eitaa logo
سنگر روایت
2.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
سنگر روایت پایگاه تعمیق‌بخش نگاه انقلابی، رصد جریان‌ها، تبیین عقلانی، روایتگری امید و روشنگری در مصاف جنگ روایت‌ها. همراه هم در سنگر دفاع فکری و جهاد تبیین. ارتباط با ادمین: @khomool #هم‌افقی‌با‌ولی #انقلابیگری #دشمن‌شناسی #جریان‌شناسی #عقلانیت #بصیرت
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگر روایت
🔻تفسیر قرآن ▫️جزء ۲۹ 🔺سوره مزمل ➕ بخش پنجم 🎙حجت الاسلام قرائتی #قرآن #عدل‌امام‌زمان #کتاب‌زندگی
Mohsen Qaraati72.Jinn.01-02.mp3
زمان: حجم: 3.77M
🔻تفسیر قرآن ▫️جزء ۲۹ 🔺سوره جن ➕ بخش اول 🎙حجت الاسلام قرائتی 👈پيام ها 1- پیامبر شخصاً جن را ندید بلكه از طریق وحى به استماع آنان آگاه شد. «اوحى الىّ انّه استمع» 2- گرچه جن از خاك نیست ولى سخنان انسان را مى شنود. «استمع نفر من الجن» 3- گوش دادن به تلاوت قرآن، در وجود انسان تاثیرگذار است. «استمع... فقالوا... قرآناً عجبا» 4- قرآن از نظر الفاظ و محتوى با تمام كتب تفاوت دارد. «قرآناً عجبا» 5 - به سخنى گوش دهیم كه ما را به رشد رساند. «سمعنا قرآناً... یهدى الى الرشد» 6- قدرت شنیدن «سمعنا»، گفتن «فقالوا» و تجزیه و تحلیل «یهدى الى الرشد» در جنّ وجود دارد. 7- هدایت قرآن دائمى است. «یهدى الى الرشد» 8 - رشد واقعى انسان، رشد معنوى است. «یهدى الى الرّشد» 9- وسیله رشد داشتن كافى نیست، رشد كردن مهم است. «قرآناً عجباً یهدى الى الرّشد فآمنّابه» 10- نشانه رشد، ایمان و اخلاص است. «یهدى الى الرشد فآمنّا به ولن نشرك» 11- اگر آمادگى باشد، با شنیدن چند آیه قرآن، انسان هم حقیقت را مى فهمد، هم دیگران رادعوت مى كند و هم موضع گیرى قاطع دربرابر انحرافات مى كند. «سمعنا... یهدى الى الرشد فآمنّا به ولم نشرك بربّنا احداً» 12- ایمانى كامل است كه هرگز با شرك همراه نشود. «آمنّا به ولم نشرك بربّنا احدا» ┏━━ 🎵 ━┓ 🆔 @sot_enghelabi ┗━━ 🎵 ━┛
💢وداع جانسوز امام حسین (علیهالسلام) و امام سجاد (علیه السلام) / امام حسین(ع) لحظات آخر چه پیام مهمی برای شیعیان فرستاد؟ ✍لطفا بدون وضو و اشک این متن را نخوانید. در روايتى آمده است:هنگامى كه امام حسين(علیه السلام) تنها شد به خيمه هاى برادرانش سر كشيد، آنجا را خالى ديد. آنگاه به خيمه هاى فرزندان عقيل نگاهى انداخت، كسى را در آنجا نيز نديد؛ سپس به خيمه هاى يارانش نگريست كسى را نديد، امام در آن حال ذكر «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت. آنگاه به خيمه هاى زنان روانه شد و به خيمه فرزندش امام زين العابدين(عليه السلام) رفت. او را ديد كه بر روى پوست خشنى خوابيده و عمّه اش زينب(سلام الله علیها) از او پرستارى مى كند. چون حضرت على بن الحسين(عليه السلام) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخيزد، ولى از شدّت بيمارى نتوانست، پس به عمّه اش زينب گفت: «كمكم كن تا بنشينم چرا كه پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است» زينب(عليها السلام) وى را به سينه اش تكيه داد و امام حسين(عليه السلام) از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد و گفت: «يا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْيَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِينَ»؛ (پدر جان! امروز با اين گروه منافق چه كرده اى؟). امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «يا وَلَدِي قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللّهُ حَتّى فاضَتِ الاَْرْضُ بِالدَّمِ مِنّا وَ مِنْهُمْ»؛ (فرزندم! شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است و جنگ بين ما و آنان چنان شعله ور شد كه زمين از خون ما و آنان رنگين شده است!). حضرت سجّاد(عليه السلام) عرض كرد: «يا أبَتاهُ أَيْنَ عَمِّىَ الْعَبّاسُ»؛ (پدر جان! عمويم عبّاس كجاست؟). در اين هنگام اشك بر چشمان زينب حلقه زد و به برادرش نگريست كه چگونه پاسخ مى دهد ـ چرا كه امام(علیه السلام) خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود زيرا كه مى ترسيد بيمارى وى شدّت پيدا كند! ـ امام(عليه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّكَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا يَدَيْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ»؛ (پسر جان! عمويت كشته شد و دستانش كنار فرات از پيكر جدا شد!). على بن الحسين(علیه السلام) آن چنان گريست كه بى هوش شد. چون به هوش آمد از ديگر عموهايش پرسيد و امام پاسخ مى داد: «همه شهيد شدند». آنگاه پرسيد: «وَ أَيْنَ أَخي عَلِيٌّ، وَ حَبيبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ»؛ (برادرم على اكبر، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهير بن قين كجايند؟). امام(علیه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمّا هؤُلاءِ الَّذِينَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَكُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»؛ (فرزندم! همين قدر بدان كه در اين خيمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاك افتاده و شهيد شده اند). پس على بن الحسين(علیه السلام) سخت گريست. آنگاه به عمّه اش زينب(سلام الله علیها) گفت: «يا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّيْفِ وَ الْعَصا»؛ (عمّه جان! شمشير و عصايم را حاضر كن). پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما»؛ (مى خواهى چه كنى؟). عرض كرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَكَّأُ عَلَيْها، وَ أَمَّا السَّيْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَيْنَ يَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله) فَإِنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْحَياةِ بَعْدَهُ»؛ (بر عصا تكيه كنم و با شمشيرم از فرزند رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دفاع نمايم، چرا كه زندگانى پس از او ارزش ندارد). امام حسين(علیه السلام) او را باز داشت و به سينه چسباند و فرمود:(فرزندم! تو پاك ترين ذريّه و برترين عترت منى و تو جانشين من بر اين بانوان و كودكانى. آنان غريب و بى كس اند كه تنهايى و يتيمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه كه ناله سر دادند آنان را آرام كن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نيكو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا كه كسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هايشان را به وى باز گويند. بگذار آنان تو را ببويند و تو آنان را ببويى و آنان بر تو گريه كنند و تو بر آنان آنگاه امام(علیه السلام) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: اى زينب! اى امّ كلثوم! اى سكينه! اى رقيّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنويد و بدانيد كه اين فرزندم جانشين من بر شماست و او امامى است كه پيروى از او واجب است سپس به فرزندش فرمود: «يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»؛ فرزندم! سلامم را به شيعيانم برسان و به آنان بگو: پدرم غريبانه به شهادت رسید پس بر او اشك بريزيد. @sot_enghelabi