｢ #𝚙𝚛𝚘𝚏𝚒𝚕𝚎📚|🧹جینگولی｣ 💅 @sooraty

▪ᏰυiӀժ Ꮍօυr աօrӀժ ▪دنیای خودتو بساز🏩💖 ｢ #𝙱𝚒𝚘🍬|🌸انگیزه ｣ 💅 @sooraty

🖤عقيلة النساء زینب ڪبری(س)🖤 💠انواع #چادر_مشکی باکیفیت💠 💠با قیمت تولیدی💠 🥀🖤⚜ســاده⚜🖤🥀 🥀🖤⚜لبنـانی⚜🖤🥀 🥀🖤⚜قجـری⚜🖤🥀 🥀🖤⚜حسـنـا⚜🖤🥀 🥀🖤⚜شالدار⚜🖤🥀 و مدل های متنوع دیگر... پیشنهاد میشه همین الان عضو بشید و از تخفیفات ویژه زینبی استفاده کنید و این فرصت رو از دست ندید👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469

وفات شهادت‌گونه ام‌المصائب حضرت زینب(س) را تسلیت عرض می‌کنیم🏴 به همین مناسبت حجاب بنی‌فاطمی به بانوانی که به بی‌بی زینب کبری تأسی می‌کنند و چادر سر می‌کنند تخفیف می‌دهد کلیک کنید👇 🔴 🔴 ✨⚫️✨✨✨⚫️✨⚫️✨⚫️✨⚫️ ✨⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️✨⚫️ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ⚫️ 🔴 🔴🔴 ⚫️ ⚫️ بی‌بی جان عنایتی به ما کن😭👆

|Find a way, not an excuse! |راهشو پیدا کن ، نه بهانه اشو!🚶🏻‍♀💜 ｢ #𝙱𝚒𝚘🦄|🔮خودساخته ｣ 💅 @sooraty

▪ᴛᴏᴅᴀʏ ɪ ᴄʜᴏᴏsᴇ ᴛᴏ ʙᴇ ᎻᎪᏢᏢY ▪انتخابِ امروزِ من خوشحال بودنه🥰♥️ ｢ #𝙱𝚒𝚘🍉|🎈شادیجات｣ 💅 @sooraty

｢ #𝚙𝚛𝚘𝚏𝚒𝚕𝚎🧡|🏹کیوت｣ 💅 @sooraty

💅 @sooraty

تفاوت خرید کردن دخترا و پسرا😱😅 واااای واااای منفجرشدم ازخنده😂😂😂 کیااینجورخریدمیکنن🤣🤣🤣 http://eitaa.com/joinchat/1961885714C35d095841b دختراروببین فقط سنجاق شده👆😂😅

پاره شدم از خنده😂😂😂 همتون رفتید؟

💥💫💥💫💥💫 #پارت_587 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ بلاخره داری گورت رو گم میکنی وا واسه ی همیشه داری میری . به چشمهای آرایش شده اش خیره شدم و گفتم : _ درسته دارم میرم جایی که بچه هام همیشه در امان باشند امیدوارم تو هم یه روز خوشبخت بشی تا اینقدر عقده نداشته باشی ، البته فکر نمیکنم خوشبخت بشی چون همیشه آه یه مادر پشتت هست که باعث کشته شدن بچه اش شدی . بعدش خواستم از جلوش رد بشم که بازوم رو تو دستش گرفت و خطاب به من گفت : _ من نمیخواستم پسرت کشته بشه من نقشی تو این قضیه نداشتم پس بیخود اسم و نیار پوزخندی بهش زدم : _ با این حرفا خودت رو آروم کن اما همش واقعیت هست تو باعث کشته شدن پسرم شدی . _ پریزاد دیر شد _ اومدم بعدش به سمت بیرون رفتم سوار ماشین بابا شدیم که راه افتاد ، شهیاد حسابی اخماش تو هم بود _ شهیاد پسرم _ بله مامان ؟ _ پسرم تو از چیزی ناراحت هستی ؟ _ نه _ پس این چ قیافه ای هست واسه ی خودت درست کردی راستش رو بگو ببینم _ دلم واسه ی بابام تنگ میشه فکر نمیکردم شهیاد همچین چیزی بگه پس چرا هر روز از خان زاده دوری میکرد _ شهیاد _ بله _ پس چرا تو عمارت از بابات دوری میکردی ؟ _ چون نمیخواستم شما ناراحت بشید با دهن باز شده داشتم بهش نگاه میکردم شهیاد خان زاده رو دوستش داشت اما بخاطر من تو این مدت ازش دوری میکرد ولی چرا من که همچین چیزی ازش نخواسته بودم پس چرا ، نگاهم به شفق افتاد اونم حسابی متعجب شده بود _ شهیاد من که از تو همچین چیزی نخواستم ! _ میدونم _ پس چرا همچین کاری کردی ؟ _ اون زن گفت باباتون شما رو دوست نداره همش مامانتون رو اذیت کنه باید با باباتون قهر باشید باورم نمیشد نور چجوری تونسته بود همچین کاری انجام بده اصلا عذاب وجدان نداشت 💥💫💥💫💥💫 💅 @sooraty

#والپیپر خواهرانه 💅 @sooraty