♦️منشأ اختلاف بین علما در قضیه #مشروطه
🔺بیانات آیت الله شبیری زنجانی:
● حاج آقاى ما از مرحوم آقاى بروجردى نقل مىكرد كه ايشان مىفرمود:
وقتى ما در نجف مشغول تحصيل بوديم، از ايران به آقايان نجف خبر رسيد كه مظفرالدين شاه مكرّر به خارج سفر مىكند و از خارجيها قرض مىگيرد و در مقابل به آنها امتياز مىدهد. اگر اين كار استمرار پيدا كند، تمام كشور در جريان اين امتيازات از دست خواهد رفت و خوب است جماعتى بر كار شاه نظارت كنند تا اينگونه مسائل سبب سقوط مملكت نشود.
همه علماى نجف حتى مرحوم آسيد محمد كاظم يزدى با پيشنهاد نظارت بر اعمال شاه موافقت مىكنند. مدتى بعد از سوى مرحوم حاج شيخ فضلالله نورى نامهاى مىآيد كه: صحبت است مجلسى درست شود و قوانينى براى آن مجلس تهيه شده است و من مواد آن قوانين را ملاحظه كردهام و به جز يكى دو ماده، ساير مواد آن خلاف شرع نيست و آن يكى ـ دو ماده را هم اصلاح مىكنيم. آقايان امضا كنند تا ما اجرا كنيم.
در اينجا بين مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم سید یزدی اختلاف شد. مرحوم آخوند فرمود: حاج شيخ فضل الله، هم مجتهد است و به مبانى فقهى وارد است و هم عادل است و در جهات دينى قابل اعتماد است و هم خبرويّت دارد و به مسائل روز بصير است. لذا ايشان به اعتماد حاج شيخ فضل الله امضا مىكند.
مرحوم آسيد محمد كاظم مىفرمايد: من بايد تكتك اين مواد را خودم ملاحظه كنم. اينجا بين عَلَمين تعارضى پيدا مىشود. از طرف دربار، اطلاعاتى در اختيار مرحوم آسید محمد كاظم گذاشته مىشود و مخالفان دربار هم اطلاعات ديگرى به مرحوم آخوند مىسپارند و همين سبب شد كمكم فاصله و مشكلات ميان عَلَمين زياد شود.
منبع: جرعهای از دریا، ج2، ص437
@Sorayya_ir
♦️"نمیخواهیم در صفحات تاریخ بنویسند ایران در زمان شما به باد رفت"
🔺پس از دستور مظفرالدین شاه قاجار به عبدالمجید عینالدوله (صدراعظم و معروف به اتابک) برای تاسیس عدالتخانه، و بیاعتنایی او و افزایش ظلم و فشار بر مردم و مشروطهخواهان، آیتالله سید محمد طباطبائی نامهای خطاب به عینالدوله مینویسد و او را مشفقانه نصیحت میکند که خطر سرنگونی حکومت و فروپاشی جامعه را جدی بگیرد و چارهی کار کند.
🔺متن این نامه به نقل از کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» (ج ۲، صص ۳۹۰-۳۹۱):👇👇
@Sorayya_ir
♦️"نمیخواهیم در صفحات تاریخ بنویسند ایران در زمان شما به باد رفت"
🔺پس از دستور مظفرالدین شاه قاجار به عبدالمجید عینالدوله (صدراعظم و معروف به اتابک) برای تاسیس عدالتخانه، و بیاعتنایی او و افزایش ظلم و فشار بر مردم و مشروطهخواهان، آیتالله سید محمد طباطبائی نامهای خطاب به عینالدوله مینویسد و او را مشفقانه نصیحت میکند که خطر سرنگونی حکومت و فروپاشی جامعه را جدی بگیرد و چارهی کار کند.
🔺متن این نامه به نقل از کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» (ج ۲، صص ۳۹۰-۳۹۱):👇👇
🔅▫️کو آن همه راز و عهد و پیمان
مسلم است از خرابی این مملکت و استیصال این مردم و خطراتی که این صفحه را احاطه نموده است خوب مطلعید و هم بدیهی است و می دانید اصلاح تمام اینها منحصر است به تأسیس مجلس و اتحاد دولت و ملت و رجال دولت با علماء. عجب در این است که مرض را شناخته و طریق علاج هم معلوم، و اقدام نمی فرمائید. این اصلاحات عماً واقع خواهد شد. لیکن ما میخواهیم به دست پادشاه و اتابک خودمان باشد نه به دست روس و انگلیس و عثمانی.
