♦️خطبه حضرت زینب در کوفه(س)
روایت شده است که چون اسیران کربلا را آوردند، زنان اهل کوفه گریبان چاک زده و زاری میکردند و مردان هم با آنها میگریستند. زین العابدین(ع)که بیمار بود با صدایی ضعیف و آهسته گفت: «اینان بر ما گریه میکنند! پس چه کسی ما را کشته است؟» آن گاه زینب دختر امام علی(ع) به سوی مردم اشاره کرد که خاموش باشید! دمها فرو بسته شد و زنگ شتران از نوا باز ایستاد. روایتگر ماجرا گفته است: هرگز زنی پرده نشین را خوش سخنتر از وی ندیدم؛ گویی بر زبان علی سخن میراند.
و اما اصل خطبه حضرت:
"ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.
اما بعد:ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟
اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شماای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
آنگاه حضرت زینب(س) این اشعار را خواند: اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کاری بود که کردید با آنکه شما امت [پیامبرِ] آخر الزمان بودید [و بر دیگر امتها شرافت داشتید]، چه پاسخ خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟! جمعی را به اسارت بردید و گروهی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نبود با آنکه من خیرخواه شما بودم اینکه در حق خویشاوندانم اینگونه به من جفا کنید. من میترسم همان عذابی که قوم «اِرَم» را به نابودی کشاند، بر شما نیز فرود آید."
زینب کبری(س) پس از این خطابه جانسوز، روی از آنان برگرداند. در این حال، مردم را دیدم که حیرتزدهاند و از اندوه و پشیمانی، دست به دندان میگزند. حِذْیم میافزاید: به کنارم نگریستم، پیرمردی را دیدم که اشک میریزد و محاسنش با قطرات اشکش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! پیرانتان بهترین پیران، زنانتان بهترین زنان و جوانانتان بهترین جواناناند. دودمان شما کریم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظیم است. آنگاه این بیت را خواند:
پیران شما بهترین پیران و دودمان شما نیز بهترین دودمانند و در میان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بیاعتبار نخواهند شد.
امام زین العابدین(ع) رو به عمهاش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندهاند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیدهای. گریه و زاری، آنان را که رفتهاند به ما باز نمیگرداند».
با این سخنِ امام چهارم(ع)، زینب(س) آرام گرفت و حرفی نزد.
منبع:طبرسی،الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۴
@Sorayya_ir
♦️تحریف امام حسین(ع)
انصاف داشته باشیم! بی ادبی ها و تندخویی های خود را به حضرت حسین نسبت ندهیم!
با پوزش گفته می شود: برخی گویندگان و مدّاحانِ تندخو گاهی قیاس به نفس می کنند تا بی ادبی ها و فحّاشی های خود را به ساحتِ سرورِ آزادگان(ع)می بندند.
وقتی هم هوشمندی اعتراض می کند که دست کم در مجالسِ منسوب به حضرت حسین دست از ادبیات چاله میدانی بردارید و با ادب باشید که ادب مرد بِه از دولت اوست با پرویی می گویند:«ارباب ما اباعبدالله هم گاهی به سبّ و شتم روی آورده است»!
حال بگذریم از همین واژه نخستشان که پیداست با ارباب خواندنِ آن پیشوای پاکان چه قدر از حضرت دوست دورند اما از این مهم نمی توان گذشت که برخی در پیِ مستندسازی این بی ادبی هایند و به دو سخن منسوب و منقول استناد می کنند:
1 . « الا انّ الدعیّ ابن الدعیّ قد رکزنی بین اثنتین...»و با عرض پوزش چنین ترجمه می کنند: «آگاه باشید که زنازاده پسرِ زنازاده مرا میان دو گرفتاری مجبور کرده است...» غافل از این که واژه ی «الدعی» به معنای پسر خوانده است نه زنازاده و نه حرامزاده.
کافی است تا به قرآن مراجعه کنند که فقط دو بار جمعِ این کلمه یعنی ادعیاء به معنای پسرخواندگان به کار برده شده است(سوره احزاب آیه 4 و 37 ). البته امکان دارد که در آن عصر اعراب از این واژه با کنایه همان معنای زشت را قصد کنند اما امام حسینی که فرزندِ فرزانه ی کتاب خدا و پیام آورِ پاکی و آشتی بود پرپیداست که به زبان قرآن و رسول اکرم(ص) سخن گوید و محال است که از ریشه ی زیبای خود دست شسته و به فرهنگِ زشت و تندِ اعرابِ پیش از اسلام برگردد.
2 . دیگر سخنی که طبری در تاریخی که برای «حکومتی اسلامی »نوشته است گوید روایت است حسین با عصبانیت به حرّ بن یزید ریاحی گفت:«ثکلتک امّک»یعنی مادرت در عزایت نشیناد! دریغا و دردا که در اصل« تاریخ در نظرِ طبری تاریخِ حکومتِ اسلامی است.»(ر.ک:عباس زریاب خویی/ یغما /سال سی ام/ ش 2/ اردیبهشتِ 56 ؛ همو/ شط شیرین پر شوکت/ ص434/ چ1/ تهران/ مروارید/1387 ).
