆روی چادری که دوسِش داری بزن👆
http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
چادر را از #معتبرترین و #پرسابقهترین کانال ایتا خریداری کنید🍀👆🍀
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
فاطمیہشروعڪہمیشود دل براے فاطمہ(س)
میگیرد، تمام ڪہمیشود دل براے علے(؏)😭
ـ ⚫️ ⚫️
ـ ⚫️ ⚫️
ـ ⚫️ ⚫️
ـ ⚫️ ⚫️⚫️ ⚫️
ـ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ (؏)
ـ⚫️⚫️⚫️ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
ـ ⚫️
ـ 💔💔 ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
اگر از فروش فوق العاده چادر مشکی در ایام فاطمیه جاموندید، عیب نداره زودتر یا علے (؏) بگید و عضو بشید برای شما ادامه داره💚
از این پاپوشا لدفن😍
🍀
💟
💅 @sooraty
تکیہ میدهم بہ آسمانے کہ
خدا روے ابرهایش نشستہ . .☁
🍃💗
#نازیلا_زارع
💅 @sooraty
هدایت شده از کانون تبلیغاتی راگا
📲انواعدانشآموزادرامتحانآنلاین🤣
https://eitaa.com/joinchat/766246983C5c7f342954
💯بار دیدمش هنوز دارم میخندم😹
https://eitaa.com/joinchat/766246983C5c7f342954
🔴 اگه دانش آموزی 🤓
🔻سریع تو این کانال عضو شو🤩👇
https://eitaa.com/joinchat/766246983C5c7f342954
♨️میمیـــری از خنـــــده ! 🤣😈👆
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
💦
سـوتـی هـای ناجووورر 🙄
از #خانومایمتاهل 🤦♀😂👇
https://eitaa.com/joinchat/1861812241Cf7aa898753
🤣خاطرات شب عقد و خواستگاری 🤭☝️
لطفا فقط خانومای متاهل بالای ۲۵ سال🙏
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_520 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ کی باعث شده ؟ بدون اینکه نگاهم رو ازش بگیرم خواس
💥💫💥💫💥💫
#پارت_521
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ خودت که دیدی کیان چی بهم گفت ، خانواده من بهم اعتماد چندانی ندارند
دستم رو تو دستش گرفت بهش بوسه ای زد :
_ مادرت ، پدرت ، من بهت اعتماد داریم دیگه مهم نیست بقیه چ افکاری نسبت بهت داشته باشند
لبخندی روی لبهام نشست میدونستم چی داره میگه ، حرفاش همیشه باعث آرامش من میشد
_ شفق بنظرت خان زاده تا الان خبر شهیاد و شیرین به گوشش رسیده ؟
_ آره ، و مطمئن باش فردا میاد اینجا
چشمهام گرد شد :
_ ببینم شفق تو از چیزی خبر داری ؟
پوزخندی زد :
_ چون من مطمئن هستم ماه چهره خیلی زود همه رو خبر کرده !
_ نسبت به ماه چهره هیچوقت نمیتونم احساس خوبی داشته باشم
_ نباید هم داشته باشی
میدونستم قراره خان زاده واسه دعوا بیاد اما بی شک بهش اجازه نمیدادم نمیدونم چقدر گذشته بود و من غرق افکارم شده بودم که با صدای شفق به سمتش برگشتم و گفتم :
_ جان
_ پاشو باید استراحت کنی !
_ تو برو منم میام
سرش رو تکون داد بلند شد رفت منم یخورده نشستم بعدش رفتم بخوابم چون فردا قرار بود دوباره برم دیدن بابا و میدونستم باید سر حال باشم نه غمگین و بی حال ...
* * *
شهیاد و شیرین جفتشون آماده شده بودند به سمت پایین رفتند همراه شفق اما من داشتم آماده میشدم بلاخره کیفم رو برداشتم که صدای در اتاق اومد ، لابد شفق بود دیر کرده بودم به سمت در رفتم باز کردم خواستم چیزی بگم که با دیدن کسی که ایستاده بود حرف تو دهنم ماسید ، خان زاده بود ، چشمهاش شده بود کاسه خون ریشش حسابی بلند شده بود قیافه اش خسته و داغون بنظر میرسید
من و هل داد خودش اومد داخل در رو پشت سرش محکم بست که به خودم اومدم :
_ هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی ؟
با عصبانیت سرم داد کشید :
_ این مدت کدوم گوری بودی ؟
خیره به چشمهاش شدم حسابی دلتنگش بودم خیلی زیاد جوری که اصلا نمیشد تصورش کرد ، اما نباید نشون میدادم تا دوباره اذیتم میکرد !
_ به تو مربوط نمیشه یادت نیست خودت گفتی گمشو !
💫💥💫💥💫💥
💅 @sooraty
•🌱🌸•
《بی شک شکوفههایِ خوشبختی در
زندگیات گل خواهند کرد. .*•*🌥》
💅 @sooraty