🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_586 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ آره من مقصر بودم چون میخواستم به تو ثابت کنم این
💥💫💥💫💥💫
#پارت_587
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ بلاخره داری گورت رو گم میکنی وا واسه ی همیشه داری میری .
به چشمهای آرایش شده اش خیره شدم و گفتم :
_ درسته دارم میرم جایی که بچه هام همیشه در امان باشند امیدوارم تو هم یه روز خوشبخت بشی تا اینقدر عقده نداشته باشی ، البته فکر نمیکنم خوشبخت بشی چون همیشه آه یه مادر پشتت هست که باعث کشته شدن بچه اش شدی .
بعدش خواستم از جلوش رد بشم که بازوم رو تو دستش گرفت و خطاب به من گفت :
_ من نمیخواستم پسرت کشته بشه من نقشی تو این قضیه نداشتم پس بیخود اسم و نیار
پوزخندی بهش زدم :
_ با این حرفا خودت رو آروم کن اما همش واقعیت هست تو باعث کشته شدن پسرم شدی .
_ پریزاد دیر شد
_ اومدم
بعدش به سمت بیرون رفتم سوار ماشین بابا شدیم که راه افتاد ، شهیاد حسابی اخماش تو هم بود
_ شهیاد پسرم
_ بله مامان ؟
_ پسرم تو از چیزی ناراحت هستی ؟
_ نه
_ پس این چ قیافه ای هست واسه ی خودت درست کردی راستش رو بگو ببینم
_ دلم واسه ی بابام تنگ میشه
فکر نمیکردم شهیاد همچین چیزی بگه پس چرا هر روز از خان زاده دوری میکرد
_ شهیاد
_ بله
_ پس چرا تو عمارت از بابات دوری میکردی ؟
_ چون نمیخواستم شما ناراحت بشید
با دهن باز شده داشتم بهش نگاه میکردم شهیاد خان زاده رو دوستش داشت اما بخاطر من تو این مدت ازش دوری میکرد ولی چرا من که همچین چیزی ازش نخواسته بودم پس چرا ، نگاهم به شفق افتاد اونم حسابی متعجب شده بود
_ شهیاد من که از تو همچین چیزی نخواستم !
_ میدونم
_ پس چرا همچین کاری کردی ؟
_ اون زن گفت باباتون شما رو دوست نداره همش مامانتون رو اذیت کنه باید با باباتون قهر باشید
باورم نمیشد نور چجوری تونسته بود همچین کاری انجام بده اصلا عذاب وجدان نداشت
💥💫💥💫💥💫
💅 @sooraty
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
سرنا وِیس میده شوهرش انلاینه ولی جواب نمیده 😐😂😂😂
به نظرتون واکنشش چیه؟ 🤣🤣
من ک ترکیدم از خنده 🤣🤣👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1783627797C00e9a8a7f1
https://eitaa.com/joinchat/1783627797C00e9a8a7f1
شوهرش خیلی موزیه 😂☝️
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم!🌿🦊
💅 @sooraty
انرژی منفیا
🍀
💟
💅 @sooraty
خدا ♥️
🍀
💟
💅 @sooraty
#دختره_به_استادش_اشتباهی_پیام_میده🤣
گوشیم رو برداشتم تایپ کردم. " خسته شدم دیگه نگار، منم دلم میخواد ازدواج کنم کمکم کن"
زنگ خورد که صدای خنده آشنایی تو گوشم پیچید.
- به به، آفتاب از کدوم طرف در اومده؟ دختر شیطون و یه دنده دانشگاه دلش ازدواج میخواد؟🤣🤣
با دیدن اسم " استاد امیرعلی " برق از سرم پرید.
- آیسو... بهم میگفتی ترشیدی خودم میگرفتمت.
به گوشی دهن کجی کردم گفتم....🔥
🚷🚷 https://eitaa.com/joinchat/399704087C878bda409a ❌❌
#پسران_قرتی #دختران_مذهبی♨️
📝
مولانا عضدالدین را پرسیدند
چونست در زمان خلفا ادعایِ خدایی و پیغمبری بسیار بود و اکنون نه!؟
گفت: مردم این روزگار چنان در ظلم و گرسنگی افتادهاند که نه خدا به یاد آید نه پیغمبر.
«عبید زاکانی»
🍀
💟
💅 @sooraty