اما اگر کمی از قرائت بنی عباسی از عاشورا فاصله بگیریم و به قرائتِ آل علی نزدیک شویم خواهیم دید که اصل سخن بنا به روایتِ رئیسُ المحدّثینِ شیعه چنان بوده است که حر بن یزید خود گوید:«آن گاه که از خانه ام روی به سوی حسین خارج شدم سه بار بر من ندا شد:ای حر،بهشت مژده ات باد!هرچه نگاه کردم کسی را ندیدم،با خود گفتم:مادرِ حرّ به عزایش نشیناد که برای جنگ با پسر رسول خدا می رود و به بهشت،بشارتش می دهند!»(ر.ک:مقتل الحسین(ع)به روایتِ شیخ صدوق/ص132-133)یعنی این سخن به روایت از امام صادق و امام باقر و امام سجاد(ع)در اصلش از زبان حر- نه حضرت حسین- چنین بوده است:«ثکلت الحُرَّ اُمُّهُ» که گویی وجدانش به او نهیب زد که مادرت در عزایت نشیناد این چه مأموریتی است که پذیرفتی تا با تزویر قتلِ حسین را بهشتت نماید؟ اما مورخان که مخاطبشان در طول تاریخ همیشه بیشتر حاکمانِ زور و اعیان و اشرافِ وابسته به حکومت بوده است به فرهنگِ مستبدّانّ مذهبی تاریخشان را نوشته اند ودر نتیجه سخن را به سبک و فرهنگ آنها تغییر و تعبیر و گوینده اش را از حر به حسین تبدیل و تحریف کرده اند و در تاریخِ حکومتهای به اصطلاح اسلامی،قصه ی با غصه ی این تحریفها چه بسیاربوده و هست،خدا می داند.
🖋محمد صحتی سردرودی
#منطق_اهل_بیت
@Sorayya_ir
گفت فحشا در کجا آید پدید
گفتمش در کوچه های بی شهید
بی شهیدانند بی سوز و گداز
بر سر سجاده های بی نماز
بی شهیدان را غم لیلا کجاست ؟
سوز و اشک و آه و واویلا کجاست ؟
کوچه ی ما بوی مجنون میدهد
بوی اشک و آتش و خون میدهد
بوی مجنون مست میسازد مرا
در پی لیلی میاندازد مرا
نام لیلی بردم آرامم گریخت
هفت بندم بند بند از هم گسیخت
از جنوب و شرق تا غرب و شمال
گشته ام در بین اشباح الرجال
آب می جویم ولیکن در سراب
کوفه بازار است این شام خراب
در تمام کوفه آیا مرد نیست ؟
جز علی مردی سراپا درد نیست ؟
چون علی باید که سر در چاه کرد
شیعه را تا از خطر آگاه کرد
شيعه کی تسلیم فحشا میشود
فسق را محو تماشا میشود
کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست
حکمتش جز امر بالمعروف نیست
شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد ؟!
پرچم خون رنگ عاشورا چه شد ؟!
کیست تا پرچم به دوش خود کشد ؟
شیعه را از خواب خوش بیرون کشد
گفت مولا کل ارض کربلا
شیعه یعنی غربت و رنج و بلا
شیعه بی درد، زخم بی نمک
بس کن این یا لیتنا کنا معک !
کربلا غوغاست ساز و برگ کو ؟
ظهر عاشوراست شور مرگ کو ؟
ظهر عاشوراست، این تذهبون ؟!
نعم تقولون مالا تفعلون
#مرحوم_محمدرضا_آغاسی
پی نوشت: در کوچه های شهر تهران، تبریز و کرمان بطور کاملا اتفاقی لفظ شهید حذف می شود و حالا نوبت به ایستگاه های BRT می رسد و شهید مدنی می شود "مدنی"!!!
@Sorayya_ir
♦️جا دارد ادم خون گریه کند وقتی عده ای بازیچه دست اربابان قدرت و ثروت می شوند تا دیگرانی به مقاصدشان برسند...
توهین از این آشکارتر که در لفافه می گویند رهبری توسط فلان آقاها کانالیزه می شود؟؟؟
و از طرفی چه راحت این متحجران تند رو، چوب حراج به ابروی نظام در رسانه انطرف آبی زده اند...
#خود_عمار_پنداران
@Sorayya_ir
♦️حضرت معصومه(س) در سفرنامه پرنس بیبسکو
شادروان دکتر ابوالفضل مصفا در مقالهای با عنوان "سفرنامه پرنسس بیبسکو؛ با نام هشت بهشت" مینویسد:
نویسنده کتاب بدانگونه که در پشت جلد کتاب آمده است خانمی است به اسم: پرنسس بیبسکو. ناشر کتاب “برنارد گراسه” است و سال انتشار آن در پاریس ۱۹۲۵ میلادی قید شده و به احتمال قریب به یقین این کتاب هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده است.
ترجمه بخش سوم کتاب هشت بهشت، با عنوان ”معصومه قم“:
🔻در روز بعد، حدود ساعت سه بعد از ظهر، در میان دشت وسیع از شنهای گرم و زرد، متوجه آتشی شدیم، نامشخص، که در دوردست افروخته شده بود، از خود پرسیدم ، این آتش را در چنین ساعتی از روز که میتواند افروخته باشد؟ راهنمای ایرانی ما ناگهان، با جثه کوچک خود در حالی که به شوق آمده بود، علامت داد و طلب مژدگانی “گنبد نما” کرد. راننده کالسکه از خوابگاه خود بیرون جست و با حرارت واخلاص، کالسکه را در میان خاک و خاشاک به حرکت در آورد. آری! ما به قم رسیده بودیم. این معصومه قم بود که به دیدار او میرفتیم.
🔻بیست و پنجم مه است و ساعت شش بعد از ظهر، اکنون در مدخل شهر قم قرار داریم.
دیوارها، بام ها، کوچهها و بناها با رنگ خاکستری و سرخ و زمینهای گرم و پخته در زیر تابش آفتاب، هماهنگی مطبوعی از ترکیب رنگهای خود و بهوجود آوردهاند. هیچ چیز نمیتواند این هماهنگی دلپذیر را در هم بشکند و هیچ چیز! حتی آب رودخانه که آرام با امواج لیمویی خود در بستری از سنگهای ملون در حرکت است، و نه تپههایی از گل اُخرى و پلهای شکننده روی رودخانه و نه برج و باروی شهر که جای جای رو به کوتاهی و بلندی دارند، مگر مسجد فاطمه(ع) با آن گنبد طلایی بر شده در افق آسمانِ
🔻سمت دیگر رودخانه، در میان هزاران بام ساده و هموار، آشکار و قاطع و متورم مانند میوه درخشانی، بر روی شاخسارهای خود، همراه با چهار مناره آبیرنگ و متّوج به ورقههای نازک طلا. با خود میگویم: این شمایید فاطمه(ع)؟
🔻این مسجد شماست با این گنبد طلایی در مقابل پیشروی کاروانها! این شمایید همچون گل لاله طلایی یا چون حبابی تابناک در میان آتش نیزار، به سان خورشیدی کوچک ولی بسیار قابل رؤیت و بسیار نزدیک!
