هدایت شده از گسترده برج
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
من یه تازه عروسم دوست داشتم سفره #هفتسین امسالم خاص باشه که تواین کانال یه هفتسین بی نظیرپیداکردم😍 توام دوست داری هفت سینت خاص باشه بیا اینجا👇👇👇👇
اگه #سبزه تراریومی میخوای درست کنی الان وقتشه👌اموزش این مدل سبزه فقط در چهار مرحله
#آموزش_انواع_سبزه_مختلف😍
خودت بجا50 تومن با 5 تومن تراریوم آبی بساز😱
https://eitaa.com/joinchat/1588920338C656d19792f
اموزش کشت #گیاه_آبزی در ده روز😍
اموزش انواع #هفتسین_کنفی_تخم_مرغ_تزئینی
جینگولیجات 😍
هدیه که میدین از اینا باشه لدفن 🎁
🍀
💟
💅 @sooraty
جان ماست هنوز ...
🍀
💟
💅 @sooraty
#هی_فلانی_زندگی_شاید_همین_باشد ♥️
🍀
💟
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_605 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده متعجب شدم چون شفق همیشه صبور و آروم بود مشخص بود یه
💥💫💥💫💥💫
#پارت_606
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ نه فقط چون دیدم کنار این عفریته ایستادی واسه همین نگرانت شدم .
گوشه ی لبم کج شد ، کیان به سمتش برگشت و پرسید :
_ این عفریته که میگی دختر خواهرم هست ماه چهره چیکار میخواد باهام بکنه که تو نگرانم شدی ؟
ماه چهره نفس عمیقی کشید :
_ تو این و نمیشناسی نمیدونی تا چ حد میتونه خطرناک باشه اما من کامل میشناسمش و ...
_ بسه
با شنیدن صدای عصبی کیان ساکت شد ، انگار نمیدونست کیان احمق نیست
به سمتش رفت و با خشم رو بهش غرید :
_ بهتره حواست رو جمع کنی ماه چهره کم کم داری باعث عصبانیت من میشی و خودت حالیت نیست
به سختی پرسید :
_ منظورت چیه ؟
_ خوب میدونی منظور من چیه ماه چهره حالا هم به جای اینکه دنبال دردسر باشی برو اتاقت زود باش
اشک تو چشمهاش جمع شده بود ، مشخص بود خیلی ناراحت شده
سریع به سمت اتاقش رفت که کیان به سمت من برگشت و گفت :
_ هیچ علاقه ای بهش ندارم و واقعا تحملش داره روز به روز سختر میشه
_ طلاقش بده خودت رو راحت کن هیچ اجباری نمیتونه انقدر طولانی بشه که خوشبختیت رو ازت بگیره
بعدش منم به سمت داخل رفتم کیان بلاخره باید به خودش میومد
_ پریزاد
نور بود که اسمم رو صدا زده بود ، نگاهم رو بهش دوختم و سرد گفتم :
_ بله
_ میدونی که شهیاد و شیرین رو قرار هست با خودمون ببریم ؟
_ آره
_ مشکلی نداری تو ؟
_ نه خان زاده باباشون هست یه مدت قرار هست پیشش باشند چ مشکلی داره
پوزخند عصبی زد :
_ قراره واسه ی همیشه پیش خان زاده باشند و تو دیگه حق دیدنشون رو نداری
_ اما خان زاده گفت هر وقت دوست داشته باشم میتونم پیششون باشم !
چشمهاش گرد شد
_ چی ؟
_ مگه تو نمیدونستی ؟
مشخص بود حسابی جا خورده ، داشتم بهش دروغ میگفتم اما حقش بود یکم حالش گرفته بشه
💥💫💥💫💥💫
💅 @sooraty