eitaa logo
ثریای کویر ایران
95 دنبال‌کننده
565 عکس
114 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️قم... سال های سال از زمانی که نادر نادر پور به قم رفت و آن شعر معروف کوتاه را درباره قم سرود گذشته است. بسیاری از مردم تا همین ایام اخیر تصوری که از قم در ذهن داشتند همان تصویر شعر نادر نادرپور بود: "چندین هزار زن، چندین هزار مرد زن ها لچک به سر، مردان عبا به دوش یک گند طلا، با لک لکان پیر یک باغ بی صفا، با چند تک درخت از خنده ها تهی، وز گفته ها خموش یک حوض نیمه پر، با آب سبز رنگ انبوه سائلان، در هر قدم به راه عمامه ها سفید، رخساره ها سیاه.." اکنون دیگر از آن قم خبری نیست. زرق و برق قم حالا چشمگیر است. آیات عظام هر کدام به اندازه خود عَلَم و کتل و بارگاهی دارند. اگر یک بار از نزدیک به مدرسه جدید آیت الله مکارم شیرازی پا بگذارید امکانات و تجهیزاتی می ببینید که دانشگاه های تهران از آن بی بهره اند. خیابان های قم پر شده است از مراکز خرید لوکس و کافی شاپ و فست فود فروشی و رستوران های شیک و پیک. در هر کوی و برزن قم یک موسسه مذهبی تحت عنوان پژوهشی یا فقهی یا قرآنی یا ... می بینید که وابسته به یک شخصیت حقیقی یا حقوقی کوچک یا بزرگ است. صدها بنگاه اقتصادی کوچک و بزرگ با پوشش مذهبی و فرهنگی. اما زیر پوست به ظاهر زیبا و مذهبی قم داستان دیگری است. کافی است سری به دادگاه های کیفری و حقوقی و خانواده قم بزنید. آمار پرونده های دادگستری قم چیز مخفی و غیر قابل دسترسی نیست. اگر این آمار را با جمعیت جغرافیایی قم بسنجید و در یک فرمول ساده آن را با شهرهای دیگر مقایسه کنید، تکان دهنده خواهد بود. ظاهرا هر چه حوزه علمیه جهان تشیع از معدن فقه و اصول و اخلاق و عرفان و کلام استخراج می کند همه را یکباره به اقصی نقاط جهان صادر می کند و دیگر چیزی برای خود قم باقی نمی ماند. قرار بود قم نمونه ای از "تمدن بزرگ اسلامی شیعی" شود و الگوی مدرن زیست مومنانه در مقابل دنیای غرب و شرق. ✍احسان شجاعی پی نوشت: بازنشر مطالب به معنای تایید آن نیست. @Sorayya_ir
گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟! دور گردید و به ما جرأت مستی نرسید چه بگوییم به این ساقی ساغرگردان! این دعایی است که رندی به من آموخته است بار ما نه بیفزا، نه سبک تر گردان! غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است تا شکوفا نشده، بشکن و پرپر گردان من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام؟ مرگ حق است، به من حق مرا برگردان @Sorayya_ir
♦️بخشی از مقاله اینجانب در خصوص موعودگرایی سیاسی با عنوان "واکاوی تاثیر متقابل موعودگرایی و انقلاب اسلامی" پی نوشت: نگاه های انحرافی که پس از قیام امام حسین در جامعه مومنین به وجود آمد... @Sorayya_ir
♦️خطبه حضرت زینب در کوفه(س) روایت شده است که چون اسیران کربلا را آوردند، زنان اهل کوفه گریبان چاک زده و زاری می‌کردند و مردان هم با آنها می‌گریستند. زین العابدین(ع)که بیمار بود با صدایی ضعیف و آهسته گفت: «اینان بر ما گریه می‌کنند! پس چه کسی ما را کشته است؟» آن گاه زینب دختر امام علی(ع) به سوی مردم اشاره کرد که خاموش باشید! دم‌ها فرو بسته شد و زنگ شتران از نوا باز ایستاد. روایت‌گر ماجرا گفته است: هرگز زنی پرده نشین را خوش سخن‌تر از وی ندیدم؛ گویی بر زبان علی سخن می‌راند. و اما اصل خطبه حضرت: "ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.  اما بعد:‌ای مردم کوفه،‌ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه می‌کنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می‌گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینه‌های آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می‌شود؟ یا همچون سبزه‌هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شده‌ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشه‌ای برای آخرت فرستاده اید؛ توشه‌ای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه می‌کنید؟ زار می‌زنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شما‌ای مردم کوفه! آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا دریده‌اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده‌اید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته‌اید؟! و چه حرمتی از او شکسته‌اید؟! شما این جنایت فجیع را بی‌پرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می‌کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده‌تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلت‌هایی که خدای متعال به شما می‌دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی‌کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است. آنگاه حضرت زینب(س) این اشعار را خواند: اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کاری بود که کردید با آنکه شما امت [پیامبرِ] آخر الزمان بودید [و بر دیگر امت‌ها شرافت داشتید]، چه پاسخ خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟! جمعی را به اسارت بردید و گروهی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نبود با آنکه من خیرخواه شما بودم اینکه در حق خویشاوندانم این‌گونه به من جفا کنید. من می‌ترسم همان عذابی که قوم «اِرَم» را به نابودی کشاند، بر شما نیز فرود آید." زینب کبری(س) پس از این خطابه جانسوز، روی از آنان برگرداند. در این حال، مردم را دیدم که حیرت‌زده‌اند و از اندوه و پشیمانی، دست به دندان می‌گزند. حِذْیم می‌افزاید: به کنارم نگریستم، پیرمردی را دیدم که اشک می‌ریزد و محاسنش با قطرات اشکش‌ تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! پیرانتان بهترین پیران، زنانتان بهترین زنان و جوانانتان بهترین جوانان‌اند. دودمان شما کریم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظیم است. آنگاه این بیت را خواند: پیران شما بهترین پیران و دودمان شما نیز بهترین دودمانند و در میان همه تبارها و نسل‌ها، هرگز تبار شما نابود و بی‌اعتبار نخواهند شد. امام زین العابدین(ع) رو به عمه‌اش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که مانده‌اند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیده‌ای. گریه و زاری، آنان را که رفته‌اند به ما باز نمی‌گرداند». با این سخنِ امام چهارم(ع)، زینب(س) آرام گرفت و حرفی نزد. منبع:طبرسی،الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۴ @Sorayya_ir
♦️... داستان انقلاب ما، داستان کربلاست... #حرف_حساب @Sorayya_ir
♦️تحریف امام حسین(ع) انصاف داشته باشیم! بی ادبی ها و تندخویی های خود را به حضرت حسین نسبت ندهیم! با پوزش گفته می شود: برخی گویندگان و مدّاحانِ تندخو گاهی قیاس به نفس می کنند تا بی ادبی ها و فحّاشی های خود را به ساحتِ سرورِ آزادگان(ع)می بندند. وقتی هم هوشمندی اعتراض می کند که دست کم در مجالسِ منسوب به حضرت حسین دست از ادبیات چاله میدانی بردارید و با ادب باشید که ادب مرد بِه از دولت اوست با پرویی می گویند:«ارباب ما اباعبدالله هم گاهی به سبّ و شتم روی آورده است»! حال بگذریم از همین واژه نخستشان که پیداست با ارباب خواندنِ آن پیشوای پاکان چه قدر از حضرت دوست دورند اما از این مهم نمی توان گذشت که برخی در پیِ مستندسازی این بی ادبی هایند و به دو سخن منسوب و منقول استناد می کنند: 1 . « الا انّ الدعیّ ابن الدعیّ قد رکزنی بین اثنتین...»