🔻نمی توانم این درخشندگی بیمانند را فراموش کنم. تابش آن، چشمهای مرا به شدت میزند و عظمت مسجدِ تو، قلب مرا میلرزاند. این گنبد و آن منارهها، برای همیشه در زیر پلکهای چشم من چون نقطههای طلایی خواهند لرزید.
بی وفا من که نمیتوانم به شما نزدیک شوم، در کمتر از پنجاه متری شما ایستادهتم، جمعیت مرا احاطه کرده است و هیچ نیرویی قادر نیست که به من کمک کند تا خود را به یکی از دربهای صحن شما برسانم. با این وجود آیا مجاز نیستم که احساسِ درونیِ خود را مانند دیگر زائران ابراز کنم؟
🔻آیا این احساس را در وجود من به طور معجزهآسا باور میکنید و احساس کسانی که از راههای دور، از شهرها و ایالات ایران به سوی شما میآیند؟ با گذشتن از ریگزارها و کوهستانها، از زمینهای سوخته در زیر تابش آفتاب و از بیابانها؟ آیا من بیش از مومنین به شما، که از مازندران و از خراسان و از سواحل ارومیه و تبریز و دریاچه هامون در سیستان و بلوچستان فاصلهها را در مینوردند و به دیدار شما میآیند، راه نپیمودهام؟
🔻آیا من بیش از کسانی که در سایه شما، زندگی آرام و امیدمندانهای دارند، عشق نمی ورزم؟
ای معصومه درخشان!
هرگز به خاطرم نمیآید که بارگاهی به این عظمت و گنبدی بدین زیبایی و مسجدی با کاشیهای جواهر گونه و با دقت بر هم چیده شده، در هیچجا، بر مزار زنی برافراشته باشند/قمشناسی
@Sorayya_ir
♦️علامه حسن زاده آملی: ظهور اتفاق افتاده است...
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، اوایل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانههای آن تحقیقات گستردهای انجام داده بود و با استدلالهای روایی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنوندهای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بیبنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسنزاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درسآموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمیگنجد.
اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر بهیادماندنی و سرنوشتساز شود مطرحشدن ماجرای تحقیق برادر محققمان در مورد ماجرای ظهور و نشانههای آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان باادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظهشماری میکردند تا عکسالعمل علامه حسنزاده را در قبال مسائل مطرحشده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظهای تأمل کردند و سپس با خنده شیرین و معناداری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرایض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تأیید دوستان ایشان فرمودند: اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟
همه جا خوردیم. اصلاً انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛
علامه که متوجه تحیر جمع شده بود بابیانی حکیمانه اینگونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فیالمثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زندهای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم میریزد.
خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخهی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.
علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند:
امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت.
بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات بابرکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.
غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است.
همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیداکرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند "اشرقت الارض بنور ربها..." را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعتهای محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند.
سپس آن عارف روشنضمیر تأملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛
و آن از این قرار بود:
قرائن و شواهد نشان میدهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه میباشد.
آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثالهایی شرح دادند ایشان فرمودند:
مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی
را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانهروز و در سختترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهلبیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟
در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانهها بسیج میشوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت میکنند، اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟
زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کندتا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون میبینیم که در سراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیتشدهاند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند، آیا اینها جلوههای ظهور نیست؟
نمـــاز جمعهها، راهپیماییها، جهـــادها و شهادتها، احیـــاء مهدیهها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و... همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بیسابقه در تاریخ تشیع و همه جلوههایی از ظهور صغری است.
انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران
ظهـــــور برنامهای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینهاش از هر جهت آماده است./منبع:جهان نیوز به نقل از کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد
پی نوشت: می شود راه پیمایی میلیونی اربعین را هم در همین راستا تحلیل کرد...
@Sorayya_ir
♦️به انسانهای دانا نیازمندیم نه صرفا مطلع!
امروزه مردم مطالب کم و زیادی میخوانند و تصاویر بسیاری میبینند، اما مطالعه نمیکنند. آنچه به چشم و نظر میآید، به ذهن نمینشیند و جلب توجه و اندیشه نمیکند. مطالعه و درک کردن مسائل و مباحث یکی از ضرورتهای مهم زندگی در عصر جدید است. باید بتوان خواند، منابع و مطالب جدی خواند و دچار ایستایی تفکر نشد و به آنچه برای مخاطب/ کاربر بستهبندی شده است اکتفا نکرد. شبکههای اجتماعی با محدودۀ مخاطبان و هموندان در دسترس میتواند حوزۀ محدودی برای تفکر ایجاد کند و درنهایت منجر به ایستایی آن شود. شبکههای اجتماعی جای کتاب را چه به صورت دیجیتال یا چاپی نمیگیرند. باید کتاب خواند و از دانش سازمانیافته برخوردار شد. ما در دنیای سایبر با گسترۀ وسیعی از انسانهای مطلع مواجهایم و این انبوه اطلاعات میتواند تخریبگر باشد. باید با مطالعه (عمقبخشی به خواندهها و ارتباط برقرار کردن میان پدیدهها) به دانایی رسید. ما به انسانهای دانا نیازمندیم و نه صرفاً مطلع./ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۸۹
@Sorayya_ir
📃رئیس جمهور در حکمی آقایان سید محمدصادق خرازی،محمدحسین ایمانی خوشخو و غلامحسین شافعی را به عضویت «شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری» منصوب کرد.📃
💌پی نوشت:
1.تبریک به آقای دکتر ایمانی عزیز، امیدواریم با حضور ایشان در این عرصه، شاهد شکوفایی گردشگری معنوی باشیم.