ما نمیخواهیم در صفحات تاریخ بنویسند: دولت مظفرالدین شاه منقرض و ایران در عهد آن پادشاه بر باد رفته، شیعه از آن زمان ذلیل و خوار شدند.
خطر نزدیک و وقت مضیق و حال این مریض مشرف به موت است. احتمال برء ضعیف، در علاج چنین مریض آیا مسامحه رواست و یا علاج را به تأخیر انداختن سزاوار است؟ به خداوند متعال و به جمیع انبیاء و اولیاء قسم به اندکی مسامحه و تأخیر ایران میرود. لله الحمد، حضرت والا مسلمان و برخلاف سابقین معتقد به شرع و روز جزا هستید؛ ملاحظه بفرمایید این طور که شد جوابی برای امیرالمؤمنین (ع) دارید که بفرمایند دولت شیعهی من منحصر به ایران بود، ایران را چرا به باد داده دولت شیعه را منقرض نمودی؟
من اگر جسارت کرده و بکنم معذورم، زیرا که ایران وطن من است، اعتبارات من در این مملکت است، خدمت من به اسلام در این محل است، عزت من، عنوان من، تمام بسته به این دولت است، می بینم این مملکت بدست اجانب می افتد و تمام شئونات و اعتبارات من می رود. پس تا نفس دارم در نگهداری این مملکت میکوشم، بلکه هنگام لزوم جان را در این کار خواھم گذاشت. سیدالشھداء علیه السلام برای بقاء طایفهی شیعه از جان و اولاد و عشیره و عیال گذشت. شهادت آن بزرگوار اگر نبود از شیعه اسمی نمیماند. سزاوار است ما به رایگان این مملکت را به چنگ اجانب انداخته، این یک مشت شیعه را ضعیف و خوار و ذلیل نمایید؟
امروز باید اغراض شخصیه را کنار گذارده، محض خدا و ابقاء این مذهب جان نثاری کرد و خیال نکرد این کار چرا به اسم فلان و فلان انجام گیرد، وقت تنگ و مطلب مهم است، وقت این خیالات نیست. من حاضرم در این راه از همه چیز بگذرم، شأن و اعتبار را کنار گذارده، انجام این کار را اگر موقوف باشد به اینکه در دولت منزل حضرت والا کفشبرداری و دربانی کنم حاضرم (برای ملت و رفع ظلم).
حضرت والا را به خدا و رسول (ص) و صدیقهی طاهره و ائمهی هدی قسم میدهم، بریزید آنچه در دامان است، این مملکت و این مردم را اسیر روس و انگلیس و عثمانی نفرمایید. عهد چه شد؟ قرآن چه؟ عهد ما برای این کار یعنی تأسیس مجلس بود واِلا ما به الاشتراک نداشتیم. مختصراً اقدام در این کار فرمودید ما هم حاضر و همراهیم اقدام نفرمودید. یک تنه اقدام خواهم کرد، یا انجام مقصود یا مردن. از هیچ پروا ندارم، زیرا اول از جان گذشتم بعد اقدام نمودم، چیزی از عمر من باقی نمانده و از چیزی محظوظ نمیشوم، پس حظم اقدام به این کار و منتهی آمالم انجام این کار است. با جان دادن در این راه که مایه آمرزش و افتخار خود و اخلافم است این کار را بلند و اسمی برای خود در صفحهی روزگار باقی بگذارم. این کار اگر صورت نگیرد بر ما لعن خواهند کرد. چنانکه ما به اسلافمان خوب نمیگوییم، باز عاجزانه التماس میکنم هر چه زودتر این کار را انجام دهید، تأخیر این کار ولو یک روز هم باشد اثر سم قاتل را دارد. فعلاً دفع شر عثمانی نمیشود مگر به این مجلس و اتحاد ملت و دولت و رجال دولت و علماء، نتایج حسنهی دیگر محتاج به بیان است، فعلاً بیش از این مصدع نمیشوم.
والسلام.▫️🔅
@Sorayya_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شعرخوانی حجتالاسلام مهدی پرنیان از شاعران طنزپرداز یزدی در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب. ۹۸/۲/۳۰
@Sorayya_ir
♦️آموزش و پرورش با رقص و ساسی مانکن، جوشن کبیر با ساز و آواز!
