eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.3هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ؟ يه محصول آرايشي كه بعد از مرطوب كننده و قبل از فانديشن( همون كرم پودر ) استفاده ميكنيد . پوستتون رو نرم و يك دست و آماده ي آرايش ميكنه و باعث ماندگاري بيشتر آرايشتون ميشه ، اگه كرم پودر روي صورتتون ميماسه يا به خاطر خشكيِ پوست تيكه تيكه ميشه يا چند ساعت بعد از آرايش داخل چين و چروك پوست تجمع پيدا ميكنه حتما از پرايمر استفاده كنيد كه خودتون تاثيرشو ببينيد . ويديو آرايشي كه براتون گذاشتم يه آرايش نسبتا لايت هستش كه همونطور كه ميبينيد در نهايت چهره ي مدل رو بيش از حد تغيير نميده و درستش هم همينه قرار نيست آرايش از شما يه چهره ي ديگه بسازه قراره فقط زيبايي هاتون رو بولد تَر كنه 💅💄💇 💞 @sooraty
"لباس عیدتون🍓☁️" میخام یه استایل کلاسیک /مینیمال معرفی کنم که واقعا شیکه برای کسایی که میخان عیدو بترکونن شلوار دیپلمات یا کلاسیک پیله دار و قد نود ،راه راه یا چهار خونه که چه بهتر ،مهمترین قسمته استایله کت ساده [از اونایی که ویکتوریا بکهام همش میپوشه] با کفش کلاسیک جلو بسته یا کالج ست میشه میتونید دکمه های کتو باز برارید [یا کلا دکمه نداشته باشه]و زیرش شونیز کوتاه و حریر رنگ شلوار بپوشید[شونیزو تو شلوار بزارید چون مدل شلوار دیده شه] پ ن :میتونید یه مانتو کتی بلند زیر باسن یا تا مچ پا بپوشید 💅💄💇 💞 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده #part_ 17 متعجب به اطراف خیره شده بودم و داشتم خونه رو کنکاش
💕💕💕💕💕 دو روز از رفتن خان زاده میگذشت و من تنها داشتم تو خونه سپری میکردم منی که بشدت ترس از تنهایی داشتم حالا مجبور بودم هر شب تنها زندگی کنم! از خان زاده متعجب بودم مردی متعصب و اصیل مثل اون چجوری میتونست همسرش رو شبانه تنها بزاره اون هم تو این شهر غریب لباس گل و گشادی که تو اتاق بود رو پوشیده بودم جز لباس تنم هیچ لباسی با خودم نیاوره بودم و اینجا هم جز دو تا لباس گل گشاد گل گلی هیچ لباسی پیدا نکرده بودم موهای بلندم آزادانه دور شونه هام ریخته بودند به سمت آشپزخونه حرکت کردم و وسایل قرمه سبزی رو آماده کردم انگار خان زاده از اول قرار بوده من رو به اینجا بیاره که یخچال رو پر از وسایل لازم کرده بود بوی غذا کل خونه رو برداشته بود به سمت مبل رفتم که صدای باز شدن در خونه اومد خشک شده وسط خونه ایستاده بودم که صدای خان زاده داشت میومد _هی دختره ی دهاتی کجایی!؟ قادر به حرف زدن نبودم که خان زاده همونجوری که داشت من رو صدا میزد به این سمت میومد سرش و بلند کرد که نگاهش به من افتاد برای چند ثانیه بیصدا بهم خیره شد اخماش رو تو هم کشید _دو ساعت دارم صدات میزنم چرا جواب نمیدی لال شدی بسلامتی!؟ با شنیدن این حرفش سرخ و سفید شدم و با صدای آرومی جوابش رو دادم: _سلام خان زاده معذرت میخوام من .... وسط حرفم پرید: _برو برام چایی بیار _چشم خان زاده خان زاده به سمت پذیرایی رفت به سمت آشپزخونه رفتم و چایی رو که تازه دم کرده بودم ریختم تو لیوان مخصوص و برای خان زاده بردم وقتی خم شدم موهام دورم ریخت خان زاده نگاه عمیقی به صورتم انداخت و چاییش رو برداشت میخواستم برم به سمت اتاق که صداش از پشت سرم بلند شد: _بیا اینجا بشین! 💕💕💕💕💕
💢حقایق 🔴 ناگفته هایی که سالها از دید شما شده اند 💢رمرز و رازهایی که نمیخواهند بدانند 🚫همگی امروز در کانال زیر فاش شده اند ❌👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3995992100Cdf82d498b2
هـــ. شـــ. دار⁉️ این کانال ممکن است و شمارا زیرورو کند‼️🚫 💯⛔️👇 https://eitaa.com/joinchat/3995992100Cdf82d498b2 آنــــچه مـــیخـــواهند تو ندانی🔥🔥