2.عکس مربوط به سلسله نشست های گردشگری معنوی در حرم مطهر می باشد.
♦️برخورد پیامبر با زنِ خواننده
ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامهای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم.
– ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
– ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمیآید، فراموش خاص و عام شدهام، به سختی زندگی میکنم.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
🔻عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ!
🔺ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است.
🔺ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ.
🔺ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!
❇️ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
📚 منبع: ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ ۲۳۲، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ۱۳۹۱، به نقل از ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﯿﺎﻥ، ۹/۲۷۰
@Sorayya_ir
♦️همان قدر که جاسوس و اتهام زنا و... به مرحوم میترا استاد از طریق رسانه های اصلاح طلب زشت و ناپسند بود دروغ پردازی های رسانه های اصولگرا هم در باب خدمات جنسی برادرزاده سلحشوری، زشت و شرم آور است...
امید که جناحین چهره های واقعی خود را به مردم نشان دهند تا از شر این جناح بازی ها راحت شویم چرا که "وَ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ"
#تهمت
@Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
♦️برخورد پیامبر با زنِ خواننده ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓ
🔻در ترجمه این قسمت "شما همیشه پناه ما بودید" نقد وارد است و ظاهرا شیطنت بوده است چرا که در شان نزول آن آمده است:
اين آيه نازل شد درباره حاطب بن ابى بلتعه و جهتش اين بود كه ساره كنيز و جاريه ابى عمرو بين صيفى بن هشام دو سال بعد از جنگ- بدر از مكّه بمدينه خدمت پيامبر (ص)- آمد پس پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به او فرمود: آيا مسلمان آمدى؟ گفت: نه.
فرمود: آيا به عنوان مهاجرت آمدى؟ گفت: نه. فرمود: پس براى چه آمدى؟ گفت: شما اساس عشيره و آقاى منيد و بحقيقت كه اموال و آقايى ما رفته و سخت مستمند و نيازمند شدم، پس بر شما وارد شدم كه عطائى بمن نمائيد و مرا بپوشانيد و مركبى نيز دهيد كه سوار شوم، فرمود: پس جوانان مكّه چه شدند؟ و او زنى نوحه گر و خواننده بود گفت:
بعد از واقعه جنگ بدر ديگر كسى بسراغ من نيامد، پس پيامبر خدا «ص» وادار كرد اولاد عبد المطّلب را تا او را پوشانيده و سوار كرده و آذوقهاى به او دادند و...
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج24، ص: 358
#ارسالی
@Sorayya_ir
♦️آیت الله صافی گلپایگانی در دفاع از علامه مجلسی و رد فلسفه و عرفان می نویسد:
هر طور بود و هر گونه بود، به ظاهر اگر مجلسی(رحمه الله) ظهور نکرده بود، و وضع حوزهها به آنگونه که داشت، جلو میرفت، شریعت ارسطویی و اسلام ابن سینایی و صدرایی و ابن عربی پابرجا میشد، و خدا میداند که باب تأویل و توجیه آیات و احادیث، و حمل آنها با تکلّف بر بیانی خاصّ تا کجا گسترده میگشت!
این علامه مجلسی بود که حوزه ها را به معارف اصیل دین، و تشیّع بازگرداند، و قرآن و سنّت را مافوق همه مکتبها قرار داد.
📚حدیث خوبان/آنتی فلسفه
پی نوشت:
اول اینکه به دعوای علما و بزرگان کاری ندارم که هر چند شاید مخالف فلسفه ستیزی باشم اما نظرشان محترم است و اساسا این اختلاف نظر علما باعث پیشرفت و شکوفایی اسلام و خصوصا شیعه گردیده است...
دوم اینکه آدم حیران می شود چگونه می توان خود را سرباز و مقلد نظریه نوین ولایت فقیه امام(که بازتعریف گشته) معرفی کرد و ضد فلسفه هم بود!!! غوغاسالاری حسن عباسی و مریدان جنابشان در رد فلسفه، آنهم نه در چارچوب علمی، بلکه پراکنده گویی از مباحث علمی می تواند منشا انحرافات و باورهای اشتباه شود که در مریدان جزم اندیششان کاملا مشهود است...
ای کاش این خودشیفتگان، جرات آن را داشتند که به صراحت می گفتند که علم خود را برتر از علمایی همچون امام خمینی، علامه طباطبایی، جوادی آملی، ملاصدرا و مقام معظم رهبری می دانند...
@Sorayya_ir
♦️خر و خریت...
اول گفتار، به نام خدایی که خر آفرید و بعدش خریت بیامد پدید/ و اما بعد:
خر یا همان الاغ یا درازگوش یا به تعبیر ناظم الاطباء "حیوانی چارپا کوچکتر از اسب که گوشهای دراز دارد" است اما خریت صفتی است که اختصاصی به یک حیوان خاص ندارد و دایره شمولش به افعالی میرسد که گاه از انسان ها نیز صادر می شود.
🔻کلیپی در فصای مجازی منتشر شد، که هر چه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم آن را ببینم اما ماجرا را فهمیدم... پرسش های بی پاسخی به ذهنم هجوم آورد... اینکه چرا بعضی ها اینگونه بی رحم می شوند و یا اینکه مجازات اینگونه حرکات برای جلوگیری از ترویج این خشونت علیه حیوانات چیست؟ و...
و از همه مهمتر خریت کدام بیشتر است، آن حیوان زبان بستهِ مطاوعِ منقادِ مطیع، یا این آدمِ عاصیِ طاغیِ یاغی؟!! بقول شاعر:
نه فقط خر به نشان جل و افسار خر است
گر بود هیل خر در کت و شلوار خر است
دو سه مثقال خریت زخران چیزی نیست
آدمی هست که الحق دو سه خروار خر است
@Sorayya_ir
♦️شاه شمشادقدان...
