eitaa logo
کانال شهدای کرمجگان
159 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
5 فایل
چشم من و امر ولی،جان من و سیدعلی⚡ یه کانال دلنشین شهدایی ورهبری کمی شاعرانه کمی عارفانه کمی خبر کمی موسیقی و مداحی جملات آرامش بخش با ما همراه باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
✨فَأَسْأَلُكَ بِبَلاغَةِ حِكْمَتِكَ، وَنَفاذِ مَشِيئَتِكَ، أَنْ لَاتَجْعَلَنِى لِغَيْرِ جُودِكَ مُتَعَرِّضاً، وَلَا تُصَيِّرَنِى لِلْفِتَنِ غَرَضاً، وَكُنْ لِى عَلَى الْأَعْداءِ ناصِراً، وَعَلَى الْمَخازِى وَالْعُيُوبِ ساتِراً، وَمِنَ الْبَلاءِ واقِياً، وَعَنِ الْمَعاصِى عاصِماً، بِرَأْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. از تو می‌خواهم به رسایی حکمتت و نفوذ اراده‌ات که مرا جز جود و بخشندگی‌ات در معرض چیزی قرار ندهی و هدف فتنه‌ها نگردانی و بر ضد دشمنانم یاور باشی و پرده‌پوش رسوایی‌ها و عیوبم گردی و از بلا نگهدار و از گناهان بازدارنده‌ام باشی، به مهر و رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان. @srdarha
خواهران جهاد شما شماست.🔖 در امروزی ارزش به حجاب و تقوای اوست نه به بی بند باری و بی عفتی او در جامعه ای که هر خیابان و کوچه اش چندین کشته و زخمی برای اسلام دارد بی حجابی و بی عفتی معنایی ندارد.💕 [شهید محمد رضا شیخی] @srdarha
📷خوب به این تصویر نگاه کنید! ▪️سال ۱۳۶۵ بروجرد، پیکر دانش آموزان خردسال پس از بمباران هوایی رژیم بعث صدام. ▪️پس گل بگیرید دهان آنهایی که توان نظامی و دفاعی ایران‌مان را نقد و به چالش میکشند. @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درشفاعت شهدا دستِ‌درازی دارند عکسشان را بنگر چــهره نازی دارند مابه یادآوری خاطره ها محتاجیـم ورنه آنان‌به من‌وتو چه نیازی‌دارند @srdarha
‌او ایستاد پای امام زمان خویش🍃 ابراهیم هم یکی... از بین آرزومندانی که شهادت را رویا می‌پنداشتند او برگزیده شد برای نوشیدن شهد شیرین شهادت . و من با خود اندیشیدم که اگر جانبازی در راه حق رسم مردان خداست، در خانواده ابراهیم یک رسم خانوادگی ست! اینگونه که مادر خانواده خلیل وار اسماعیل هایش را به مسلخ فرستاد و از آزمون بندگی سربلند بیرون آمد. اول ابوالقاسم بعد هم ابراهیم؛ لبیک گویان پا در میدان جهاد نهادند. ابراهیم پا جای برادرش نهاد تا راهش را از سر بگیرد؛ بعد از بیست و پنج سال ابوالقاسم دیگری اینبار در تدمر میخواست متولد شود. تخریبچی از جوار سربرآورده بود تا سد ها را بشکند، از سیم خاردار های نفسش عبور کند و به معراج سفر کند. و امروز همان روزی بود که ابراهیم در آغوش تدمر به وقت سحرگاه به معراج کرد. ♥️ تاریخ تولد : ۱۱ اسفند ۱٣۶۵ تاریخ شهادت : ۱۰ تیر ۱٣٩٧ محل شهادت : تدمر_دیرالزور 🥀مزار شهید : گلزار شهدای علی بن جعفر قم @srdarha
آیا با بی‌حجابی به آزادی می‌رسیم؟ @srdarha
🌹شهـــید حاج قاسم سلیمانی: انسان یکی از سه زوایای غیرت را باید داشته باشد؛ یا غیرت دینی، یا غیرت انسانی، یا غیرت ملی. نمی‌شود کسی نام انسان برخود بگذارد فاقد این سه عنصر باشد. @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز منتهی الیه حاشیه اروند،مرکز تاریخ است از اینجاست که عاقبت زمین معین میگردد اگر نه ، به من بگو در کدامین نقطه کره زمین حادثه ای از این عظیم تر در جریان است 💌| 🌷| @srdarha
📸گزارش تصویری وداع با پیکر مطهر تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس در معراج شهدا 🔹خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) مادر شهید محمد بابایی، ظهر جمعه ۱۰ تیر در بیمارستان خاتم الانبیا درگذشت. مراسم وداع با پیکر مطهر این مادر فداکار عصر روز شنبه ۱۱ تیر ماه در معراج شهدا برگزار شد. در این مراسم سرکار خانم انسیه خزعلی،معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری دقایقی پیرامون شخصیت این مادر شهید سخنرانی کردند. 💐شادی روح پرفتوح شهید محمد بابایی و مادر بزرگوارشان الّلهُمَ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍ‌وَ‌آلِ‌مُحَمَّدٍ‌و‌عَجّل‌فَرَجَهُم @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام حضرت فاطمہ زهرا (س) حساس بودند... فقط نام ڪافی بود تا چشـمانشان بارانـے شــود ...💔 @srdarha
🌴 : رسيدگی به مردم🌴 🌸راویان:جمعی از دوستان شهيد «بندگان خانواده من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع حوائج آنها بيشتر کوشش کنند»1 عجيب بود! جمعيت زيادی در ابتدای خيابان شهيد سعيدی جمع شده بودند. با ابراهيم رفتيم جلو، پرسيدم: چی شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهنی است، هر روز اين‌جاست. سطل آب کثيف را از جوی برمی‌دارد و به آدم‌های خوش تيپ و قيافه می‌پاشد! مردم کم کم متفرق می‌شدند. مردی با کت و شلوار آراسته توسط پسرك خيس شــده بود. مرد گفت: نمی‌دانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکنی؟ پســرك خنديد و گفت: خوشــم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشی؟ پسرك گفت: اون‌ها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کی آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. ســه جوان هرزه و بيکار می‌خنديدند. ابراهيم می‌خواســت به سمت آن‌ها برود، اما ايستاد. کمی فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ پسر راه خانه‌شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو اذيت نکنی، من روزی ده‌ريال بهت ميدم، باشــه؟ پســرک قبول کرد. وقتی جلوی خانه آن‌ها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلی را از سر راه مردم بر طرف نمود. 👇👇👇👇👇👇👇
در بازرسی تربيت بدنی مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداری، پرسيد: موتور آوردی؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاری نداری بيا با هم بريم فروشگاه. تقريبا همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستی برای خريد به او داده بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه. وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه‌ای را زد. پيرزنی که درستی نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن پيرزن بود. خيلی تعجب کردم! در راه برگشــت گفتم: داش ابرام اين خانم ارمنی بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمــدم كنار خيابان. موتور را نگه داشــتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه فقير مسلمون هست، تو رفتی سراغ مسيحيا! همين‌طور كه پشت سرم نشسته بود گفت: مسلمون‌ها رو کسی هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده‌های خدا کسی رو ندارند. با اين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و انقلاب گرم ميشه. ٭٭٭ 26سال از شهادت ابراهيم گذشت. مطالب كتاب جمع آوری و آماده چاپ شد. يكی از نمازگزاران مسجد مرا صدا كرد و گفت: برای مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاری داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم: شما شهيد هادی رو می‌شناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟ گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزی از شهيد هادی نمی‌دونستم. اما آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره! برای رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقی!؟ گفت: در مراســم پارسال جاســوئيچی عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ســوئيچ ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برمی‌گشتيم. در راه جلوی يك مهمان‌پذير توقف كرديم. وقتی خواســتيم سوار شويم باتعجب ديدم كه ســوئيچ را داخل ماشين جا گذاشــتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: كليد يدكی رو داری؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه! خيلی ناراحت شــدم. هر كاری كردم در باز نشــد. هوا خيلی ســرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولانی. يك‌دفعه چشــمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روی جاسوئيچی به من نگاه می‌كرد. من هم كمی نگاهش كردم و گفتم: آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودی مشــكل مردم رو می‌كردی. شــهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروی شهيد هادی مشكلم رو حل كن. ُ تــو همين حال يك‌دفعه دســتم داخل جيب كتم رفت. دســته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكی از كليدها را داخل قفل در ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد. با خوشــحالی وارد ماشين شديم و از خدا تشــكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شــدم و گفتم: ممنونم، ان‌شاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟ با تعجب گفتم: راســت ميگی كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكی يكی كليدهــا را امتحان كردم. چند بار هم امتحــان كردم، اما هيچ‌كدام از كليدها اصلاً وارد قفل نمی‌شد!! همين‌طور كه ايستاده بودم نَفس عميقی كشيدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمی. @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هميشه خودت را " نقد " بدان تا ديگران تو را به " نسيه " نفروشند سعي كن استاد " تغيير " باشي نه قرباني " تقدير " در زندگی به كسی اعتماد كن كه بهش " ايمان " داري نه " احساس " شهري كه همه در آن " ميلنگند " به كسی كه "راست" راه می رود "می خندند" @srdarha
🥀🥀 چنین وصیت داشتند... بچه­ ها! سعي ڪنيد باشيد عاشق . منتظرنباشيدڪہ ڪسے بہ شمابگويد خداقوت، ڪسے ازتان تشڪر ڪند و یا کسے قدر ڪار و تلاش و مشقتے را ڪہ ڪشیده­ اید بداند... @srdarha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 *هرروزبه رسم ادب* 🤚🏻 🚩 *اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* پایگاه مقاومت بسیج شهدای کرمجگان