🔺راستاش آنقدر چیزهای عجیب دیدهایم که دیگر قرآن سر گرفتن و دعای جوشن کبیر، با نوای نی و آواز و آنهم در جایی که مستقیما از ریاستجمهوری اداره میشود، خیلی هم عجیب نیست. چه میدانیم؟ شاید این هم تجربهای جدید و مندرآوردی در ترویج دین در دل نسل جوان باشد! اما میدانی؟ آدم دلاش میگیرد! کتابخانه ملی مهمترین مرجع کتابداری کشور است اما کتابی اگر همین امروز چاپ شود تقریبا دوسال طول میکشد تا در قفسههای آن برود. یا چه بسیار آثار علمی که سالها است به بهانه بودجه در سازمان اسناد چاپ نمیشوند و تقریبا تمام پروژههای پژوهشی این نهاد تعطیل شدهاند، آنوقت شبهای رمضان امسال در سازمان فقیر و فلکزده اسناد و کتابخانه ملی ایران، پیدرپی پاتوق رفیقبازیهای پرخرج و کاملا بیربط دوستان اصلاحطلب است. از دیدار آقای خاتمی با هنرمندان همسو با دولت گرفته تا اینیکی که لابد تمرین اسلام منهای روحانیت است! و صدالبته ما که باشیم که موافقت یا مخالفتمان با برگزاری برنامههای حزبی با بیتالمال این مردم مظلوم مهم باشد؟/منبع: خشت خام
@Sorayya_ir
♦️و تاریخ قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرن ها از پس قرن ها همه تهی و سرد، مرگبار و سیاه، و نسل ها در پس نسل ها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگی ها، اندیشه ها و آرمان ها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ !
ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شب های پیوسته، آشوبی، لرزه ای، تکان و تپشی که همه چیز را بر می شورد و همه ی خوابها را بر می آشوبد و نیمه سقف ها را فرو میریزد.
انقلابی در عمق جان ها و جوششی در قلب وجدان های رام و آرام. درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و جهاد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار !
نشانه هایی از یک تولد بزرگ، شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاییده ی یک نجات!
همه جا، ناگهان «حیات و حرکت»، آغاز یک زندگی دیگر، پیداست که فرشتگان خدا همراه آن «روح» در این شب به زمین، به سرزمین، به این قبرستان تیره و تباه که در آن انسان ها، همه اسکلت شده اند، فرود آمده اند، این «شب قدر» است.
شب سرنوشت،
شب ارزش،
شب تقدیر یک انسان نو،
آغاز فردایی که تاریخی نو را بنیاد می کند.
این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربان را در پی دارد و سنگباران پرشکوه آن سه پایگاه ابلیسی را !
شب سیاهی که در کنار دروازه ی منیٰ است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی !
📚️برگرفته از کتاب #خودسازی_انقلابی، بخش #شب_قدر ،ص ۲۵۱ - ۲۵۲
#دکتر_علی_شریعتی
@Sorayya_ir
♦️مسابقات بدمینتون قهرمانی نوجوانان پسر استان، انتخابی مسابقات استعداد های برترکشور جمعه سوم خرداد برگزار شد و در پایان مسابقات نتایج زیرحاصل شد:
🌸مقام اول : یاسین طلایی🌸
مقام دوم: علی تجملیان
مقام سوم: محمد رضا فتاحی
مقام سوم مشترک : محمد باقری
مقام پنجم مشترک : میکائیل علم چی و سجاد شوازی
🔺شش نفر برتر این مسابقات به مسابقات استعداد های برتر کشور در مرداد ماه اعزام می شوند.
🔺تبریک به خواهر زاده عزیزم🌸🌸
@Sorayya_ir
♦️شب قدر
🔺به گواهی قرآن، یکی از مناسبتهای پرعظمت، شب قدر است، که آدمی فرصت می یابد تا با خدا، راز و نیاز کند. قرائت
قرآن و نماز و دعا _ بویژه دعای جوشن کبیر_ از توصیه های پیشوایان معصوم برای این شب است. دعای جوشن کبیر، یکسره عشق بازی عبد با معبود است.
