دلمان ...
🍀
💟
💅 @sooraty
life is beautiful ❤️
🍀
💟
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_622 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ پریزاد _ جان _ آراز قصد نداره دیگه شهیاد و شیرین
💥💫💥💫💥💫
#پارت_623
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
میدونستم منظورش مامان بابا هست اما اونا خودشون باعث ناراحتی من شده بودند
_ آقاجون
خیره به چشمهای من شد و با صدایی که بشدت گرفته شده بود گفت :
_ بله
_ ممنون بابت همه چیز اما دوست ندارم درمورد هیچکس صحبت کنم .
سری تکون داد بعدش از خونه خارج شد میتونستم ناراحتی رو تو چشمهاش ببینم اما همش بخاطر خودش بود و نه هیچکس دیگه ای به هر حال چ میشه کرد همین بود
شماره شفق رو گرفتم زیاد طول نکشید صدای گرفته شده اش بلند شد :
_ بله
_ شفق
مکث کوتاهی کرد یهو با گریه گفت :
_ دیوونه کجایی نیستی ببینی چخبره اینجا خونه حسابی سوت و کور شده دلم واست تنگ شده نامرد
با شنیدن حرفاش منم بغض کردم اما مجبور بودم خودش هم این رو خیلی خوب میدونست
_ شفق
_ جان
_ میدونی که مجبور شدم ؟
_ آره
_ پس نباید گریه کنی
_ ببخشید
میخواستم بحث رو عوض کنم تا یادش نیاد چیشده ، واسه همین پرسیدم :
_ شهیاد و شیرین خوابیدند ؟
_ آره اما همش میپرسیدند مامانمون کجاست کی میاد فقط پریزاد ...
_ فقط چی ؟
_ میدونی که شهیاد خیلی باهوش هستش ، انگار فهمیده تو رفتی و اتفاق هایی که پایین افتاده رو دیده الان از همشون متنفر شده
چشمهام رو محکم روی هم فشار دادم و گفتم :
_ باهاش صحبت کن شفق وگرنه میدونی حالش بد میشه من دوست ندارم چیزیش بشه
_ باشه
چند دقیقه جفتمون ساکت بودیم که بلاخره شفق سکوت بینمون رو شکست :
_ الان کجایی ؟
_ میگم اما نباید به کسی بگی !
_ باشه
_ آقاجون واسم یه خونه گرفته ، البته خونه خودش هست من قراره اینجا زندگی کنم تو هم میای پیش من شیرین و شهیاد شاید خان زاده منصرف شد از بردنشون میان پیش ما و اینجا زندگی میکنیم هممون !
_ واقعا
_ آره
💫💥💫💥💫💥
💅 @sooraty
قهر نکن بهت نمیاد
دیگه دلم تو رو نمیخواد
🍀
💟
💅 @sooraty
📝
"عشق را باید سَر کشید ، پیش از اینکه زنگ قطارِ ایستگاهِ آخرِ زندگی به صدا در بیاید"
🎥 Closely Watched Trains
🍀
💟
💅 @sooraty
از این گوشواره ها 😍
🍀
💟
💅 @sooraty