زندگی
عمر کردن نیست،
بلکه "رشد" کردن است
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است
که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند.
جورج برنارد شاو
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
💠مالکیت معنوی واقعی 🔹بعضی چيزها در ارتباط با ديگری خلق می شود يا تحت تاثير ديگری خلق می شود مثل رو
💠حریم خصوصی
🔹وقتی با حرف هایمان دیگران را آزرده خاطر می کنیم یا دل دیگری را به درد می آوریم، طبیعتا بدون اجازه او، وارد فضای معنوی و فکری او شده ایم! در واقع حریم خصوصی او را نقض کرده ایم. هر چند محکمه پسند نباشد!
دادگر کو، که بر او داد ز بیداد کشم!
کو خدایی که از او خواهش و امداد کشم
🔹حالا می شود گفت که خلاف آن نیز صادق است. مثلا دل ربودن از کسی نیز یکی از مصادیق نقض حریم شخصی یا خصوصی افراد است.
🔹گاهی نیز افرادی خودشان با سهل گیری، چراغ سبز این نقض حریم خصوصی را روشن می کنند. مثل این شاعر:
به تکلم، به خموشی، به تبسم، به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از من!
@Sorayya_ir
💠کارِ دل...
🔹غزالی می گوید:
"بدان که
هرچیزی را کاریست
از اعضای بدن آدمی
دیده را دیدن و گوش را شنیدن.
کارِ دل عشق است،
تا عشق نَبُوَد بیکار بُوَد..."
🔹اما من فکر می کنم:
هرچیزی را کاری ست
از اعضای بدن آدمی
دیده را دیدن
و گوش را شنیدن
و اینکه آن دو چگونه ببیند و بشنوند
کارِ دل است...
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
♦️در زمان شاه چند تا مجتهد را حذف میکردند تا اسلام را حذف کنند اما الان خطرناک تر اینست که بگوییم سی
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠امام خمینی: چطور آقای رئیس جمهور دخالت در این امور نمی کند؟
🔹این چه وضعی است در این مملکت!
🔹من از ملت ایران عذر میخواهم که کاری نتوانستیم برای شما انجام دهیم.
@Sorayya_ir
💠بر شما می افزاییم!
🔹در ترجمه آیه "لئن شکرتم لازیدنکم" اینگونه آمده است که: "اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود"
🔹به نظر می رسد این ترجمه رایج اشتباه باشد چرا که در متن قرآن چیز دیگری است. قرآن می گوید: "اگر سپاسگزار باشید شما را زیاد خواهم کرد" شاید در ابتدا معنای زیاد شدن خود بی معنی باشد!
🔹اما با تفکر بیشتر می توان گفت زیاد شدن انسان یعنی عمیق شدن او، مسلط شدن او بر نعمات عطا شده خدایی، امیر و آقا شدن او!
🔹به قرآن نگاه کنیم. قبل از این آیه صحبت از موسی و حکومت و سیاست است! صحبت از این نیست که مثلا اگه درختمان گلابی داد و شکر خدا کنیم سال بعد گلابیش زیادتر می شود!
🔹صحبت از بزرگ شدن و رشد کردن و آقا شدن و امیر شدن است. صحبت از بزرگ شدن و زیاد شدن ظرف وجود انسان است. باید بیشتر فکر کرد! آیا ترجمه های رایج قرآن، متوجه این مسئله نبوده اند یا اینکه ادعای مطرح شده اشتباه است!؟ اگر این ادعا درست باشه رابطه شکرگزاری، زیاد شدن و جامعه اسلامی چیست؟
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
💠بر شما می افزاییم! 🔹در ترجمه آیه "لئن شکرتم لازیدنکم" اینگونه آمده است که: "اگر شکرگزاری کنید، نعم
برای به جریان انداختن فکر، دو راه هست: طرح سوال و استدلال. استدلال فکر را خسته می کند؛ اما طرح سوال فکر را می کاود؛ به تو می دهد و تو را به جوشش وا می دارد؛ در وجودت نمی ریزد که آب انبار شوی؛ می کاود تا چشمه شوی.
#عین_صاد
💠نخستین نشست خبری!!
🔹تنها یک جمله می توان گفت: سالی که نکوست از بهارش پیداست...
🔹راستی بعد از آن اتفاق عجیب، جز خنده چاره ای داریم؟
بقول شاعر:
روزی از عشق دلم سوخت که خاکستر شد
بعد از این سوز به هر سوز جهان می خندم...
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
بهترین ثانیهها با تو رقم خواهد خورد بهترین خاطرهها، خاطرههای حرمت...
وسط بغض و تب و خنده و اشکم، همه تو...
💠سفید یا سیاه!
🔹داستان گور خر، حکایت هر روز ماست. گورخر رنگ غالبش سفید است که راه راه سیاه دارد، یا اینکه سیاه است که راه راه سفید دارد؟
🔹ما نمی دانیم آدم های خوبی هستیم که بدی ها و زشتی هایی داریم یا آدم های بدی هستیم که گاهی کارهای خوب انجام می دهیم!
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
بهترین ثانیهها با تو رقم خواهد خورد بهترین خاطرهها، خاطرههای حرمت...
به ساعتم نگاه میکنم
خیلی فرصت نیست فقط می شود رفت و از دور گنبد را دید و سلام داد و خدا حافظی کرد...
تاکسی پیدا نمی شود، دوباره دوباره دوباره
اما پیدا نمی شود
انگار قسمت نیست زمان بزودی سپری می شود چاره ای نیست
ساعت را چک می کنم
دیگر نمیرسم باید مستقیم بروم فرودگاه
باز تلاش می کنم تاکسی بگیرم اما کسی نیست
شب شهادت هست و ماشین کم است
انتهای کوچه ۹۹ دو نوجوان کم سن و سال سوار یک موتور خرامان خرامان میایند
با خودم می گویم موتور هم خوب چیزی است
اگه موتور بود میرفتم و میامدم
موتور در نهایت تمیزی و مرتبی است معلوم است برایشان مهم است که مرکبشان مرتب باشد شاید هم اقتضای سن هست و فرصت کافی دارند همانگونه که در گذشته ما نیز!
مهم نیست
به گوشی نگاه میکنم ساعت به مرز هشدار رسیده و خبری از تاکسی نیست حتی با نرخ های بالاتر
سرم را بالا می آورم
به یکباره دو نوجوان موتور سوار به من حمله ور می شوند یکی زور میزند که گوشی را از دستم بگیرد و موفق نمی شود و ضربه ای به سینه من میزد...
حریفمنمی شود
خیلی آرام فرار می کنند انگار برایشان عادی است و ترسی ندارند!
کمی که فاصله میگیرند و سرش را برمیگردانند تا واکنش من را ببینند!
منهم خونسرد هستم فقط توی ذهنم مرور میکنم اگر دزدیده بودند فدای سرم ولی این همه اطلاعات را چکار باید می کردم! سینه ام درد میکند ضربه بدی زدند... می گویم نکند باز مثل ماه قبل دچار حمله... با همین افکار رد می شوم به سر چهارراه میرسم بالاخره ماشین پیدا می شود!
راننده فرد جا افتاده و متینی است. پشت سرهم حرف میزند و من نمی توانم روی برنامه های فردا تمرکز کنم! لبخند میزنم و او ادامه میدهد. می گوید در حراست فرودگاه مشغول است. بعد می گوید راستی شما می دانید آبجو آلمانی از کجا می توانم تهیه کنم؟ آب مشهد املاح دارد چند وقتی است آبجو میخورم برایم مفید است
به دکترم هم گفته ام گفت کار خوبی می کنی!
پسرش زنگ میزد: بابا زولبیا ها را کجا گذاشتی؟ به او می گوید فلانگوشه یخچال! قطع می کند به من رو میکند و میگوید ظهر ۳ کیلو خریدم! نصفه اش را خوردند منم الباقی را قایم کردم ولی چه اشکال دارد الباقی اش را هم بخورند.
بالاخره میرسم با عجله سمت کانتر می روم. دعوا هست بین یک خانم و آقا، و حرف های خیلی بدی رد و بدل می شود! به موقع رسیدم اما پرواز تاخیر دارد و این تاخیر برای من خوب است که تماس ها و کارهای عقب مانده ام را انجام دهم.
اما....
#گاه_نوشت
@Sorayya_ir