🔺اما متاسفانه بیشتر مداحان ما که شیفته شلوغ کاری هستند، این مجالس را هم به طرف مصیبت خوانی و شیون برای ائمه بزرگوار میبرند و نام خدا و یاد و ذکر او را کمرنگ میکنند. اینان نمیدانند که حالت دعا و راز و نیاز، با حالت مصیبت خوانی و شیون، فرق دارد. هیچکس نیست که از اینها بپرسد: قبل از ائمه ما، یعنی در زمان پیامبر و علی، مردم چگونه شب قدر را برگزار میکردند و چه مصیبتی میخواندند؟ چگونه راز و نیاز میکردند؟
🔺واقعیت این است که دعا و تضرع و راز و نیاز باید در حالتی آهسته همراه با سوز و آه و درونی ، صورت گیرد. شیون و نعره و مصیبت خوانی، حالت تمرکز در دعا را بهم میزند. قرآن میفرماید: « پروردگار خود را هر صبح و شام، در درون خود، آهسته یاد کن» ( سوره اعراف، آیه 205). اساسا قرآن، مردم را از صدای بلند، نهی میکند و آن را به صدای الاغ، تشبیه میکند و میفرماید: « صدای خود را بلند نکن، که زشتترین صداها صدای خران است» ( سوره لقمان، آیه 19).
🔺پس آنچه که دستور خدا و ائمه است، راز و نیاز نجیبانه و آهسته و با حالت توبه و انابه است. ما نباید پیرو این مداحان شلوغ باشیم. متاسفانه برخی روحانیان، مشوق اینجور کارها هستند. این را هم بگویم که در مفاتیح الجنان آمده است: «علم آموزی در شب قدر از برترین اعمال است».
✍ ابوالفضل طریقه دار
@Sorayya_ir
◾تهدمت والله اركان الهدى◾
یا مولاي یا أمیر المؤمنین هذا یوم الأحد و هو یومك و باسمك و انا ضیفك فیه و جارك، فأضفنی یا مولاي و أجرني فإنك…”
👇👇👇
https://www.instagram.com/p/Bx7KriGhW0E/
♦️مشکلِ مملکتِ ما ریاضی است!
🔺جامعهی آماری را در نظر بگیرید که حداکثر روزی دوبار (اولی حدود ساعت ۱۰صبح و دومی در حوالی ۷شب) در حدفاصل خیابان ثارالله (چهارراه پارکوی) تا میدان پاستور انجام میشود. ۹۳٪ این مسیر از اتوبان گذشته و با ماشین معمولی ۱۸دقیقه اما با اسکورت ریاستجمهوری و بدون توقف در خط ویژه هربار تنها ۴دقیقه طول میکشد. مشاهدهگر عینک دارد و از پشت شیشه ۹۷٪ دودی خودروی تشریفات با سرعت ۱۳۰کیلومتر در ساعت به مردم مینگرد. خدا وکیلی در مسیر بزرگراه چمران اساسا چند عابر پیاده رد میشوند؟ و با این سرعت و این میدان دیدِ تار و تیره، اخم یا لبخند عابران که هیچ، اصلا زن و مرد بودنشان قابل تشخیص است؟
🔺آنوقت حاصلِ این نظرسنجی (ولو بیدخل و تصرّف و تقلیل یا مبالغه) چقدر برای عالیترین مقام اجرایی کشور معتبر و قابل تعمیم است؟/منبع: خشت خام
@Sorayya_ir
♦️ماجراهای امروز ما...
🔺معلمی با خواهر فراش مدرسه ازدواج کرد، گاهی اوقات معلم غیبت می کرد از فراش که برادر زنش بود می خواست بجایش به کلاس برود.
اینقدر این کار تکرار شد که فراش تقریبا شده بود آقا معلم.
🔺بعد از مدتی آقا معلم شد رئیس آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیریت مدرسه منصوب کرد،
بعد از مدتی معلم داستان ما شد مدیر کل استان و برادر خانمش را به ریاست آموزش و پرورش منصوب کرد، چندی گذشت و از مقام مدیر کلی شد وزیر آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیر کلی منصوب کرد.
🔺چندی گذشت و وزیر آموزش و پرورش دستور تحقیق و تفحص درباره مدارک تحصیلی کارکنان و مدیران را صادر کرد و فراش که مدرک ابتدایی بیشتر نداشت آشفته شد و به شوهر خواهرش زنگ زد و گفت: چکار می کنی؟ تو که می دانی من چند کلاس ابتدایی بیشتر ندارم و اگر این دستور را اجرا کنی بدبخت می شوم.