🔻شعری زیبا از حافظ شیرازی در مدح حضرت ابوالفضل(ع)
کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی نقل می کردند که:
«روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند:
در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود.
خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت:
من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام سرودم
و از این امر خیلی مسرور بود.»
یکی از زیبایی های معماری حرم مطهرش این است که ضریحش از ضریحهای دیگر بلندتر است،
و این اشاره به ششمشاد قدی اوست.
همانطور که ضریح پدر بزرگوارش مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بطین است.
شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان، خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله، سحر می گفتم
که شهیدانِ که اند این همه خونین کفنان؟
گفت:حافظ! من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
✅تفسیر شعر:
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
این شعر با عبارت شاه شمشاد قدان شروع می شود که منظور از آن، حضرت ابوالفضل (ع) است.
اما در جای دیگر حافظ کلام خود را پس می گیرد و می گوید:
قدت گفتم که شمشاد است و بس خجلت به بار آورد
کاین بهتان چرا گفتم وین نسبت چرا دادم؟!
که گویا به نظر حافظ، حضرت ابوالفضل (ع) در مقام کلام ناگفتنی است و این گونه پوزش خود را اعلام می دارد
خسرو شیرین دهنان:
این عبارت برگرفته از روایتی است که روزی امام حسین (ع) در جمعی نشسته بودند و حضرت ابوالفضل (ع) که درآن زمان، کودک بودند، با زبان شیوا و بلیغشان با امام حسین (ع) و دیگر افراد به بحث و گفتگو پرداخته و چنان با سخنانش افراد مجلس را به حیرت وا داشته بودند که امام حسین به وی لقب «شیرین سخن آل نبی» را اهدا کردند.
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» این مصراع اشاره به نام حضرت ابوالفضل (ع) دارد که نامشان عباس بود. عباس در لغت به شیری گفته می شود که با حالت چهره و مخصوصا چشمهایش، طعمه اش را فلج کرده و ترس و جُبن را طوری به وی القا می کند، که طعمه خود را در چنگال شیر می بیند و هیچ حرکتی نمی نماید و مسلما به شکار شیر درمی آید.
مست بگذشت و نظر برمن درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
حافظ خود را دراشعارش خوش سخن یاد می کند اما اینجا دربیت دوم می بینیم که آن را با کسب اجازه از حضرت ابوالفضل (ع) بیان می کند.
تاکی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
آیا هیچ گاه می توان سیم و زردنیا را بر بندگی اهل بیت ترجیح داد؟
حافظ به زیبایی هر چه تمام تر این مفهوم رابه خواننده می رساند
کمتر از ذره نهای، پست مشو، مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
خواجه شیراز در این بیت به نوعی به حب اهل بیت و ائمه اشاره دارد و یاد آور می شود که راه رسیدن به معرفت خداوند از این سمت است نه از سمت
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و، نازک بدنان
به نظر شما زهره جبین که می تواند باشد؟ آیا غیر از جبین مبارک امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) چه چیزی می تواند باشد؟
آن نازک بدنان غیر از جوانان و نوجوانان و کودکان شهید کربلا و خصوصا حضرت علی اصغر علیه السلام که می تواند باشد؟
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
این دو بیت اشاره به حدیثی از امام علی (ع) دارد که از همنشینی با پیمان شکن و بی وفا بپرهیز که باز هم اشاره به افراد سپاه یزید دارد که روزی خودشان و پدرانشان هم رکاب پیامبر و علی علیهماالسلام بودند وآنکه در مقابل فرزندان رسول خدا قد علم کرده اند.
دوستان اهل ادب مسلما به معنای ژرف و عمیق بیت دوم مذکور پی می برند. با اندکی فکر می توان دریافت که منظور دوست و دشمن کیست و اهرمنان کیستند؟
با صبا درچمن لاله سحر میگفتم
که شهیدانِ کهاند این همه خونین کفنان
فصیح ترین قسمت این شعر، بی گمان همین بیت است
«خونین کفنان»، زیباترین لغت این بیت است که مسلما شهیدان کربلا را یادآور می شود
گفت: حافظ! من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
وبالاخره حافظ بیان می کند که من این غزل را از خود نیافریده ام، بلکه آن را از می لعل و شیرین دهنان - که در اوایل اشاره شد - گرفته ام.
@Sorayya_ir
♦️رشتۀ دانشگاهیِ شما دربارۀ شخصیتتان حرف میزند...
رشتههای دانشگاهی مختلف، خصیصههای شخصیتیِ خاصی را بینِ دانشجویان تقویت میکند
دانشجویان رشتههای هنر و علوم انسانی در موقعیتِ گریزناپذیرِ اضطراب قرار دارند، اما این اضطراب چندان منظم و سازمانیافته نیست. این دانشجویان نسبت به دانشجویانِ علوم دقیقه، حقوق یا مهندسی وظیفهشناسی کمتری دارند.
از طرفِ دیگر، نسبت به دانشجویانِ اقتصاد، مهندسی، حقوق و علوم دقیقه، دانشجویانِ علوم انسانی، هنر و علوم سیاسی، گشودگیِ بیشتری برای تجربههای جدید از خود نشان میدهند. گشودگی برای تجربههای جدید ربطِ مستقیمی دارد تا تخیلِ فعال، میلِ به تنوع و طیفِ گستردۀ علایق فکری.
دانشجویان اقتصاد و بازرگانی، نسبت به سایر دانشجویان، همواره نرخِ روانرنجوری خیلی پایینی را نشان دادهاند. در عینِ حال، دانشجویانِ حقوق، بازرگانی و اقتصاد، سازگاریِ کمتری نسبت به دیگر دانشجویان دارند. دانشجویان اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی و پزشکی، بیشتر از دانشجویانِ هنر، علوم انسانی و علومِ دقیقه، برونگرا هستند.
