eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 من بچه بودم یه کفش قرمز داشتم که عاشقش بودم اونقدی که هیچوقت نمیپوشیدمش و انقد موند رو پله که رنگش رفت... ترسو نباشید 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 وقتی با یکی یه مدت طولانی در ارتباط باشی و دوسش داشته باشی خیلی سخته که بتونی بفهمی عاشقش شدی یا بهش عادت کردی... 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 ‏«شفیعی کدکنی» حرفای قشنگ‌ زیاد زده اما یکی از بهتریناش اینه به نظرم که میگه : ‏دشوارترین شکنجه این بود که ما یک یک به درون خویش تبعید شدیم! 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 پدرم هرگز به من نگفت چطور زندگى کنم ، پدرم خوب زندگى کرد و گذاشت من ببینم و یاد بگیرم ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 كاش ميشد همه چیزای روی زمین رو با تجربه می‌کردم. 🎥The Great Gatsby 🍀 💟 💅 @sooraty
هم به حضور در جمع نیاز دارم هم دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم. در واقع تصویر ایده آلم از معاشرت دسته جمعی اینجوریه که آدما دورم باشن و با هم حرف بزنن، منم یه گوشه چاییمو بخورم و نگاشون کنم. 💅 @sooraty
📝 ‏«آدم مگه چند بار زندگی میکنه» ‏این جمله قبل از کثافت کاری های بسیاری ذکر شده است 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 یادت باشد هر رابطه‌ای نیاز به مراقبت دارد. «بی‌توجهی»، شادابی را بی‌رحمانه می‌خشکاند. 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_661 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده مشغول انجام دادن کار ها شدم اما حسابی استرس داشتم ک
💥💫💥💫💥💫 _ من بهش اصلا تهمت نمیزنم این گردنبند از اتاق این زن پیدا شده آرش به سمتش رفت و با عصبانیت رو بهش توپید : _ دفعه ی آخرت باشه همچین تهمت زشتی بهش داری میزنی فهمیدی ؟! گوشه ی لبم کج شد چقدر داشت چرت و پرت میگفت قصد نداشت اصلا درست بشه _ نه نشنیدم چون تهمت نیست واقعا دزده _ بسه با فریاد بلندی که کشید شرمین خانوم شوکه شده داشت بهش نگاه میکرد ، بلاخره بعد گذشت چند دقیقه به خودش اومد _ چرا این زن واست مهم شده مادر تو من هستم میفهمی ؟! _ نه _ آرش به سمتم برگشت و گفت : _ جان _ خواهش میکنم این بحث رو تموم کنید چون بیخود داره کش میاد نفسش رو پر حرص بیرون فرستاد _ یعنی اجازه بدم بهت تهمت بزنن وقتی همچین کاری انجام ندادی ؟ _ من میتونم از خودم دفاع کنم اگه سکوت کردم دلیل داشتم مادرت خیلی وقته دنبال این هست اخراجم کنه و معلوم نیست این بهانه چجوری واسش جور شده که بهم تهمت بزنه منم دوست ندارم جایی باشم که بهم تهمت بزنن همین ! بعدش خواستم برم‌ که شرمین خانوم با عصبانیت خندید : _ الان داری مظلوم نمایی میکنی ؟ پوزخندی بهش زدم : _ نیازی نیست واسه کسی مثل تو مظلوم نمایی کنم اما بهتره بعد این کار زشتت یه چیزی رو یادت بیارم من بیست سال اینجا کار کردم خیلی چیز ها ازت میدونم ، میتونستم با همونا ازت اخاذی کنم چرا باید یه گردنبند بی ارزش رو بدزدم وقتی میتونستم بیشتر از این ازت گیر بیارم ؟ یادت رفته خودت یا یادت بیارم رنگ از صورتش پرید : _ چرا داری مرخرف میگی ؟ _ من مزخرف میگم ؟! _ آره ساکت شده داشت به من نگاه میکرد میدونست چیا تو سرم هست ، آقا رامین به سمتم اومد و پرسید : _ اونوقت چیا ازش میدونی ؟ _ به من ربطی نداره که بخوام بگم اگه بهش گفتم تا بفهمه من خر نیستم خودش میدونه بعدش راه افتادم سمت اتاقم این زنیکه نمیتونست با حرفاش من و آتیش بزنه ، وسایلم رو جمع کردم و از اتاقم خارج شدم داشتم میرفتم که نور گفت : _ جایی داری بری بیا این پول و بگیر حداقل به سمتش برگشتم خیلی خوب میدونم قصدش چیه میخواست من رو تحقیر کنه .... 💥💫💥💫💥💫 💅 @sooraty
📝 و تو چه میدانی که داریخماخ در حد جریلماخ یعنی چه؟ داریخماخ: دلتنگی جریلماخ: پاره شدن ♥️ 🕊 🍀 💟 💅 @sooraty
📝 ‍ ‍ اگر روحمان اندوهگین باشد میمیریم پس اگر میخواهی اندکی از جاودانگیت را حفظ کنی، به صدای قلبت گوش فرا ده... 🍀 💟 💅 @sooraty