شوهر خواهر گفت: احمق نگران نباش، من شما را به ریاست هیئت تحقیق و تفحص منصوب کرده ام...
@Sorayya_ir
♦️آورده اند که:
روزی به کریم خان زند گفتند، یک فردی یک هفته است میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند .
کریم خان آن شخص را به حضور طلبید، ولی آن شخص بشدت گریه میکرد و نمی توانست حرف بزند. کریم خان گفت : وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من
بعد از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و شرف حضور یافت. گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .
شاه دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید تا برود دوباره شفایش را بگیرد
اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید
وکیل الرعایا گفت : پدر من یک خر دزد بود من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم
پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد ؟
اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی می کشند.
@Sorayya_ir
♦️دیوانه خانه لندن...
🔺ابدا نقص و قصوري در اوضاع آنجا(ديوانه خانه لندن)ملاحظه نشد و هيچ نفرت از آن مكان و از آن مجلس ديوانگان نداشتم زيرا كه از حيثيت مكان بهترين جاها و مثل عمارات سلاطين و اطاق ها منقش انواع گل ها در شكفتگي و اقسام مرغان در جنبش و خوانندگي، رفقا از همه جور موجود و اسباب مشغوليات از كتب و روزنامجات و هرگونه اسباب بازي و سازندگي و نوازندگي مهيا و شام و ناهار خوب و پاكيزه در ساعات معين آماده و پنجره ها به اطراف باز و چمن و باغ و رودخانه و آباداني هاي متصل به هم تا چشم كار كند در مد نظر خدمتكاران چست و چابك مشغول خدمت. همه عاقلان، شب و روز در پي اينگونه استراحت مي روند و مادامي كه به عقل خود اعتماد دارند ممكن نيست كه اين استراحت را به دست آرند.
🔺و ايضا هر كدام از اين ديوانه خانه ها كتابخانه دارند از جميع علوم و تواريخ و سال به سال هر چه تأليف تازه مي شود چاپ گرديده به اين كتابخانه ها علاوه مي شود.چون اين جماعت كار ديگري ندارند شب و روز مشغول ملاحظه كتب و روزنامه مي شوند، از همه چيز مستحضر خواهند بود. در اثناي گردش وارد بر اطاق بزرگي شديم كه جمعيت آنجا از آدميان اصيل و همه مشغول مطالعه كتب و روزنامه و به آرامي نشسته بودند.
🔺براي بعضي كه در اول ناخوشي، ديوانه زنجيري مي شوند؛ اطاق هاي چوبي ساخته، همه زمين و ديوار را ماهوت كشيده و وسط آن ها را پر از چيزهاي نرم نموده اند و هر كس كه زنجيري مي شود چند روزي در آن اطاق ها مي گذراند. اگر بخواهد خود را به در و ديوارها بزند همه جا را نرم يافته آسيبي نخواهد ديد. هر كدام كه خوب شد بيرون مي رود و هر كدام كه معالجه پذير نيست مادام الحيات در ديوانه خانه بوده، همه اسباب گذران فراهم و موجود و خدمتكاران زياد از زن و مرد دائما مشغول خدمت و آشپزخانه ی رنگين برقرار و در ساعت معين، شام و ناهار موافق قاعده حاضر و انيس موافق مهيا.
🔺ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد، موافق مضمون اين مصرع كمترين بنده نيز خود را عاري از آن ناخوشي نديد، ازمشاهده حالت ايشان هيچ متنفر نبودم. عجب ديوانگي است كه با يك حركت خارق العاده از تكاليف دنيوي و اخروي بري و از هزار هزار مرارت مستخلص گرديده و در همچين مكاني با وجود موجود بودن جميع مايحتاج در راحت اند!
🔺باري جميع كارهاي دنياداري انگليسي ها را به همين قرار بايد استنباط كرد. هر قاعده و بنائي كه مي گذارند دولت و ملت به اتفاق و مشورت يكديگر مي گذارند و هر بنائي كه بر مي دارند در استحكامي كه ممكن است به اقصي الغايه مي كوشند. يك قطعه زمين لم يزرع و يك وجب راهي از كوه و صحرا خرابه ندارند.
📚بخشي از خاطرات فرخ خان امين الدوله سفير كبير ايران در قرن١٩، كتاب مخزن الوقايع، صفحات٣٦٨تا٣٧٢
@Sorayya_ir
♦️تشیع؛ صدای حیات و نشاط!!