دانشجویانِ دختر، نسبت به پسرها، احتمال خیلی کمتری دارد که ورود به رشتههای مهندسی را انتخاب کنند، بهطورِ کلی، دختران دارایِ روانرنجوری، سازگاری و وظیفهشناسیِ بیشتری نسبت به پسرها هستند.
برنامههای آکادمیکِ دانشکدهها، خصیصههای شخصیتیِ خاصی را بینِ دانشجویان تقویت میکند (به عبارتِ بهتر، این برنامۀ آموزشیِ دانشکدههای هنر هست که گشودگیِ شخصیتیِ دانشجویان را تقویت میکند).
این یافتهها به مشاورانِ انتخابِ رشته کمک می کند تا بتوانند دانشجویان را به انتخابِ رشتههایی ترغیب کنند که بیشترین هماهنگی را با خصیصههای روانیِ آنها داشته باشد. زیرا به این شیوه، میزان دانشجویانی که تحصیل را رها میکنند به طورِ معناداری پایین خواهد آمد.
@Sorayya_ir
♦️خاطرات عجیب وندی شرمن با تیم مذاکره کننده ایرانی
🔻منتخب خاطرات وندی شرمن رئیس تیم آمریکا در مذاکرات 1+5 برجام:
🔻تیم "جلیلی" ما را "عذاب" می داد.
🔻عراقچی در یک جلسه خواسته جدید ایران را مطرح کرد، عصبانی شدم گریهام گرفت، عراقچی خواستهاش را پس گرفت!
🔻دقت داشتیم که تحریمها موجب به خطر افتادن قدرت "روحانی" در ایران نشود!
🔻عراقچی و تختروانچی به من فرش دستباف هدیه دادند اما من به آنها هدیه ندادم چون به لحاظ دیپلماتیک نباید به کشوری که با آنها رابطه نداریم هدیه بدهیم.
🔻در ژنو مخفیانه برنز و سولیوان را از راه آشپزخانه وارد هتل میکردیم تا با ظریف دیدار کنند.
🔻وقتی ظریف عصبانی میشد او را جواد صدا میزدم...
🔻شرمن: در طول مذاکرات همواره با اسرائیل در ارتباط بودیم و از نظرات متخصصان فنی آنها استفاده میکردیم.
🔻با تیم مذاکره کننده ایران روابط دوستانه پیدا کردیم.
🔻عراقچی هنوز هم عید کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد اما گویا خبر ندارد که من یهودی هستم، نه مسیحی!
پی نوشت: از کتاب بدون هراس(خاطرات وندی شرمن)
@Sorayya_ir
♦️ از محمد رسول الله تا شمس تبریزی
🔻از قرارِ معلوم، آیت الله مکارم شیرازی ساخت فیلم شمس تبریزی را حرام اعلام نمودهاند.
مخالفت علما با ساخت برخی فیلمهای خاص البته سابقه طولانی دارد.
قبل از ساخت فیلم محمد رسولالله، در دوره آیت الله بروجردی نیز مخالفتهای زیادی برای ساخت این فیلم صورت گرفت و حرف و حدیثهایی پیش آمد.
متن زیر در نشریه ندای حق به تاریخ ۹ فروردین ۱۳۴۰ منتشر شد که نمونهی بامزهای است از این حواشی:
🔻 از قرار اطلاع یک کمپانی فیلمبرداری ایتالیائی تصمیم گرفته است که فیلمی از زندگی حضرت رسول صلی الله علیه و آله تهیه نموده و در معرض نمایش قرار دهد.
کسی که نقش حضرت محمد(ص) را میخواهد تقلید کند، جوان هنرپیشه ای است! بنام جیم ویکتور ایتالیائی و زنی که میخواهد بجای عایشه در فیلم بازی
کند، فاحشه بین المللی معروف جینا لولو بريجيدا! است.
🔻این موضوع که بازی با مقدسات اسلامی است، یکی از نقشه های خائنانه استعمارگران مسیحی است که میخواهند بدینوسیله مقدسات دینی مارا ملعبه قرار داده و در تضعیف عقاید جوانان مسلمان کشور های اسلامی بکوشند...
ولی خوشبختانه در اثر اقدامات مردم مسلمان قمم و طلاب علوم دینیه حوزه علمیه قم ، این موضوع بسمع آية الله العظمی آقای بروجردی رسانیده شده و حضرت معظم له که شدیدا از این موضوع ناراحت و متأثر شده بودند ، فرموده اند که بیاری خدا قدام در جلوگیری خواهد شد.
🔻دو نمونه و رونوشت از طومار هائی که مردم مسلمان و طلاب حوزه علمیه قم تهیه نموده و به حضرت آیةالله العظمي تقدیم داشته اند ، برای ما فرستاده اند که در آن از محضر حضرت آیت الله العظمي استدعای اقدام در جلوگیری از چنین عملی شده و هر يك از طومارها بامضای چند هزار نفر از اهالی قم وطلبه حوزه علمیه قم رسیده است که بواسطه عدم گنجایش صفحات از چاپ عین آنها خود داری شد . البته کلیه مردم ایران با اهالی قم وطلاب علوم دینی همصدا و استدعای عاجل ازمحضر حضرت آیت الله العظمی دارند که هر چه زودتر جلوی این عمل کمپانی سودجو را بگیرند و مقدسات مذهبی مسلمین را نگذارند موهون سازند./طامات
پی نوشت:
1.آیا بهتر نبود به این مسئله از زاویه تاریخ نگاه شود نه اعتقاد؟
2.آیا عقب نشینی و جلوگیری از روایت یک ماجرای تاریخی، باعث نمی شود دیگران آنگونه که میخواهند آن را روایت کنند و ابتکار عمل را از دست دهیم؟
3.آیا اساسا اینگونه مواجه ها در دنیای فعلی پذیرفته و مقبول هست؟
4.آیا با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل می شود؟
و.....
@Sorayya_ir
♦️جوان فرهیخته...
دیروز حدودا بعد از نماز مغرب و عشا بود که از دانشگاه با عجله به سمت ماشینم رفتم جوانی دانشجو آمد گفت ببخشید شما ظاهرا فلسفه میدانید!!!
