حضرت آقای(شیخ جعفر) مجتهدی برای من تعریف کردند:
باطنا مامور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های صاحب دل را تر و خشک کنم ! به اصفهان رفتم و زنگ خانه را به صدا در آوردم ، در باز شد و صدایی از داخل خانه آمد که:
خوش آمدی! صفا آوردید! داخل شوید!
وارد اتاق شدم. سید جلیل القدری که سنی از او می گذشت بر بالشی تکیه داده و نشسته بود. می خواست از جای برخیزد ولی نگذاشتم. در چشمان من خیره شد و گفت:
چه به موقع آمدید! چه خوب است انسان وقت شناس باشد لابد می دانید که شما را برای چه کاری فرستاده اند!
گفتم:
درخدمتم امر فرمودند و آمدم.
گفت:
مدتی است که نای راه رفتن ندارم. اسبی دارم که با آن برای روضه خوانی به این محل و آن محل می روم چند روزی است که نتوانسته ام به او برسم. امروز صبح پس از خواندن زیارت عاشورا از مولایم امام حسین علیه السلام خواستم یکی از محبان خود را برای یک هفته مامور تیمار داری اسبم کند تا نقاهتم برطرف گردد و بعد اصطبل خانه را به من نشان داد و خود به استراحت پرداخت.
حضرت آقای مجتهدی می فرمودند:
در طول آن یک هفته اغلب اوقات آن سید پیرمرد در نحوه قشو کردن و تیمار داری اسبش نظارت می کردد و گاه نکاتی را در این باره به من تذکر می داد و من جز « سمعا و طاعتا » سخنی نمی گفتم. یک هفته سپری شد و نقاهت وی نیز بر طرف گردید. از او خداحافظی کردم و از خانه بیرون آمدم.
از حضرت آقای مجتهدی پرسیدم:
شما که خانه آن روضه خوان را نمی شناختید! نشانی منزل او را از که گرفتید؟ فرمودند:
معمولا در این گونه ماموریت ها نوری پیشاپیش من حرکت می کند و هرکجا توقف کند می فهمم که محل ماموریتم همان جاست و گاهی نیز به شیوه های دیگری راهنمایی می شوم
فرمودند : از آن خانه که بیرون آمدم، ماموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد . پس از زیارت مرقد لسان الغیب، از دیوان خواجه فال گرفتم ، این غزل آمد:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما ، خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود…
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهم بود
فرمودند: پس از خروج از حافظیه، باطنا دریافتم که باید به مشهد برگردم در اثنای راه با خود فکر می کردم که در زیارت آرامگاه لسان الغیب چه فیضی نهفته است که انسان را از اصفهان به شیراز می کشند و پس از کسب این توفیق، آدمی را بلافاصله به دیار دیگر فرا می خوانند؟! بعدها که انس بیشتری با غزلیات حافظ پیدا کردم به عظمت معنوی او بیشتر پی بردم و فهمیدم که خواجه ی شیراز از محارم درگاه است.
آن مرد خدا سپس آه سردی کشیده گفتند:
آقا جان! چندین سال است که از این ماجرا می گذرد . ما را در مسیر سلوک، از هیچ کوچه و پس کوچه ای نبردند جز آنکه جای پای لسان الغیب را در آنجا دیده ایم! کسانی که با راز و رمز سلوک آشنا اند، نشانه های راه را در غزلیات او می بینند ، و جمعی کوردل نیز به تفسیق و تکفیر او سرگرم اند . شعر حافظ حکم آینه ای را دارد که صورت باطنی هرکس در آن نقش می بندد
کتاب در محضر لاهوتیان ج اول خاطره چهل و نهم صفحه ۲۴۴(تارنمای رهرو)
@Sorayya_ir
♦️دم خروس کلبرگ و قسم نیمبند آقا بزرگ...
🔻اتان کلبرگ، شیعه شناس شهیر یهودی، در کتاب معروفش کتابخانه ابن طاووس، فصلی را به کتاب التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن اختصاص داده است. در این بخش ضمن بحث درباره محتوا و منابع کتاب، به نقل از حقائقِ آقا بزرگ نقل میکند که نسخهای از این کتاب به خط سید بن طاووس نزد نوادگان سید نعمت الله جزائری موجود است.