و با عرض پوزش چنین ترجمه می کنند: «آگاه باشید که زنازاده پسرِ زنازاده مرا میان دو گرفتاری مجبور کرده است...» غافل از این که واژه ی «الدعی» به معنای پسر خوانده است نه زنازاده و نه حرامزاده. کافی است تا به قرآن مراجعه کنند که فقط دو بار جمعِ این کلمه یعنی ادعیاء به معنای پسرخواندگان به کار برده شده است(سوره احزاب آیه 4 و 37 ). البته امکان دارد که در آن عصر اعراب از این واژه با کنایه همان معنای زشت را قصد کنند اما امام حسینی که فرزندِ فرزانه ی کتاب خدا و پیام آورِ پاکی و آشتی بود پرپیداست که به زبان قرآن و رسول اکرم(ص) سخن گوید و محال است که از ریشه ی زیبای خود دست شسته و به فرهنگِ زشت و تندِ اعرابِ پیش از اسلام برگردد. 2 . دیگر سخنی که طبری در تاریخی که برای «حکومتی اسلامی »نوشته است گوید روایت است حسین با عصبانیت به حرّ بن یزید ریاحی گفت:«ثکلتک امّک»یعنی مادرت در عزایت نشیناد! دریغا و دردا که در اصل« تاریخ در نظرِ طبری تاریخِ حکومتِ اسلامی است.»(ر.ک:عباس زریاب خویی/ یغما /سال سی ام/ ش 2/ اردیبهشتِ 56 ؛ همو/ شط شیرین پر شوکت/ ص434/ چ1/ تهران/ مروارید/1387 ). اما اگر کمی از قرائت بنی عباسی از عاشورا فاصله بگیریم و به قرائتِ آل علی نزدیک شویم خواهیم دید که اصل سخن بنا به روایتِ رئیسُ المحدّثینِ شیعه چنان بوده است که حر بن یزید خود گوید:«آن گاه که از خانه ام روی به سوی حسین خارج شدم سه بار بر من ندا شد:ای حر،بهشت مژده ات باد!هرچه نگاه کردم کسی را ندیدم،با خود گفتم:مادرِ حرّ به عزایش نشیناد که برای جنگ با پسر رسول خدا می رود و به بهشت،بشارتش می دهند!»(ر.ک:مقتل الحسین(ع)به روایتِ شیخ صدوق/ص132-133)یعنی این سخن به روایت از امام صادق و امام باقر و امام سجاد(ع)در اصلش از زبان حر- نه حضرت حسین- چنین بوده است:«ثکلت الحُرَّ اُمُّهُ» که گویی وجدانش به او نهیب زد که مادرت در عزایت نشیناد این چه مأموریتی است که پذیرفتی تا با تزویر قتلِ حسین را بهشتت نماید؟ اما مورخان که مخاطبشان در طول تاریخ همیشه بیشتر حاکمانِ زور و اعیان و اشرافِ وابسته به حکومت بوده است به فرهنگِ مستبدّانّ مذهبی تاریخشان را نوشته اند ودر نتیجه سخن را به سبک و فرهنگ آنها تغییر و تعبیر و گوینده اش را از حر به حسین تبدیل و تحریف کرده اند و در تاریخِ حکومتهای به اصطلاح اسلامی،قصه ی با غصه ی این تحریفها چه بسیاربوده و هست،خدا می داند. 🖋محمد صحتی سردرودی @Sorayya_ir
گفت فحشا در کجا آید پدید  گفتمش در کوچه های بی شهید  بی شهیدانند بی سوز و گداز  بر سر سجاده های بی نماز بی شهیدان را غم لیلا کجاست ؟  سوز و اشک و آه و واویلا کجاست ؟ کوچه ی ما بوی مجنون میدهد  بوی اشک و آتش و خون میدهد بوی مجنون مست میسازد مرا  در پی لیلی میاندازد مرا نام لیلی بردم آرامم گریخت  هفت بندم بند بند از هم گسیخت از جنوب و شرق تا غرب و شمال  گشته ام در بین اشباح الرجال آب می جویم ولیکن در سراب  کوفه بازار است این شام خراب در تمام کوفه آیا مرد نیست ؟  جز علی مردی سراپا درد نیست ؟ چون علی باید که سر در چاه کرد  شیعه را تا از خطر آگاه کرد شيعه کی تسلیم فحشا میشود  فسق را محو تماشا میشود کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست  حکمتش جز امر بالمعروف نیست شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد ؟!  پرچم خون رنگ عاشورا چه شد ؟! کیست تا پرچم به دوش خود کشد ؟  شیعه را از خواب خوش بیرون کشد گفت مولا کل ارض کربلا  شیعه یعنی غربت و رنج و بلا شیعه بی درد، زخم بی نمک  بس کن این یا لیتنا کنا معک ! کربلا غوغاست ساز و برگ کو ؟  ظهر عاشوراست شور مرگ کو ؟ ظهر عاشوراست، این تذهبون ؟!  نعم تقولون مالا تفعلون #مرحوم_محمدرضا_آغاسی پی نوشت: در کوچه های شهر تهران، تبریز و کرمان بطور کاملا اتفاقی لفظ شهید حذف می شود و حالا نوبت به ایستگاه های BRT می رسد و شهید مدنی می شود "مدنی"!!! @Sorayya_ir