نام:حسن
شهرت: ...
ت.ت:۱۳۶۹ش
در راستای جوان سازی سوژه هایم، این دفعه، طعمه ای امنیتی نصیبم شد. با دوستم روانه افغان آباد شدم! نامش را نوشتم ولی نشانش را معذورم، نه اینکه خیلی امنیتی باشد، خیر، برای اینکه او نباید کشته شود! بگذریم!!
حسن آقا یکی از اعضای جامعه میلیونی اهل سنت است که در شهرک مهاجر پذیر انتهای خیابان امام (ره)، زندگی می کند. در وصف توصیف محله و خانه اش همین بس که اگر کلاه میلیونی من و شما به آنجا بیفتد، پا به آنجا نخواهیم گذاشت!! کوچه ای با نوری دلگیر، بویی نامطبوع و ساختمان هایی ناموزون! داخل خانه اش .... بگذارید بگذرم. اما نه! بگذارید اشاره ای داشته باشم. ورودی خانه اش به شدت تاریک و نمور، دری داشت حلبی مانند و حیاتی که نهایتاً چهار نفر می توانستند کنار هم بگذرند.! سقف اتاق ها پایین و بدون نورگیر! اتاق حسن اما بوی نامطبوعی هم داشت. جولانگاه مگس ها هم بود. فرش هایی که معلوم بود در این چند سال، رنگ آب به خود ندیده است.!! و ....
حسن در 15 سالگی تصادف شدیدی می کند. در اثر این تصادف، قطع نخاع می شود. این تصادف در کنار فقر شدید و عدم رسیدگی، بعدها جفت پاهایش را از او می گیرد، آنهم از زیر باسن!! او همچنان سنی است.!! می گفت سه سال حمام را به چشم ندیدم.
پاهایم کرم زده و پر از عفونت شده بود. نه تختی، نه مراقبی، نه محبتی!! هیچ چیز نداشتم. تا اینکه یک روز به برکت فضای مجازی، یک تخت پیدا کردم. تماس گرفتم. اهل یزد بود و شیعه! شرح حالم را که گفتم، آمد و از نزدیک مرا دید.! در اسرع وقت، مرا به بیمارستان یزد برد. چند جایی که اصلاً مرا نپذیرفتند، پاهایم کرم شده بود و غیر قابل تحمل!! پاهایم را از دست دادم. دستهایم نیز در اثر کم کاری فلج شد و حال آنکه با چند جلسه فیزیوتراپی به این اوضاع و احوال نمی افتاد.
حسن آقا که اینک یکی از آرزوهایش دیدن نور آفتاب است، امروز با ۵۰ سانتی متر قد، روی تخت، با آرزوهایش روزگار می گذراند! بعد از این ماجرا و چند ماجرای دیگر به مذهب حنیف تشیع می پیوندد و حتی مشوق خانواده اش برای شیعه شدن شده است. محبت شیعیان به او جای خالی محبت همسایه هایش و حتی .... را گرفته است. آری حاصل جمع محبت علوی و فضای مجازی، پول های وهابیت و استکبار جهانی را منکوب می کند.!
بعد از کلی صحبت، رفتم سراغ آنچه مرا به آنجا کشانده بود.! از اینجا شروع کرد: ....
@Sorayya_ir
ادامه دارد ....
ادامه...👇👇👇
.... بعد از کلی صحبت، رفتم سراغ آنچه مرا به آنجا کشانده بود.! از اینجا شروع کرد: ۴ماه پیش در پی حادثه ای با شهدای گمنام ترک آباد اشنا شدم. خواهر یکی از شهدا که بنا به دلایل امنیتی نامش را نخواهم نوشت حسن و خانواده اش را به جوار شهدای گمنام می برد.
چند روز پس از این زیارت، یک شب، در خواب، خود را جلوی درب ورودی شهدای ترک آباد دیدم. جوان نورانی و دلربایی دم در ایستاده بود و تا من را دید، خوش آمد گویی گرمی کرد. از من که محو جمالش بودم، پرسید؛ «آیا مرا می شناسی؟» گفتم: نه. گفت: «من محمد رضا هستم و خانه ام آن قبر آخری هست.» تا به قبر آخری نگاه کردم و نگاهم را برگرداندم او را ندیدم.!!
با مزه خوش زیارت، از خواب برخواستم. من بودم و یک احساس رویایی از یک زیارت نورانی! وقتی دید بنده طلبه هستم، راز این خواب را پرسید. در جواب، روایت تشخیص شهید دهقانی پارک شهر و چند جای دیگر را برایش گفتم. وقتی این ها را شنید تا لحظه خداحافظی، گریان بود. البته معلوم بود که ضجه هایش را برای بعد از خداحافظی نگهداشته است. البته من هم اشک های مدادم را برای اولین بار دیدم.!
این نوید را به او دادم که شاید این هدیه شیعه شدنت باشد. پرده برداری از یک راز بزرگ! هم شیعه شدنت، هم دلتنگی مادر شهید و هم هدیه به شیعه ها! راز گمنامی یک شهید را فاش می کند.!
آرام شد و گفت سبحان الله!!
از وقتی شیعه شده بود وضعش بهتر شده بود هم روحی و هم اقتصادی. از تعطیلی مسجد شیعیان افغان آباد هم پرده برداشت و گفت مدتی هست که تعطیل شده است.
از این دیدار بوی خوشی به مشامم می رسد. بوی کمک های مردمی، بوی همدردی با یک انسان نیم متری که دلش کیلومترها عمق داشت.!! بوی اینکه هر لحظه تلفنم زنگ بخورد و آدرس او را بپرسند.!!
هیچ ردپایی از ناشکری در او ندیدم و همه چیز را به آن دنیا حواله می داد.!
در روزگاری که خیلی ها سر سفره هایشان چند رقم غذا به چشم می خورد و حتی پیتزای هر شبشان ترک نمی شود! در روزگاری که برخی از فرط انباشته شدن پول هایشان دنبال رژیم های کذایی غذایی می روند، در روزگاری که از فرط انفجار عقده و کمبود، میلیون ها تومان خرج آرایش های غلیظ زنان می شود، حسن آقا می خورد تا نمیرد! مهم نیست چه می خورد! فقط می خورد که نمیرد.!
باشد که مدال تشیع بر این زنده دل بزرگ، خوش درخشد و اگر برای خواننده عزیز میسر است گامی در جهت آسایش این بیمار بردارد.!
🖌جواد حاجی اکبری
@Sorayya_ir
♦️وینسس این بار جرات شلیک نداشت!!!
۱۲تیرماه ۱۳۶۷ ناو وینسس به فرماندهی ویلیام راجرز هوای پیمای مسافربری ایرباس پرواز شماره ۶۵۵ به مقصد دبی را در خلیج فارس هدف قرار داد و ۲۹۲سرنشین آن کشته شدند که در میان آنها بیش از ۶۲کودک بود.
ویلیام راجرز پس از سه ماه در سن دیگو کالیفرنیا سخنرانی کرد و بابت هدف قراردادن هواپیمای مسافربری جایزه و ارتقا درجه دریافت کرد..
در سی و یکمین سالگرد این فاجعه آمریکا یک هواپیمای کنترل از راه دور(پهپاد) فوق پیشرفته بنام گلوبال هاوک(عقاب جهانی) برای شناسایی به ایران فرستاد تا دور از چشم رادارها بتواند زمینه حمله احتمالی غافلگیرانه را مهیا کنند.
این بار ناو وینسس نبود، سامانه پدافندی ایران با شلیک موشک سوم خرداد، پهپاد گلوبال هاوک را منهدم تا ناوهای لینکلن، وینسس همگی نظاره کنند و جرات نداشته باشند شلیک به بی گناهان را تکرار کنند.
آمریکا با در خواست پنتاگون در کاخ سفید تشکیل جلسه می دهد، برای زدن ۴نقطه در ایران به جمع بندی می رسند.
حمله ساعت ۳نیمه شب با پشتیبانی هواپیماها و سامانه موشکی تام هاوک از قطر،بحرین، امارات شروع خواهد شد و احتمال ۱۵۰۰کشته برای یگان موشکی و راداری ایران در نظر گرفته می شود...
خبری پنتاگون را غافلگیر می کند. رادارهای ناشناخته ای بر روی ناوها قفل شده و فاصله تا انهدام چند ثانیه است. اولین اتفاق انهدام ۱۵۰فروند هواپیما و ۶هزار تلفات در دو ناو و ۳پایگاه می باشد..