اهمیت این نسخه از آنجا بیشتر میشود که این نسخه تنها نسخهای است که به خط سید بن طاووس موجود است.
🔻مراد کلبرگ از حقائق، همان جلد سوم طبقات اعلام الشیعه است که الحقائق الراهنة في المائة الثامنة نام دارد.
با مراجعه به کتاب، صحت نقل کلبرگ مشخص میشود. اما نکته در این است که آقا بزرگ در الذریعة الی تصانيف الشیعة در ذیل بحث از همین کتابِ التشریف بالمنن، تصریح میکند که شنیده است این نسخهی منحصر به فرد از بین رفته است.
🔻باتوجه به رفرنسهای مکرر کلبرگ به الذریعه، تقریبا محال است که کلبرگ این توضیح آقا بزرگ را درباره از بین رفتن نسخه مذکور ندیده باشد؛ اما هیچ معلوم نیست که طبق چه مدرکی موجود بودن نسخه را تایید و آن را به اقا بزرگ نسبت میدهد.
از سوی دیگر نیز هیچ معلوم نیست که فاز آقا بزرگ دقیقا چه بوده؟! در یک کتاب موجود بودن نسخه را تایید و در کتاب دیگر آن را رد میکند.
🔻به هر حال برای حل این مسئله دو راه بیشتر وجود ندارد. یا تاریخ کتابتِ فیشهای الذریعه و طبقات را باهم چک کرد و از تقدم و تاخر آن، نظر نهایی آقا بزرگ را فهمید یا نوادگان سید نعمت الله را یافت و از سرنوشت نسخه پرس و جو کرد.
🔻نکته جالب دیگری که وجود دارد و بد نیست به آن اشاره شود اعوجاج تحقیقات محققین بزرگوار در بررسیهای پیرامون این کتاب است. به عنوان نمونه جناب اقای بجستانی در فرهنگنامه کتب حدیثی شیعه بیان می کند که علامه مجلسی در بحارالانوار از این کتاب سید بن طاووس هیچ استفاده نکرده است و این را شاهدی دانسته است بر اینکه اساسا التشریف بالمنن متعلق به سید بن طاووس نیست!!!
از سوی دیگر نیز برخی از محققین تصریح کردهاند که مجلسی از این کتاب در تدوین بحارالانوار بهره برده است./طامات
@Sorayya_ir
♦️سوءتفاهم درباره سنت
اینکه داوود فیرحی، استاد اندیشۀ سیاسی دانشگاه مادر، مجبور شده است آزمودهها را بار دیگر بیازماید، دریافتهای نادرستی است که او از بسیاری از مفاهیم و مسائل ایران و اسلام پیدا کرده است. آنچه او دربارۀ ماهیت نصّ و سنت در ایران و اروپا میگوید یکسره نادرست و حاصل سوءِ تفاهمهای بسیاری است. او در آغاز سخنان خود میگوید: «تصوری که طی مطالعات در ذهن من به وجود آمد و شکل گرفت این دریافت بود که جهان اسلام در حوزۀ تفکر سیاسی در جهان سنت به شدت اقتدارگراست.» جهان اسلام جهانی بزرگتر از آن است که بتوان سخن دقیقی دربارۀ آن گفت. بدیهی است که میتوان حکمی کلّی، مانند اینکه جهان اسلام همۀ کشورهایی را شامل میشود که دین اکثریت مردمان آن اسلام است، دربارۀ آن صادر کرد، اما اگر نخواهیم در چنین کلّیاتی بمانیم چنین حکم کلّی را حتیٰ در مورد ایران هم نمیتوان صادر کرد. در ایران، از دیدگاه مذهبی، آنچه بتوان دربارۀ اهل سنت و جماعت گفت، مصداق کاملی در مورد تشیّع ندارد. وانگهی، در جریان جنبش مشروطهخواهی حتیٰ در درون علمای شیعه نیز دستکم دو گرایش متمایز وجود داشته است و نمیتوان آن دو را با یکدیگر خلط کرد. افزون بر این، در این ادعا، معنای سنت به درستی معلوم نیست؛ معلوم نیست، یعنی گوینده نمیتواند توضیح دهد که معنای «جهان اسلام در حوزۀ تفکر سیاسی در جهان سنت به شدت اقتدارگراست» چیست! سنت، به اعتباری که در این جمله آمده، مقولهای در جامعهشناسی است، که مهمترین ویژگی آن نیز در جهان اسلام اقتدارگرایی است. «جهان اسلام ... در جهان سنت ...» یعنی چه؟ جهان سنت، یعنی جهان اهل سنت یا در قلمرو سنت؟ به ظاهر گوینده میخواسته است بگوید که سنت در جهان اسلام اقتدارگراست. او، در این صورت، میبایست توضیح میداد که «سنت» را به کدام معنا به کار برده است. من، به تفصیل، توضیح دادهام که سنت، به عنوان مفهومی در الهیات مسیحی، معادل دو شیوۀ نوشتن واژۀ Tradition و tradition در زبانهای اروپایی است. سنت مفهومی در جامعهشناسی نیز هست. هیچ یک از این دو تداول سنت ربطی به معنای «سنت» در اصول فقه ندارد. میتوان گفت که منظور از سنت در این ادعا نظام دانشی است که بر مبنای نصّ در جهان اسلام تدوین شده است. توضیح طولانی من ناظر بر رسیدن به این دقت بوده است تا حکمی کلّی صادر نکنیم که نمیتواند پرتوی به تاریکیهای بحث بیفکند. آنچه فیرحی در ادامۀ عبارت نخست گفته مبیّن این است که او به این ظرافتهای مفهوم سنت توجهی ندارد و همۀ آنها را خَلط میکند.
🖊ملاحظات درباره دانشگاه. انتشارت مینوی خرد. 1398. صفحه 67
@Sorayya_ir
♦️پرویزخان بلند شو!
🖋علیرضا خانی
سال ۱۳۶۶ شمسی است. بازیهای فوتبال مقدماتی جام ملتهای آسیا. کاتماندو پایتخت کشور فقیر نپال. تیم فوتبال ایران با تیم میزبان در حال بازی است. در نیمه دوم، در حالی که بازیکنان ایران بازی را از حریف، تا اینجای کار بردهاند، مرتضی کرمانی مقدم بازیکن ستاره مهاجم تیم ملی در زمین خوش میدرخشد و نیمکتنشینان بازی برجسته او را تشویق میکنند. ناگهان مرحوم پرویز دهداری مدیر فنی تیم ملی به رضا وطنخواه سرمربی تیم میگوید مرتضی را از زمین بیرون بکش! وطنخواه به دهداری میگوید پرویزخان! ما هر سه تعویضمان را انجام دادهایم. نمیتوانیم دیگر تعویض کنیم. مرتضی هم که فوقالعاده ظاهر شده است. پرویزخان اما میگوید میدانم که نمیتوانیم تعویض کنیم، گفتم از زمین بیرون بیار! ده نفره بازی میکنیم!
مرتضی در میان بهت خودش و ناباوری بازیکنان حریف و تماشاچیان، از زمین بیرون میآید بدون آنکه کسی بتواند جانشینش شود.
بعد از بازی، وطنخواه مرتضی کرمانی مقدم را میخواهد و میگوید پرویزخان با شما کار دارد. به اتاقش برو. پرویز دهداری با او آرام آرام شروع به سخن میکند. از او و تواناییاش در فوتبال تعریف میکند و او را تشویق و تحسین میکند. بعد از این تعریفها، مرتضی بیشتر تعجب میکند. از او میپرسد: خیلی عذر میخواهم پرویزخان. اگر این طور است که میفرمائید پس چرا وسط بازی مرا کشیدید بیرون. من که حتی کارت زرد هم نداشتم!
دهداری نگاهی عمیق به مرتضی میکند. مرتضی احساس میکند نگاههای پرویزخان از او گذر کرد و تا دوردستها، آنسوی دیوار اتاق، امتداد یافت.
پرویزخان نفس عمیقی میکشد و میگوید: تو آن بازیکن حریف را دریبل یکسره و دو سره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟ فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را میبینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه میکند. تو او را نزد خانوادهاش، بچهمحلهایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی.
مرتضی جان! ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، انسانیم. چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالتزده کنیم. آن هم در برابر میلیونها جفت چشم…؟ پس انسانیت چه میشود؟ اخلاق چه میشود؟ جوانمردی چه میشود؟ فتوت چه میشود؟ پرویزخان سخن میگفت و مرتضی اشک میریخت…
سال۱۳۷۱ با مرگ پرویز دهداری، گویی اخلاق ورزشی نیز با او مرد. دوازدهم خرداد سال ۷۶، درست ۱۰ سال بعد از آن واقعه اول و ۵ سال بعد از مرگ پرویزخان تیم ملی ایران در نخستین بازی با کشور فقیر مالدیو ۱۷ گل وارد دروازه حریف کرد! روز پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ تیم ملی ایران در بازی با کشور فقیر کامبوج ۱۴ گل وارد دروازه حریف کرد.
جالب آنکه کارشناسان، تحلیلگران، فعالان اجتماعی، کنشگران سیاسی و مدافعان حقوق زنان یکصدا در شبکههای اجتماعی شعار دادند که دیدید بانوان به استادیوم رفتند و اخلاق هم به خطر نیفتاد!
غافل از آنکه اخلاقی که مدتها است به خطر افتاده، بلکه مضمحل شده، هیچ ربطی به حضور یا غیبت بانوان ندارد. آن اصل اخلاق است. همان که پرویزخان، روستازاده اعجوبهای که دست بیرحم تقدیر در ۵۹ سالگی او را از ورزش ایران گرفت، با خود به خاک برد.
پرویزخان! چهقدر جایت در ورزشگاههای ما خالی مانده است. برخیز و برگرد. ورزش ما به تو نیاز دارد، ورزشکاران ما به تو نیاز دارند، مدیران ما به تو نیاز دارند، سیاستمداران ما، دانشجویان ما، استادان ما، تجار ما، کسبه ما، دولتیهای ما، مجلسیهای ما و همه مردم ما به خلق و خوی جوانمردانه و دست پاک و روح طاهر و جان پالوده و پاکنهاد تو، به مثابه یک انسان نیک سرشت اخلاقمدارِ بدون نام و عنوان و خرقه و خرگاه و دلق و کشکول، نیاز داریم. چهقدر جایت خالی مانده است… ببین!/خشت خام
@Sorayya_ir
♦️سرش رو پائین انداخته بود
چیزی جز آب برای پذیرایی از اربعینی ها نداشت!
اما نمیدونست همین آب
همین کلمه ی دو حرفی
بزرگترین روضه است وقتی
به دنبال نام حضرت عباس می آید...
@Sorayya_ir
♦️دوقطبیهای سیاسی چطور شکل میگیرند؟
فرض کنید معلمی دارید که همه از او ناراضیاند. یک روز بحثی جمعی در میگیرد دربارۀ اینکه چطور باید نارضایتی خودتان را ابراز کنید. اکثر بچهها معتقدند باید به مدیر مدرسه بگوییم، اما ناگهان، یک نفر با قاطعیت میگوید که تنها راهحل این است که ماشین او را آتش بزنیم. بعد از چند دقیقه، میبینید که کل بحثها رفته است به سمت اینکه آیا آتشزدن ماشین معلم کار درستی است یا نه. این نمونهای است از اینکه چطور عقاید افراطی کل جامعه را به سمت دوقطبیهای لاینحل هدایت میکنند.
دانشمندان علوم اجتماعی برای مدتها قطبیشدن را نتیجۀ افکار غیرمنطقی دانستهاند. آنها معتقد بودند که شکی در این نیست که هر انسان عاقلی، هرچه هم اطلاعات نادرست داشته باشد، اشتباهش را میپذیرد و بحث و مجادله تمام میشود. ولی کسی که لجوجانه به باورهای نادرستش چسبیده، اگر هم شواهدی نشانش دهند، واکنشی آشکارا غیرمنطقی نشان خواهد داد.
در حقیقت، اگر محدودیتهای مغز انسان را در نظر بگیریم، قطبیشدن ممکن است میان جمعیتی از افراد کاملاً منطقی نیز بروز پیدا کند.
يکی از مشکلات مطالعۀ باورهای عقلانی و غیرعقلانی این است که دربارۀ هیچکسی نمیتوان گفت که کاملاً عاقل است. علاوه براین، دشوار است که حدس بزنیم آدمها چه وقت ممکن است واکنش عقلانی یا غیرعقلانی داشته باشند.
وقتی با کسانی مواجه میشویم که عقاید متفاوتی دارند، باید بکوشیم که آن عقاید را به دلیل غیرعقلانیبودن کنار نگذاریم. به جای اینکه بخواهیم طرز فکرشان را «تصحیح» کنیم یا از نو آنها را تربیت کنیم، میتوانیم به این بیندیشیم که چه چیزی ممکن است بر داوری آنها تأثیر گذاشته باشد. حافظۀ ضعیف، فشار عصبی، تردید و تبعیض از جمله چیزهاییاند که چه بسا آدمها را از حد وسط دور کنند.
عقاید افراطی بر کل نظام فکری ما فشار میآورد. در مواجهه با عقاید افراطی، احتمالاً رفتارتان را بیدرنگ عوض نمیکنید، ولی باورهای دیگرتان تضعیف میشوند و چه بسا در آینده تغییر کنند./ترجمان
@Sorayya_ir
♦️عقربی که جان زایران حسینی را نجات داد...
زائران ایرانی که امسال در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند، گزارش دادند: یک زن که به نظر می رسید خسته است، برای استراحت وارد یکی از خیمهها شد و در خواب عمیقی و طولانی فرو رفت.
طولانی شدن خواب این زن باعث شد تا دیگران را متوجه خودش کنند. به همین دلیل به سمت زن آمدند و او را صدا زدند اما جوابی نداد و اینگونه متوجه شدند که وی مرده است و در کنارش عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده بود. گویا که این زن توسط نیش همان عقرب مرده باشد.
زنان وقتی تلاش می کردند که جسد وی را به خیمه کناری ببرند، احساس کردند که جسم عجیبی در وسط بدن زن است. وقتی لباس وی را کنار زدند یک کمربند انفجاری دیدند که به دور کمرش بسته شده بود.
نیروهای امنیتی خود را به محل رساندند و به راحتی و بدون هیچ تلفاتی بمب کمری را خنثی کردند.منبع:رکنا
@Sorayya_ir
♦️یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم!!!
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند.
روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت:
«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت همسایه تعجب کرد و به همسرش گفت:
«یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!»
زندگی هم همینطور است.
وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از چه زاویه ای در حال نگاه کردن هستیم .
بهجای قضاوت کردن شاید لازم است قبلا چشمان خود را تمیز کنیم !
وبه همین راحتی درمورد هرچیز و هرکس قضاوت نکنیم
پیامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم می فرماید :
در روز قيامت قاضى دادگـر را می آورند و چنان حساب سختى از او كشيده می شود ، كه آرزو می كند كاش هرگز حتّى درباره يك خرما ميان دو نفر داورى نكرده بود/كنزالعمّال
@Sorayya_ir
♦️آبرویِ اربعین...
۱. خداکند دوستانی که چقدر دلمان برایشان تنگ شده و روزها و شبها این راه دشوار و طولانی را رفته و هرلحظه هزاربار طعم شیرینِ تواضع و اعتماد و امنیت و برابری و سخاوت ومحبّتِ بیمنّت را چشیدهاند، برایمان جُز خستگی و بیماری (که آنهم هرچه از دوست رسد، نیکو است) خوشاخلاقیِ محمّدی سوغات بیاورند.
۲. راه تبلیغِ راهپیمایی اربعین، آوارِ اخبارِ بیسلیقهی صداوسیما نیست. توئیتها و تصاویر و دلنوشتههای شخصی زائرانِ اباعبدالله ع هم گرچه قدری موثّر است امّا درستترش این است که همکارت، همسرت، همسایهات ببیند که مثلا کارِ مردم را چقدر بیشتر از قبل راه میاندازی، یا پیشقدمتر میشوی در شستنِ ظرفهای مهمانی، یا برگهای ریخته بر زمینِ جلویِ خانهی او را هم جمع میکنی. و با خودش بگوید: عِه! این چقدر مسئولیتپذیرتر و مهربانتر شد از وقتی غُبارِ جادهی نجف به کربلا بر شانهاش نشسته!/خشت خام
@Sorayya_ir
3⃣2⃣#فلسفیدن...
