امروز،
نگرانی هایم را رها نخواهم کرد
با سختیها ها و ترسهایم
روبه رو خواهم گشت و ایمان دارم
که همه چیز بهتر خواهد شد...
❣☘
💅 @sooraty
ارزشمندترین مکانی که
میتونه درآن قرارداشت
قلب یک انسان است . . .
❣☘
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
#پارت_184 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ پشیمون میشی خان زاده من هیچوقت کاری انجام ندادم که باعثش
#پارت_185
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ خان زاده بهتره هر چه زودتر یه فکری برای اوضاع بکنید همه چیز خیلی بد داره پیش میره و همونطور که میدونید هم ارباب روستای پایین با شما دچار مشکل شده و این میتونه خیلی به ضرر شما باشه .
خان زاده پوزخندی زد :
_ هیچ گوهی نمیتونه بخوره چون دارایی که من دارم ده برابر دارایی پدر بزرگم و ارباب اون روستاست درنتیجه هیچ غلطی نمیتونه بکنه شما فقط هر روز بهم گزارش بدید اون چیکار میخواد انجام بده
_ چشم خان زاده با اجازه .
بعد رفتن اون مرد پدر بزرگش بهش خیره شد و گفت :
_ نباید دشمنت رو دست کم بگیری .
خان زاده با جدیت بهش خیره شد :
_ من دشمن خودم رو اصلا دست کم نگرفتم اما میدونم که هیچ کاری نمیتونه انجام بده و باهام در بیفته چون براش گرون تموم میشه .
_ پس به همه چیز فکر کردی ؟
_ آره
_ ببخشید خان زاده .
خان زاده نگاهش رو به پریناز دوخت و گفت :
_ بگو
_ چرا ارباب روستای پایین با شما مشکل داره هنوز اگه بخاطر پریزاد هست که اون شده خدمتکار عمارت ما میتونید همه جا اعلام کنید و دشمنی بینتون رو تمومش کنید .
خان زاده با تمسخر گفت :
_ واقعا خیلی عالی بود چطور به ذهن خودم نرسیده بود همچین چیزی ؟
پریناز که نفهمیده بود خان زاده داره مسخره اش میکنه ، چشمهاش از شدت خوشحالی برق زد
_ خواهش میکنم خان زاده من ...
_ بسه خفه شو پریناز .
پریناز ساکت شد با چشمهای گشاد شده بهش خیره شد که خان زاده داد زد :
_ تو چیزی که بهت مربوط نمیشه دخالت نکن ، تو یه زن هستی من برای کار هایی که میخوام انجام بدم ازت مشورت نمیگیرم نه از تو نه از هیچکس دیگه ای .
بعدش همشون بلند شدند رفتند ، سوگل ، مامان خان زاده شهناز بانو و پریناز نشسته بودند .
شهناز بانو به پریناز خیره شد و گفت :
_ دیگه هیچوقت جلوی خان زاده گستاخی نکن شنیدی ؟
پریناز با بغض گفت :
_ اما چیز بدی نگفتم .
_ شاید
بعدش بلند شد رفت ، پریناز بلند شد نگاهی به من که هنوز ایستاده بودم انداخت و گذاشت رفت ، سوگل با خنده بهم خیره شد و گفت :
_ دیدی چه قشنگ رید بهش ؟
_ خان زاده عادتش هست بقیه رو تحقیر کنه .
سوگل بلند شد اومد سمتم
_ بی انصافی نکن پریزاد تو رو دوست داشت .
_ اون هیچوقت نسبت به من هیچ احساسی نداشت بلکه ازم متنفر هم بود .
_ پریزاد
شونه ای بالا انداختم و گفتم :
_ دروغ میگم ؟
ساکت شد چون میدونست حق با منه !
تا حالا از خودت پرسیدی استیکر های رایگان از کجا میان🤔⁉️
مرجع برترین استیکر ها کجاست‼️👇
قابلیت های منحصر به فرد
🎈استیکر اعیاد مذهبی💯😇
🎈تم مذهبی🤲😌
🎈استیکر ایموجی🤞🤩
🎈عکس نوشته های خاص🕶😲
🎈کارت پستال های زیبا💌😚
کلی مجموعه استیکر رایگان داره..
جدید ترین هاش رو😃🙋🏻♂
تمااامی سفااارشات رایگاان♨️
https://eitaa.com/joinchat/2417295410C8feec8e4f3
عاااالییه این☝️☺️
سادهترین راه برای افزایش جذابیت چهرهی آقایان،
ریش گذاشتن است.