گفتم رشته ام فلسفه نبوده ولی از روی علاقه اندکی مطالعه داشته ام...
گفت دانشجوی حقوقم سوالاتی دارم فلان کتاب و اینها را خواندم اما گیج شده ام!
از کجا شروع کنم؟؟
و انصافا کتب خوبی هم خوانده بود اما ارتباط این شاخه و برگ ها را با هم پیدا نمی کرد... خوشبختانه مسیرمان یکی بود و کلی با هم پرسش و پاسخ داشتیم و بحث های خوبی مطرح شد؛ از ارسطو تا هایدگر، انصافا اهل مطالعه بود و پیگیر
حدود یکساعتی در همان حالتی که او در نزدیکی خانه شان قصد خروج از ماشین را داشت بحث کردیم... و قرار شد روزهای دیگر هم در دانشگاه بنشینیم و مفصل بحث کنیم در مباحث اختلافی اندیشمندان غرب با یکدیگر و بعد با فیلسوفان اسلامی و ...
اما چیزی که دیروز من را حقیقتا شارژ کرد علاقه این پسر جوان به علم پژوهی بود! برخلاف اکثر دانشجویان که در واقع دانش آموزند، اما ایشان "دانش جو" بود...
محظوظ شدم از اینکه در این گیر و دار مشکلات اقتصادی، جنجال های پوچ سیاسی و جناحی، و فارغ از این روزمرگی ها هنوز هستند افرادی که خود را محصور در این کالبد مادی پستِ رخیص نمی دانند و فکر می کنند و می سگالند آن هم از یک نسل جدید، آن هم واقعا بدون تعصب و پیش داوری و اغراض خاص جناحی و...
بقدری از هم صحبتی با این جوان در شرف بیست سالگی لذت بردم که چندین تماس ضروری را بی پاسخ گذاشتم، (مثلا تماس که برای هماهنگی جلسه فردا بود یا تماسی که برای هماهنگی از میزبانی فلان وزیر خارجی بود و...)
ارزشش را داشت و دارد...
امیدوار بودم به آینده و نسل جدید؛
امیدوار تر شدم به نسلی لبیب و خردمند و فرهیخته...
به نسلی که فکرش بر تعصبش پیشی گرفته و به دنبال کشف حقانیت هست حالا خیلی هم مهم نیست قیافه اش چگونه باشد، کمی هم لوس و پرتوقع باشد...
همین که به حجت نهان خویش رجوع کرده یک دنیا جای شکر دارد چرا که حداقل این می شود که اگر دیندار درجه یک نشود اما آزاده می شود...
#چرک_نوشت
@Sorayya_ir
♦️روز جهانی گردشگری...
🔻یک خبر خوش به مناسبت روز جهانی گردشگری اینکه پس از گذشت بیش از 40 سال پاک کردن صورت مساله، بالاخره با مشقت بسیار چند ساله سازمان های مذهبی کشور پای کار اومدن و قرار شد مجمع بین المللی گردشگری را شکل دهند☺️ که در همین راستا امروز و دیروز به میزبانی مدیریت حوزه های علیمه کشور و با حضور آستان قدس رضوی، آستان مقدس حصرت فاطمه معصومه(س)، مدیران مسجد نصیر و زند و امامزاده علی بن حمزه شیراز، مدیران مدرسه ناصریه اصفهان و مدیران برخی تشکل های فعال دیگر نظیر کاشان، مدرسه اسلامی هنر و... طی جلساتی کلیت اساسنامه آن توسط هییت موسس قطعی شد...
امیدواریم بتونیم هر چه زودتر هیئت مدیره رو هم تشکیل بدیم تا رسما فعالیت های اجرایی شروع بشه و اعضای حقوقی هیئت موسس نظیر وزارت گردشگری و... هم با مجمع همکاری کامل رو داشته باشند...
امید داریم که در ماه آتی در همایش کاشان بتونیم از اساسنامه مجمع رونمایی و فعالیت رو رسما آغاز کنیم...
27 سپتامبر روز جهانی گردشگری هم مبارک... امیدوارم بتونیم از این فرصت جهانی، نهایت استفاده رو برای معرفی تمدن اصیل ایرانی اسلامی که مورد تاکید رهبر هم هست انجام بدیم...
توی آخرین نشست گردشگری درحرم از معاون نشر آثار رهبر درخواست شد که مطالب گرداوری شده درخصوص نظر آقا در مورد گردشگری هم بصورت کتاب تالیف و منتشر بشه تا عده ای نتونن کم کاری خودشون رو به پای محدودیت های دینی یا اینکه رهبر مخالف هست بذارن
خدا رو شکر یکی دیگه از آرزوهای چندساله داره محقق میشه که خیلی ها میگفتن تا صد سال دیگه هم امکان پذیر نیست(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
@Sorayya_ir
♦️ *تقلید کورکورانه، منافی توحید*
❇️ شهید بهشتی در درس تفسیر:
🔻من تعجّب میكنم از مراجعی كه در اين زمينهها قلم روی كاغذ میآورند، چهطور متوجّه اين خطای بزرگ خودشان نيستند. یک مرجع چه حقّی دارد در زمینهٔ مسائل اعتقادی جواب استفتا بنويسد؟
🔻انتقاد کنید از مراجع! چه کسی گفته از حضرات انتقاد نكنيد؟ نمیگويم توهين كنيد، انتقاد غير از توهين است.
🔻تقلید در مسائل فرعی عملی درست است ... اما تقلید در مسائل عقیدتی ضدّ اسلام است.
🔻اگر استفتای از تو دربارهٔ مسئلهٔ اعتقادی صحيح است، عمل تمام مسيحيان كه پيرو پاپ هستند هم درست است. همان اعتقادی كه يك مسلمان شيعه نسبت به تو دارد، آن مسیحی هم نسبت به پاپ دارد.