♦️جا دارد ادم خون گریه کند وقتی عده ای بازیچه دست اربابان قدرت و ثروت می شوند تا دیگرانی به مقاصدشان برسند... توهین از این آشکارتر که در لفافه می گویند رهبری توسط فلان آقاها کانالیزه می شود؟؟؟ و از طرفی چه راحت این متحجران تند رو، چوب حراج به ابروی نظام در رسانه انطرف آبی زده اند... @Sorayya_ir
♦️حضرت معصومه(س) در سفرنامه پرنس بی‌بسکو شادروان دکتر ابوالفضل مصفا در مقاله‌ای با عنوان "سفرنامه پرنسس بی‌بسکو؛ با نام هشت بهشت" می‌نویسد: نویسنده کتاب بدانگونه که در پشت جلد کتاب آمده است خانمی است به اسم: پرنسس بی‌بسکو. ناشر کتاب “برنارد گراسه” است و سال انتشار آن در پاریس ۱۹۲۵ میلادی قید شده و به احتمال قریب به یقین این کتاب هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده است. ترجمه بخش سوم کتاب هشت بهشت، با عنوان ”معصومه قم“: 🔻در روز بعد، حدود ساعت سه بعد از ظهر، در میان دشت وسیع از شن‌های گرم و زرد، متوجه آتشی شدیم، نامشخص، که در دوردست افروخته شده بود، از خود پرسیدم ، این آتش را در چنین ساعتی از روز که می‌تواند افروخته باشد؟ راهنمای ایرانی ما ناگهان، با جثه کوچک خود در حالی که به شوق آمده بود، علامت داد و طلب مژدگانی “گنبد نما” کرد. راننده کالسکه از خوابگاه خود بیرون جست و با حرارت واخلاص، کالسکه را در میان خاک و خاشاک به حرکت در آورد. آری! ما به قم رسیده بودیم. این معصومه قم بود که به دیدار او می‌رفتیم. 🔻بیست و پنجم مه است و ساعت شش بعد از ظهر، اکنون در مدخل شهر قم قرار داریم. دیوارها، بام ها، کوچه‌ها و بناها با رنگ خاکستری و سرخ و زمین‌های گرم و پخته در زیر تابش آفتاب‌، هماهنگی مطبوعی از ترکیب رنگ‌های خود و به‌وجود آورده‌اند. هیچ چیز نمی‌تواند این هماهنگی دلپذیر را در هم بشکند و هیچ چیز! حتی آب رودخانه که آرام با امواج لیمویی خود در بستری از سنگ‌های ملون در حرکت است، و نه تپه‌هایی از گل اُخرى و پل‌های شکننده روی رودخانه و نه برج و باروی شهر که جای جای رو به کوتاهی و بلندی دارند، مگر مسجد فاطمه(ع) با آن گنبد طلایی بر شده در افق آسمانِ 🔻سمت دیگر رودخانه، در میان هزاران بام ساده و هموار، آشکار و قاطع و متورم مانند میوه درخشانی، بر روی شاخسارهای خود، همراه با چهار مناره آبی‌رنگ و متّوج به ورقه‌های نازک طلا. با خود می‌گویم: این شمایید فاطمه(ع)؟ 🔻این مسجد شماست با این گنبد طلایی در مقابل پیشروی کاروان‌ها! این شمایید همچون گل لاله طلایی یا چون حبابی تابناک در میان آتش نیزار، به سان خورشیدی کوچک ولی بسیار قابل رؤیت و بسیار نزدیک! 🔻نمی توانم این درخشندگی بی‌مانند را فراموش کنم. تابش آن، چشم‌های مرا به شدت می‌زند و عظمت مسجدِ تو، قلب مرا می‌لرزاند. این گنبد و آن مناره‌ها، برای همیشه در زیر پلک‌های چشم من چون نقطه‌های طلایی خواهند لرزید. بی وفا من که نمی‌توانم به شما نزدیک شوم، در کمتر از پنجاه متری شما ایستاده‌تم، جمعیت مرا احاطه کرده است و هیچ نیرویی قادر نیست که به من کمک کند تا خود را به یکی از درب‌های صحن شما برسانم. با این وجود آیا مجاز نیستم که احساسِ درونیِ خود را مانند دیگر زائران ابراز کنم؟ 🔻آیا این احساس را در وجود من به طور معجزه‌آسا باور‌ می‌کنید و احساس کسانی که از راه‌های دور، از شهرها و ایالات ایران به سوی شما می‌آیند؟ با گذشتن از ریگزارها و کوهستان‌ها‌، از زمین‌های سوخته در زیر تابش آفتاب و از بیابان‌ها؟ آیا من بیش از مومنین به شما، که از مازندران و از خراسان و از سواحل ارومیه و تبریز و دریاچه هامون در سیستان و بلوچستان فاصله‌ها را در می‌نوردند و به دیدار شما می‌آیند، راه نپیموده‌ام؟ 🔻آیا من بیش از کسانی که در سایه شما، زندگی آرام و امید‌مندانه‌ای دارند، عشق نمی ورزم؟ ای معصومه درخشان! هرگز به خاطرم نمی‌آید که بارگاهی به این عظمت و گنبدی بدین زیبایی و مسجدی با کاشی‌های جواهر گونه و با دقت بر هم چیده‌ شده، در هیچ‌جا، بر مزار زنی برافراشته باشند/قم‌شناسی @Sorayya_ir
♦️علامه حسن زاده آملی: ظهور اتفاق افتاده است... به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اوایل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانه‌های آن تحقیقات گسترده‌ای انجام داده بود و با استدلال‌های روایی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنونده‌ای را به تفکر وامی‌داشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بی‌بنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسن‌زاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گران‌قدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درس‌آموز است که وقت مستقلی برای بیان می‌خواهد که در این مقاله مختصر نمی‌گنجد. اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر به‌یادماندنی و سرنوشت‌ساز شود مطرح‌شدن ماجرای تحقیق برادر محققمان در مورد ماجرای ظهور و نشانه‌های آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان باادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظه‌شماری می‌کردند تا عکس‌العمل علامه حسن‌زاده را در قبال مسائل مطرح‌شده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظه‌ای تأمل کردند و سپس با خنده شیرین و معناداری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرایض حضرات این است که می‌خواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تأیید دوستان ایشان فرمودند: اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟ همه جا خوردیم. اصلاً انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمی‌دانستیم چه بگوییم؛ علامه که متوجه تحیر جمع شده بود بابیانی حکیمانه این‌گونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمت‌هایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات می‌باشد فی‌المثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد می‌شود و هیچ موجود زنده‌ای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم می‌ریزد. خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخه‌ی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است. علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند: امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینه‌ای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات بابرکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود. غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است. همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیداکرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق می‌کند "اشرقت الارض بنور ربها..." را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعت‌های محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند. سپس آن عارف روشن‌ضمیر تأملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛ و آن از این قرار بود: قرائن و شواهد نشان می‌دهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه می‌باشد. آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثال‌هایی شرح دادند ایشان فرمودند: مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی
را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف می‌کردند، می‌گفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون می‌بینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانه‌روز و در سخت‌ترین شرایط و با کم‌ترین امکانات در مساجد و حرم‌ها معتکف می‌شوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام می‌کنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهل‌بیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟ در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا می‌شدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت می‌کردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرم‌ها و خیابان‌های اطراف و رسانه‌ها بسیج می‌شوند تا میلیون‌ها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت می‌کنند، این‌ها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟ زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا می‌شد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کندتا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون می‌بینیم که در سراسر کشور ده‌ها هزار حافظ و قاری قرآن تربیت‌شده‌اند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آن‌ها هستند، آیا این‌ها جلوه‌های ظهور نیست؟ نمـــاز جمعه‌ها، راهپیمایی‌ها، جهـــادها و شهادت‌ها، احیـــاء مهدیه‌ها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و... همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بی‌سابقه در تاریخ تشیع و همه جلوه‌هایی از ظهور صغری است. انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران ظهـــــور برنامه‌ای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان می‌باشد هر کس هر کاری می‌خواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینه‌اش از هر جهت آماده است./منبع:جهان نیوز به نقل از کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد پی نوشت: می شود راه پیمایی میلیونی اربعین را هم در همین راستا تحلیل کرد... @Sorayya_ir
♦️به انسان‌های دانا نیازمندیم نه صرفا مطلع! امروزه مردم مطالب کم و زیادی می‌خوانند و تصاویر بسیاری می‌بینند، اما مطالعه نمی‌کنند. آنچه به چشم و نظر می‌آید، به ذهن نمی‌نشیند و جلب توجه و اندیشه نمی‌کند. مطالعه و درک کردن مسائل و مباحث یکی از ضرورت‌های مهم زندگی در عصر جدید است. باید بتوان خواند، منابع و مطالب جدی خواند و دچار ایستایی تفکر نشد و به آنچه برای مخاطب/ کاربر بسته‌بندی شده است اکتفا نکرد. شبکه‌های اجتماعی با محدوده‌ی مخاطبان و هم‌وندان در دسترس می‌تواند حوزه‌ی محدودی برای تفکر ایجاد کند و درنهایت منجر به ایستایی آن شود. شبکه‌های اجتماعی جای کتاب را چه به صورت دیجیتال یا چاپی نمی‌گیرند. باید کتاب خواند و از دانش سازمان‌یافته برخوردار شد. ما در دنیای سایبر با گستر‌ه‌ی وسیعی از انسان‌های مطلع مواجه‌ایم و این انبوه اطلاعات می‌تواند تخریب‌گر باشد. باید با مطالعه (عمق‌بخشی به خوانده‌ها و ارتباط برقرار کردن میان پدیده‌ها) به دانایی رسید. ما به انسان‌های دانا نیازمندیم و نه صرفاً مطلع./ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۸۹ پی‌نوشت: اگر دانش ما در مورد پدیده‌ها با هم مرتبط شود، تازه به عمق جهالت خود پی می‌بریم و این خود شروع وادی دانایی است. @Sorayya_ir