❣☘
💅 @sooraty
۵۰نوع کوکو،کتلت جدیدگذاشتم کانال👍
باورنمیکنی بامواد ساده بشه کوکوهای خوشمزه درست کرد😍
غذاهای نونی محلی کشور گذاشتم اینجا👇
https://eitaa.com/joinchat/3377135661Ce501828cfd
غذاهای سالم قدیمی درست😋
کیف های کوچک با بند بلند انتخاب مناسبی برای زمانی است که شما میخواهید استایل راحتی داشته باشید.
بند این کیف های کژوال پر طرفدار به شما کمک می کند که در عین راحتی شیک به نظر برسید.
❣☘
💅 @sooraty
🦄 #اصول_ست_کردن_و_شیکپوشی 💜
🖤 🖤
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
#پارت_185 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ خان زاده بهتره هر چه زودتر یه فکری برای اوضاع بکنید همه چ
#پارت_186
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
رفتم دیدن پسرم اما اینبار خان زاده محکم کاری کرده بود و دوتا پرستار گذاشته بود که اصلا بهم اجازه ندادند ، نمیشد هر روز هر روز همین کار تکرار بشه باید با خان زاده حرف میزدم و متقاعدش میکردم که بهم اجازه بده پسرم رو ببینم اون حق نداشت باعث بشه من این همه سختی بکشم و پسرم ناراحت و افسرده بشه !.
پریناز هم داشت میومد بالا با دیدن من اخماش رو تو هم کشید و با غیض گفت :
_ تو اینجا چه غلطی میکنی ؟
پوزخندی به صورت عصبیش زدم این زن رسما یه مریض بود .
_ اومدم دیدن پسرم .
نیشخندی زد :
_ وقتی میدونی خان زاده بهت همچین اجازه ای نمیده چرا همش میای بالا ؟
خونسرد بهش خیره شدم :
_ دوست دارم برای دیدن پسرم همیشه میام تلاش میکنم تو مشکلی با این موضوع داری .
با حرص بهم خیره شد
_ آره مشکل دارم ، چون آرشاویر قراره پسر من بشه و تو هیچ نسبتی نمیتونی باهاش داشته باشی .
با شنیدن این حرفش خندیدم که چشمهاش گرد شد اون قصد داشت من با این حرفش عصبی بشم اما خندیدن من باعث میشد متعجب بشه !
_ برای چی داری میخندی نکنه دیوونه شدی ؟
با شنیدن این حرفش تک سرفه ای کردم
_ من دیوونم نشدم اما تو انگار عقلت رو از دست دادی درسته ؟
چشم غره ای به سمت من رفت و گفت :
_ به زودی خیلی بد حساب تو رو هم میرسم .
_ تونستی حتما برس .
بعدش از کنارش رد شدم ، عفریته خانوم میخواست حساب من رو برسه بهتر بود اول خودش رو به یه روانپزشک نشون میداد تا درمان بشه ، این خان زاده هم با این زن گرفتنش مثلا یه زن فقیر گرفته بود تا بهش خیانت نکنه و چشم و گوش بسته باشه ، اما نمیدونست که خیانت به فقیر و پولدار بودن نیست بلکه به ذات انسان بود .
_ پریزاد
با شنیدن صدای شهربانو خانوم به سمتش برگشتم و گفتم :
_ بله ؟
_ دوست داری باعث عصبانیت خان زاده بشی که به قوانین عمل نمیکنی ؟
کلافه بهش خیره شدم
_ شما جز سر و کله زدن با من هیچ کار دیگه ای ندارید ؟
اخماش بشدت تو هم رفت و با لحن بدی بهم توپید ؛
_ درست حرف بزن
_ درست حرف زدم چرا بهتون برمیخوره
_ باید زنده زنده آتیشت بزنند گستاخ همش تقصیر خان زاده هست که نمیده وسط روستا سنگسارت کنند .
با شنیدن این حرفش قهقه ای زدم که چشمهاش از شدت عصبانیت قرمز شد
_ به چه جرمی اون وقت ؟
ساکت شد چون میدونست حرف بیخودی زده ، با تاسف سرم رو براش تکون دادم و از کنارش رد شدم .
🦄 #ترفند_آرایشی 💜
درست است که استفاده از کانسیلر باعث میشود سیاهی زیر چشمها گرفته شود اما به خاطر داشته باشید استفاده از این وسیلهی آرایشی روش مخصوص خودش را دارد.
اگر فکر میکنید گذاشتن چند نقطه کانسیلر زیر چشم و پخش کردن آن در همان نواحی کافی است اشتباه میکنید.
شما باید یک مثلث زیر چشمها بکشید و بعد آن را با کانسیلر پر کنید.
تنها با این کار است که نتیجهی دلخواهتان را به دست میآورید.
در غیر این صورت چشمهایتان جذابیت خاصی پیدا نخواهند کرد.
🧚 🧚♀
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty