سردار بی مرز
🔹داشتیم بنّایی میکردیم. #حاج_قاسم به معماری که کار را انجام می داد، چک داده بود.موعد چک رسید و حساب سردار خالی بود.
سردار برای پاس شدن چک، از کسی درخواست نکرد.
ماشین زیر پایش را فروخت.تنها دارایی فرمانده قرارگاه قدس جنوب شرق کشور، یک ماشین عراقی بود که ارزش چندانی هم نداشت!
حاجی ماشینش را به یک رزمنده فروخت.به "بهرام سعیدی" که یکی از فرماندهان زمان جنگ بود.
میگفت اگر به بنگاه بفروشم، سودش به جیب دلال میرود. یک میلیون و ۲۰۰ هزارتومان ماشینش را فروخت و چک را پاس کرد اما حاضر نشد از موقعیتش استفاده کند.
حاجی بنده مخلص خدا بود!
@srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨فقط خداست كه ...
میشود با دهان بسته صدایش كرد...
میشود با پای شكسته هم
به سراغش رفت...
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد...
تنها كسی است كه
وقتی همه رفتند می ماند...
وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند
محرمت میشود...
و تنها سلطانیست كه ...
دلش با بخشیدن آرام می گیرد،
نه با تنبیه كردن...!
همیشه و همه جا ... خدا
🦋قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿٥٣﴾
🍃بگو: ای بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود زیاده روی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است؛ (۵۳)
سوره زمر
#آرامش_با_قرآن
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@srdarha
هر چقدر در زندگی بیشتر خوشحال و شکرگزار باشید،
زندگی دلایل بیشتری برای خوشحالی و شکرگزاری به شما خواهد داد ...
#معجزه_شکرگزاری
#اسرارالهیآرامش 🦋
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@srdarha
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...💔
🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹#شهید_سید_مرتضی_دادگر🌷
🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌷
@srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 سخنان جالب یه دختر خانم دهه نودی در پاسخ به اراجیف فائزه هاشمی ✨
سیده نورالزهرا ۹ساله
@srdarha
عدهای به دنبال شهادت میگردند
و شهادت به دنبال عدهای دیگر ؛
هنر آن است که شهید زندگی کنیم
حادثه خودش با پای خودش میآید!
#شهید_علی_صیادشیرازی
@srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام می فرمایند:
هرکه به روزی خدا خرسند باشد، برای آن چه از دستش رود اندوهگین نگردد. (نهج البلاغه/ حکمت 349)
راضیم به رضات خدای خوب و مهربونم که داده ات نعمت است و نداده ات حکمت
🌸🌸@srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسبیحی بافته ام 📿
نه از سنگ، نه ازچوب،
نه از مروارید
بلوراشکهایم را به
نخ کشیده ام
تا برایت دعا کنم
هرآنچه را که آرزو داری
التماس دعا در این لحظات زیبای افطار
طاعات و عباداتتون قبول حق
🌷🌷🌷
پایگاه مقاومت بسیج شهدای کرمجگان
🔰 کار بزرگی که انقلاب برای دانشگاه کرد، هویتبخشی به آن و به تبع هویتبخشی به ملت ایران بود
🔻 رهبر انقلاب در دیدار رمضانی دانشجویان: کار بزرگی که انقلاب برای دانشگاه کرد عبارت بود از هویتبخشی به دانشگاه به تبع هویتبخشی به ملت ایران.
انقلاب به ملت احساس هویت، آرمان، احساس شخصیت و استقلال داد، افق دید روشن داد؛ اینها کارهایی بوده که انقلاب برای ملت ایران انجام داد. طبعاً وقتی که در ملت یک حرکت ملی هویتسازی و آرمانسازی ملی انجام میگیرد آنکه بیشترین بهره را میبرد جوان دانشگاهی و جوان دانشجو است؛ جوان دانشجو با احساساتی که دارد با آگاهیهایی که دارد، با طهارت و پاکیزگی که دارد. دانشگاه احساس هویت کرد و این احساس هویت منتهی شد به اینکه دانشگاه و دانشجو جماعت در مقابل قدرتهای غربی احساس ضعف و احساس حقارت نکنند؛ درست نقطهی مقابل آن چیزی که قبل از انقلاب بود. ۱۴۰۱/۲/۶
🔰 جمهوری اسلامی میتواند به دانشگاه افتخار کند/ دانشگاه امروز با دانشگاه قبل از انقلاب از لحاظ کمیت و پیشرفت علمی قابل مقایسه نیست
🔻 رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان: جمهوری اسلامی میتواند به دانشگاه افتخار کند، برای خاطر اینکه دانشگاه امروز با دانشگاه اول انقلاب واقعاً قابل مقایسه نیست. بله، آن روز پرشورتر و اینها و حرکتهای پرشوری انجام میگرفت. خب اول انقلاب بود. اما دانشگاه امروز کشور ما با دانشگاهی که در اول انقلاب ما داشتیم، واقعاً قابل مقایسه نیست. از لحاظ تعداد دانشجو، آن روز همهی دانشگاه کشور تعداد دانشجوهایشان صد و پنجاه هزار بود، حدود صد و پنجاه هزار نفر بودند. امروز تعداد دانشجو در دانشگاه میلیونی است.
🔹 از این جهت کمیّت واقعاً قابل مقایسه نیست، دانشگاههای دولتی و غیردولتی. ثانیاً از لحاظ استاد، آن روز آن گزارشی که آن روز به ما میدادند، همهی اساتید دانشگاههای تهران اول انقلاب حدود پنج هزار نفر بود. امروز دهها هزار استاد داریم که در این اینها اساتید برجستهای وجود دارند. اساتید نخبهی برجستهای وجود دارند. یعنی واقعاً افتخارآمیز است تعداد استاد مثل تعداد دانشجو.
🔺 بعد پیشرفت علمی چشمگیر. آن روز ما از لحاظ کار علمی واقعاً هیچ چیز افتخارآمیزی در دانشگاه نداشتیم. حالا یک وقت یک جوان نخبهای مثلاً یک فکری، یک کار گوشهای انجام داده بود، ممکن است که حالا ماها خبر نداشته باشیم. اما دانشگاه به عنوان یک کل، به عنوان یک مجموعه هیچ حرکت علمی چشمگیر و قابل اعتنایی نداشت. امروز به فضل الهی، به توفیق الهی کارهای علمی چشمگیر و بزرگی در دانشگاه انجام گرفته و دارد باز هم انجام میگیرد. ۱۴۰۱/۲/۶
@srdarha
📕_کوتاه_خواندنی
ازعزراییل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
"ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خداوند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود...
❤️❤️❤️@srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی💫
در این شبهای زیبای
ماه مبارک رمضان💫
نیایشتان پر از نیاز
نیازتان پر از وصال💫
وصالتان پر از خدا
چشمتان پر از هوای ناب
گوشتان پر از جواب💫
و زندگیتان پر از امید باشد
شبتـ🌙ـون خـدائی🌟
@srdarha