🦄 #آموزش_میکاپ 💜 🥀 🥀 💅 @sooraty

🦄 #اصول_ست_کردن_و_شیک‌پوشی 💜 💜 💜 💅 @sooraty

🦄 میکاپ‌ زیبا چشم💜 🥀 🥀 💅 @sooraty

🦄 میکاپ لب💜 🥀 🥀 💅 @sooraty

🦄 آرایش گونه‌ها 💜 هنگام استفاده از رژ گونه برس را از لاله گوش به سمت گونه‌ها حرکت دهید و همچنین از رژ گونه‌های روشن استفاده کنید تا گونه‌های شما مشخص‌تر از پوست زیرین شود. در پایان آرایش خود یعنی بعد از رژگونه زدن تبسم کنید تا مطمئن شوید، هیچ لکه‌ای باقی نمانده است بهتر است بالای رژگونه‌ی خود و بر روی استخوان گونه کمی هایلایتر بزنید. 🥀 🥀 💅 @sooraty

🦄استرس چه کارهایی با زیبایی خانم ها می کند؟💜 🔸افزایش کبودی و چروک زیر چشم 🔸افزایش جوش های بزرگ و کوچک در ناحیه صورت و کمر 🔸افزایش ریزش ابرو و نازک شدن مو ها 🥀 🥀 💅 @sooraty

🔴 سخنرانی تڪان دهنده شیخ احمدڪافی در ارتباط با نامــــحرم ! محال ڪسی این سخنرانی رو بشنوه و عبرت نگیره 😱 🔹خواهشا تا می توانید این ڪلیپ و پخش ڪنید، تا در ثواب نشرش سهیم باشیـــد. https://eitaa.com/joinchat/4271177777C6eae3b2c3b 🎞دانلود ڪلیپ☝️🏻(سرچ کنید نامحرم)

➖ اعوذ بالله من نفسی... کلیپ رو در کانال بالا حتما ببینید👆

🔴معجزه امام‌رضا که اخیرا اتفاق افتاد👇 یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اصرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیاد مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند. 👈درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند. وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت: امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند که... ادامه داستان باز شود ادامه داستان باز شود↯↯↯↯ https://eitaa.com/joinchat/4271177777C6eae3b2c3b

#پارت_101 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده با رفتن مهرشاد شقایق به سمت من اومد و قبل اینکه بفهمم سیلی محکمی زد تو گوشم که پرت شدم روی زمین دستم رو روی گونه ام گذاشتم و با بهت داشتم بهش نگاه میکردم که عصبی با خشم غرید : _ من و مهرشاد فرانک دوستای خیلی خوبی بودیم اما تو با مظلوم نماییت باعث شدی دوستی ما بهم بخوره من ازت نمیگذرم فهمیدی این کارت بی جواب نمیمونه به سختی لب باز کردم : _ من کاری نکردم اینبار با خشم به سمت من حمله ور شد و با کفش پاشنه بلندی که پاش بود ضربه محکمی به کمرم زد که صدای آخ دردناک من بلند شد ارباب تموم مدت ایستاده بود و فقط داشت نگاه میکرد همین باعث شده بود چشمهای من پر از اشک بشه ، شقایق دوباره خواست ضربه بزنه که صدای عصبی فرانک اومد : _ داری چه غلطی میکنی !؟ شقایق با پوزخند بهش خیره شد و گفت : _ به تو هیچ ربطی نداره فرانک چشمهاش برق زد با خشم غرید : _ تو حق نداری دست روی پری دخت بلند کنی . _ من همسر ارباب هستم و هر کاری دوست داشته باشم با این رعیت انجام میدم تو چی کاره هستی این وسط !؟ فرانک روبروش ایستاد و خیره به چشمهاش شد _ من زن داداش ارباب هستم ، پری دخت هم همسر اول ارباب نه یه رعیت پس بهتره دهن گشادت رو ببندی کمتر اراجیف سر هم کنی . _ تو نمیخوای چیزی بهش بگی !؟ شقایق این رو به ارباب گفت که ارباب خیلی سرد رو به فرانک گفت : _ اینو جمعش کن ببرش اتاقش و گذاشت رفت که شقایق با خشم دنبالش رفت ، فرانک بهم کمک کرد بلند بشم خیلی کمرم درد بدی داشت جوری که احساس میکردم قراره از وسط دو نصف بشه 💕💕💕💕💕

💅 @sooraty