از مرزهای لبنان و سوریه خبر می رسد تحرکات شدید نیروهای حزب الله و جیش الوطنی، سپاه قدس در مرز اسراییل نشان از یک حمله قریب الوقوع به اسراییل می دهد.
حمله به حیفا با انهدام مخازن عظیم آمونیاک می تواند فاجعه ای را رقم بزند.
دو شی پرنده ناشناس در حوالی دیمونا مشاهده سپس از رادار محو می شوند، پس از یک ساعت دوباره برروی پدافند موشکی گنبد آهنین قفل راداری انجام می دهند.
خبر از طریق سنتکام و ائتلاف سازمان سیا و موساد به پنتاگون مخابره می شود، ایران آماده پاسخ کوبنده و جنگ بی انتهاست، با اولین موشک فاتحه اسراییل و ۵پایگاه آمریکا در منطقه خوانده می شود.
ترامپ سراسیمه دستور توقف حمله را در ساعت ۲.۵۰بامداد به ارتش سنتکام صادر می کند. سپاه پاسداران داغ ایرباس ۶۵۵ را تا حدودی التیام بخشید.. پیشرفته ترین پهباد های آمریکا گرفتار تور پدافندی ایران در ۳۵۰۰نقطه است.
شبکه عنکبوتی که هیچ پرنده ای نمی تواند به سلامت از آن عبور کند.
ایرباس در نقطه ای هدف قرارگرفت که پس از ۳۱سال گلوبال هاوک ساقط شد. امروز ویلیام راجرز تحقیر شد.
اس ۴۰۰روس هم نمی تواند گلوبال هاوک را ساقط کند.. تنها باور ۳۷۳ و سوم خرداد شاهکار تمدن غرب را خاکستر کردند.
نوشته های صادق چگینی
@Sorayya_ir
♦️انتشار این مطلب به معنای تایید مطلب و ادعای نگارنده نیست... برداشت آزاد♦️
♦️روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت..
از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد.
مردی حکیم که از ان مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری
@sorayya_ir
♦️اثر كبری تصميمات كبری ما؟!
در قرن ١٨ زمانی که انگلیس ، هند را به استعمار خود درآورده بود تعداد مارهای کبری در سطح شهر دهلی زیاد بودند
و دولت هم برای مدیریت بحران تصمیم گرفت برای هر مار مُردهای که مردم تحویل دهند جایزۀ نقدی به آنها پرداخت کند.
این تصمیم در ابتدا با تحویل مارهای مردۀ زیادی توسط مردم موفق به نظر میرسید و همه منتظر بودند که در طول زمان تعداد مارهای کبری کمتر شود
اما در نهایت تعجب تنها تعداد مارهای مردهای که مردم تحویل میدادند هر روز بیشتر میشد.
دولت از پیامد این کار غافل شده بود زیرا بسیاری از مردم فقیر دهلی با تصور اینکه این کار درآمد خوبی دارد به پرورش مار روی آورده بودند.
البته این آخر ماجرا نبود و زمانی که دولت اعلام کرد که دیگر برای مارها جایزه نمیدهد فقرا نیز مارهایی که پرورش داده بودند در هر طرف شهر رها کردند.
بنابراین جمعیت مارهای کبری نه تنها کاهشی پیدا نکرد بلکه وضعیـت از روز اولش هم بحرانیتر شد، از این پدیده در علوم سیاسی به نام اثر کبری یاد می شود.
اثر کبری یعنی نداشتن افق تصمیمگیری مناسب درحل مسائل که میتواند عواقب پیشبینی نشده و خطرناکی را به همراه داشته باشد.
چقدر امروزه "تصمیمات کبری" سیاسیون ما "اثری کبری" دارد...
@sorayya_ir
♦️ماجرای دو گدا...
دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها روی زمین صلیبی گذاشته بود و دیگری یک ستاره داوود. مردمی که از آنجا رد میشدند به هر دو نگاه میکردند ولی فقط در کلاه گدائی که صلیب داشت پول مینداختند...
کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید که مردم به گدائی که ستاره داوود دارد کمکی نمیکنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود داری به خصوص که درست نشستی بغل دست گدائی که صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده به او پول میدهند نه به تو
گدائی که ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای صاحب صلیب و گفت:
هی "موشه" نگاه کن ببین کی آمده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد میده؟
پی نوشت: خانواده گلدشتين؛ خاندانى ثروتمند و يهودى تبار بودند...
@sorayya_ir