🔻قرآن این مراجعهٔ منحرف حتی به علما را ضدّ توحید میشمرد ... آن آقایی که یکپارچه تقواست بالای چشم ما، ولی چه کسی به شما گفته به او مراجعه کنید و از او مسئلهٔ اعتقادی بپرسید؟
🔻اگر او آدم آگاه باتقوایی باشد وقتی به او مراجعه میکنید میگوید: برادر، بیخود به من مراجعه کردهای ... در مسئلهٔ اعتقادی اگر توان فهم مسئله را داری برو مطالعه کن و اگر نیستی بگذارش کنار و برو سراغ عمل ...
🔻باید تبعیتهای کورکورانهٔ خارج از فرمول را کنار برنی تا به توحید اسلام نزدیک شوی.
@Sorayya_ir
♦️صغیر بودن، قیم گرفتن و اعتقادات جزمی...
روشنگری خروجِ انسان از صغارتی است که خود بر خويش تحميل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهمِ خود بدون راهنمايی ديگری است. اين صغارت خود تحميلی است اگر علّت آن نه در سفيه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگيری فهمِ خود، بدون راهنمايی ديگری، باشد. شعار روشنگری اين است : «در به کار گيری فهم خود شهامت داشته باش!» (!Sapere Aude)
تنبلی و بزدلی دلايلی هستند بر اين که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طبیعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از يوغ قيمومیتِ ديگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همهٔ عمر صغير میمانند؛ و نيز به همين دلايل است که چرا برای ديگران چنان آسان است که خود را قيّم آنان کنند.
چه راحت است صغير بودن! اصلاً احتياجی ندارم که بينديشم؛ تا وقتی پول دارم ديگران جور مرا میکشند. قيّمهايی که از سر خيرخواهی، سرپرستی انسانهای صغير را بر عهده گرفتهاند زود در میيابند که بخش اعظم نوع بشر، برداشتنِ گام به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار بلکه بسيار خطرناک میدانند.
قيّمها پس از آن که گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که اين زبانبستههای مطيع و سر به راه بدون يوغی که بر گردن دارند گامی بر نخواهند داشت، آنان را برحذر میدارند که مبادا اين يوغ را از گردن خود بيفکنند و آزادانه گام بردارند؛ چون در آن صورت، خطر آنان را تهديد خواهد کرد. اما اين خطر واقعاً چندان بزرگ نيست؛ زيرا پس از آن که آنان چند بار بر زمين خوردند قطعاً سرانجام راه رفتن را فرا میگيرند، اما يک بار زمين خوردن، انسانها را چنان ترسو و وحشت زده میکند که ديگر نمیکوشند تا بر پای خود بايستند و بی کمک ديگران گام بردارند.
از اين رو برای فرد دشوار است که از صغير بودن که فطرت او شده است خود را بيرون آورد. او از صغير بودن خويش خرسند است و در وضع کنونیاش از به کار بردن فهمِ خود واقعاً ناتوان است؛ زيرا تاکنون هيچ کس اجازهٔ چنين کاری را به او نداده است.
قوانين و اعتقادات جزمی که ابزارهای مکانيکی برای استفاده (يا بيشتر سوء استفادهٔ) عقلانی از مواهب طبيعی بشرند، بندهايی هستند که صغيربودن فرد را دائمی میکنند. حتی اگر کسی بتواند اين بندها را بگسلد در آن صورت هنوز هم در پريدن از روی گودالی بسيار باريک مردّد است، چون که او به اين نوع آزادی خو نگرفته است، در نتيجه فقط معدودی از انسانها موفق شدهاند که ذهن خود را بپرورند و از صغارت بيرون آيند و راهی مطمئن در پيش گيرند.
منبع: کانت، رساله روشنگری چیست؟
@Sorayya_ir
♦️ملحمه یا ملهمه!
🔻مرحوم علامه مجلسی در جلد اول بحار و در ذیل آثاری که به آنها دسترسی داشته و بعضا در کتابش استفاده کرده از دو کتاب ملاحم امام صادق و ملاحم دانیال نام میبرد. البته چند صفحه بعد خودش اقرار میکند که به این دو کتاب علی رغم شهرتشان اعتمادی ندارد.
ملاحم دانیال را ظاهرا مرحوم صاحب ریاض العلماء برای ایشان تهیه دیده بوده و حتی در جایی گلایه میکند که چرا مرحوم مجلسی از کتابی که او هدیه کرده استفادهای نبرده است.
🔻تفلیسی نویسنده قرن ششم نیز کتابی دارد با عنوان اصول الملاحم که آن را بر اساس همین دو کتاب ملاحم امام صادق و ملاحم دانیال نگاشته است.
طبق تصریح ناشرِ کتابِ کاملالتعبیر (اثر دیگری از تفلیسی) ملاحم تفلیسی برای اولین بار با ترجمه علامه مجلسی!!!در سال ۱۳۰۴ در تهران منتشر میشود.(هرچند مرحوم ایرج افشار چنین کتابی را در فهرست کتب چاپی یافت نکردهاست.)
چندسال بعد همین ترجمهی مجهول المالکِ کتاب تفلیسی که به اشتباه به مجلسی داده شده بوده (احتمال دارد مترجم واقعی کتاب، نجیمالدین اصفهانی بوده باشد) توسط انتشارات اسلامیه به عنوان یکی از آثار علامه مجلسی منتشر میشود. چاپ سوم همین کتاب در سال 88 نیز بازنشر شده است.
🔻در واقع در قدم اول، ملحمه تفلیسی به ملهمه تغییر نام پیدا کرده است سپس مرحوم مجلسی (یعنی کسی که خود در بحار صریحا اعلام میکند به این دو کتاب اعتقادی ندارد) به غلط به عنوان مترجم معرفی شده و چندسال بعد رسما علامه مجلسی به عنوان نویسنده کتاب جازده میشود و حالا هم که این کتاب جدید التالیفِ مجلسی درکتابخانهها دراختیار خوانندگان است. /طامات
@Sorayya_ir