eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
490 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
همواره پایان آغاز شروع دیگری است از پایان مهراس این چند صباح، نفحه‌ای بود که رفت اکنون موسم رهایی توست شاید روزی دیگر، جایی دیگر، ورای این عالم خاک... شاید... @sooyesama
معروف کرخی دربان امام رضا (ع) نقل می‌کند: هرکه نیازی دارد هزار مرتبه بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم آمنت بالله العلی العظیم توکلت علی الحی القیوم» (۱۰۰۱ نکته، نکته ۵۰۶) @sooyesama
ویژگی‌های مومن حقیقی @sooyesama
آن چنان جای گرفتی تو به چشم و دل من که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا... @sooyesama @sherenaab_ir
امام رضا (ع): الصَّمْتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلَى كُلِّ خَيْرٍ. سکوت دری از درهای حکمت است. سکوت محبت [دیگران] را جلب می‌کند و راهنمای هر نیکی است. (تحف العقول، ص۴۴۲) @sooyesama
شخصی آمده بود و از تعبیری که جایی درباره او به زبان رانده بودند، ناراحت بود. به او گفتم حرفی درباره تو زده‌اند که دلت از آن حرف آتش گرفته است. اما آیا دلت برای ظلمی که به «خودت» شده بیشتر می‌سوزد یا برای ظلمی که به «آنها» شده؟ فرض کن تو در بلندی نشسته‌ای و طرف دستش به تو نمی‌رسد. هرچه می‌کند، چیزی گیر نمی‌آورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد. بچه شیرخواره خودش را که در آن نزدیکی است، برمی‌دارد و زیر پایش می‌گذارد تا قدّش بالا بیاید. یعنی به اندازه شصت هفتاد کیلو بار روی بچه شش ماهه فشار می‌آورد تا دو تا مشت به تو بزند. تو در آن حالت که بچه او زیر پایش دارد جان می‌دهد، از این ناراحت هستی که مشت می‌خوری یا دلت برای آن بچه می‌سوزد... پرسیدم: بچه آدم پیشش عزیزتر است یا ایمانش؟ برو ببین آن‌که به تو ناروا نسبت داده، آیا در قلبش لذت مناجات با خدا مانده؟ دیگر از اشک شب چیزی مانده؟ @sooyesama @Arefane
دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق ویرانه فیض می‌برد از ماه بیش‌تر... @sooyesama
من پزشک متخصص اطفال هستم. سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛ کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت و اجناس دیگری پهن کرده بود.دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛ او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است! گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است). باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم... . گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟ با کمال سادگی گفت:۲۰۰تومان که ۴۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم. مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک پنجم از مالش را برای خدا میدهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم . آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف داشتم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم... به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم. رفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر!صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم ،ما کجا اینها کجا؟!از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار. مطبم نوشتند با این مضمون؛ شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم. دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود. (ارسالی از اعضا) @sooyesama
به سوی سماء
امام محمدباقر علیه السلام: مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُه وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَان
👆👆👆 احمد بزنطى، كه از دانشمندان عصر خويش بود، بعد از نامه نگاری‌های بسیار با امام رضا عليه السلام، به امامت حضرت معتقد شد. روزى به امام گفت: «من ميل دارم مواقعى كه مانعى در كار نيست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حكومت اشكالى توليد نمى‌كند شخصا به خانه شما بيايم و حضورا استفاده كنم». يك روز، آخر وقت، امام (ع) مركب شخصى خود را فرستاد و بزنطى را پيش خود خواند. آن شب تا نيمه‌هاى شب به سؤال و جوابهاى علمى گذشت. مرتبا بزنطى مشكلات خويش را مى‌پرسيد و امام جواب مى‌داد... شب گذشته و موقع خواب شد. امام خدمتكار را طلب كرد و فرمود: «همان بستر شخصى مرا كه خودم در آن مى‌خوابم بياور براى بزنطى بگستران تا استراحت كند». اين اظهار محبت، بيش از اندازه در بزنطى مؤثر افتاد. مرغ خيالش به پرواز درآمد. در دل با خود مى‌گفت: اکنون در دنيا كسى از من سعادتمندتر و خوشبخت‌تر نيست. اين منم كه امام مركب شخصى خود را برايم فرستاد و تا نيمى از شب به سؤالاتم پاسخ داد. و هنگام خواب بستر شخصى او را براى من بگسترانند. بزنطى سرگرم اين خيالات خوش بود که ناگهان امام رضا عليه السلام.. رشته خيالات او را پاره كرد و فرمود: «هرگز آنچه را كه امشب براى تو پيش آمد مايه فخر و مباهات خويش بر ديگران قرار نده، زيرا صعصعة بن صوحان كه از اكابر ياران على بن ابي طالب عليه السلام بود مريض شد، على به عيادت او رفت و بسيار به او محبت کرد... ولى همين كه خواست از جا حركت كند و برود، به او فرمود: اين امور را هرگز مايه فخر و مباهات خود قرار نده. اينها دليل بر چيزى از براى تو نمى‌شود. من تمام اينها را به خاطر تكليف و وظيفه‌اى كه متوجه من است انجام دادم، و هرگز نبايد كسى اين گونه امور را دليل بر كمالى براى خود فرض كند.» (داستان راستان، ص ۱۰۴) @sooyesama
بهترین حرکات نماز، و بهترین سکنات روزه است. بالاترین نیکی صدقه، و پاک‌ترین سلوک صبر، و باطل‌ترین سعی، ریا است. نفس از بدن خلاصی نمی‌یابد، به حالی منتقل نمی‌گردد، مادامی که متوجه قیل و قال و مناقشه و جدال است. بهترین عمل آن است که از نیت صادر شود، و بهترین نیت آن است که از علم ناشی گردد، و حکمت، مادر فضایل است. (رساله لقاء الله) @sooyesama
پرسیدمش چگونه و کی صبح می شود؟ چشمی ز هم گشود به نرمی جواب را... @sooyesama