♦️اصل اباحه و مشکلات امروز جامعه ما...
اصل اباحه جواز عقلی تصرف در اشیا قبل از ورودحکم شرع است و با اباحه گری که بی قیدی نسبت به ارزش های دینی است متفاوت است. مرور نظرات علمای شیعه در این خصوص می تواند راه را بر ما روشن کند:
◽️سید مرتضی با تکیه بر عقل بدیهی اینگونه اصل اباحه را تایید می کند که "... اصل در افعال به حکم عقل، اباحه است"
◽️شیخ طوسی در کتاب عده الاصول با ارجاع دادن به قرآن اباحه را قانون کلی در اشیا می داند و تصریح می کند "ما امتناعی نداریم از اینکه بگوییم از طریق شرع دلیل بر اباحه اشیا وارد شده است و عقیده ما نیز همین است"
◽️ملااحمد نراقی در کتاب عواید الایام که اولین کتابی است که مستقلا بخشی از آن به ولایت فقیه اختصاص دارد مفصلا به بحث اباحه پرداخته و می نویسد "... چنین مباح بودنی نه از احکام شرعی که اقتضای حکم عقل است و این اباحه یکی از دو معنای اباحه عقلی است"
◽️شهید ثانی در کتاب تمهید القواعد رفتارهای اختیاری انسان را در سه قسم تقسین بندی می کند و در ادامه استدلال می کند که "اگر به اصل اباحه معتقد باشیم جایز بودن این رفتار براساس برائت اصلیه و اصل اباحه اوليه خواهد بود" نه وجود یک حکم شرعی حلال.
◽️کاشف الغطا معتقد است چنین اعتقادی(اصالت اباحه) مانند خورشید در وسط روز نمایان است و صدوق آن را از اعتقادات امامیه شمرده است.... این اعتقاد بر هر کسی که اهل بصیرت و تامل باشد روشن و بدیهی است...
◽️شیخ مفید درباره اباحه معتقد است: "هر چیزی که نص و تعیین در خطر و منعش نشده آن مطلق است(یعنی انجامش جایز است)... "
◽️شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات در باب اباحه می نویسد: "همه چیزها حلال و موضوع رخصت است تا در چیزی از آنها نهی وارد شود"
◽️امام خمینی هم در اثبات اصل اباحه نه به دلایل دینی بلکه به عقل ارجاع می دهند و به این اصل معتقد هستند...
◽️و در آخر کلامی از امام صادق علیه السلام که فرموده اند" هر چیزی بدون حکم است مگر اینکه درباره اش حکمی منعی وارد شده باشد"
🔻بیان همه این مقدمات از این باب بود که اگر پیش نیارهای خیلی از مسایل عرفی و عمومی فراهم گردد(برطرف کردن دغدغه های دینی در آن امور) براساس همین اصل اباحه می توان براحتی برخی مشکلات روز را حل کرد.این به معنای عبور از تعالیم دین و آموزه های وحیانی نیست بلکه دریافتی تازه از آن در شرایط جدید و منطبق با چارچوب های الهی است. مسئله ورود زنان به ورزشگاه ها یا ماجراهای سپنتا نیکنام در شورای شهر بصورت اخص یا حضور اقلیت ها در شوراها بصورت اعم، نمونه های از هزاران مشکلاتی است که هر چند به زعم خیلی از دوستان فرعی و کوچک و جز مسایل اصلی کشور نیست اما استدلال این است منطق حاکم بر شرع و حکومتی که نمی تواند چنین مشکل به زعم دوستان کوچکی را حل کند چه انتظاری است از پس مشکلات بزرگ و اساسی برآید؟! به عقیده نگارنده زحمت فکر کردن، حل مسئله و بازنگری مجدد در نگرش ها از آن جهت که مشقت بسیار دارد مورد استقبال قرار نمی گیرد و حذف صورت مسئله سهل الوصول ترین امر برای برخی حافظان شریعت و دین است و مشکل اصلی این است و نه آن!!!
🔻نظر و انتقاد⬅️ @S_kavir
@Sorayya_ir