🔷 یمن را دریاب ... !
🔻خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
🔸این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد.
🔹دوباره میگوید «علی بیا!». اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «انشاءالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشاءالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
منبع
🆔 @ss_alavi_ir
🔷 نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدینشاه
🔸تصویر نامهای که «مرحوم میرزا محمد الویری» به «مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک» فرمانده فوج قاهر خلج نوشته است. تمام نامه از حروف بی نقطهی الفبا انتخاب شده و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار میآید.
انگیزهی نامه و موضوع آن کمیِ درآمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه نوشته شده است.
متن نامه
🆔 @ss_alavi_ir
🔷نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدینشاه
🔸نوشتهای که میخوانید نامهای است که «مرحوم میرزا محمد الویری» به «مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک» فرمانده فوج قاهر خلج نوشته است. تمام نامه از حروف بی نقطهی الفبا انتخاب شده و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار میآید.
انگیزهی نامه و موضوع آن کمیِ درآمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه نوشته شده است.
📜متن نامه:
سر سلسله امرا را کردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوهای در کلک و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملک الملوک کلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در کل ممالک محروسه اسم و رسم دارم. در هر علم معلم و در هر اصل مؤسّسم. در کلک عماد دومم در عالم، در علم و حکم مسلم کل امم سر سلسله اهل کمالم، اما کو طالع کامکار و کو مرد کرم؟ دلمرده آلام دهرم. کوه کوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علی الدوام در ورطه آلام دهرم. هر سحر و مسا در واهمه و وسواس که مداح که گردم و که را واسطه کار آرم که مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مکرر داد کمال دادم و در هر مورد مدح معرکهها کردم. همه گوهر همه دُر، همه لاله همه گل، همه عطار روح، همه سرور دل، اما لال را مکالمه و کر را سامعه و کور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محک ادراک آورده احساس مس کردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام کالحمار محمود و مسرور... لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال که کارهای همه عکس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد کل معرکهها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و کرام، صالح و طالح، صادر و وارد، کودک و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر کس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و کاک، سرکه و ساک، کره و عسل، سمک و حمل، گرمک و کاهو، دلمه و کوکو، امرود و آلو، الی کلم کدو، همه در راه، مکر دعاگو که در کل محرومم و در حکم کاالمعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر کرم سر کار اعلی که سرالولد و سرالوالد در او طلوع کرده و دادرس آمده، دردها دوا، وامها ادا و کامها روا گردد...
له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدانه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السماء.
📚فرهیتخگان ساوه، ابوالقاسم فخاریان، ص۸۴۰ -۸۴۵.
🆔 @ss_alavi_ir
🔷 بریانی میپزیم و عقیده میسازیم!
📝«در میانه جنگ جهانی، زنی پاکستانی با پنج فرزند به تورنتو مهاجرت کرد و با فعالیتهای خانگی، زمینه رشد اسماعیلیه در آمریکای شمالی شد».
این👆 آغاز کتابیست که انتشارات آکسفورد اخیراً با عنوان «بازسازی اجتماع: زنان مهاجر و ساخت هویت شیعيان اسماعیلی» منتشر کرده است.
🔺 در این کتاب خانم «مولجی» ـ نوه آن زن مهاجر ـ و استاد جرجتاون نشان میدهد چطور زنان در آن زمان توانستند از برخی عناصر فرهنگی مثل غذا ابزاری برای انتقال پیامهای دینی بسازند.
🔹مادربزرگ خانم مولجی مرجعی برای حل مسائل زنان مسلمان در غربت بودهاست. در سالهای مقابله دولت کانادا با جلسات مسلمانان، او در مناسبتهای مذهبی، زنان را جمع میکرد تا باهم غذاهای محلی نظیر بریانی بپزند و خیرات کنند و از این طریق با مبانی اسماعیلی آشنا میشدند.
🔸شاید بحثهای نظری و کتاب نوشتن، راه تعمیق یک آئین باشد، اما نشستهای دوستانه و حلقات خانوادگی نقش بیبدیلی در گسترش یک باور در ساحت اجتماعی دارد که گاه کتاب ندارد.
⚠️ سنت روضههای خانگی و خانوادگی را دست کم نگیریم!!!
🆔 @ss_alavi_ir
🏴 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
... وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ
به او [فاطمه] مینگریستم، پس نگرانیها و غمها از من دور میشد.🥀
📚 کشف الغمه، ج۱، ص۳۶۳.
🆔 @ss_alavi_ir
🔷 شرکت بین المللی puma به قرارداد اسپانسرینگ با تیم ملی #اسرائیل پایان داد.
🔸آیا در ایران شیعیِ پرچمدار مبارزه با صهیونیسم، فکری به حال برندهای حامی صهیونیسم خواهد شد؟!
🆔 @ss_alavi_ir
نماهنگ شب جمعه.mp3
2.17M
در شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنیه کو لباس کهنه ات
کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترت
🏴 شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
🎙 حسین سیب سرخی
🆔 @ss_alavi_ir
سید سلمان علوی
... از ماجرای غزّه 🇵🇸 غروب در صدد نالهایست آهسته قلم شکسته، نفس بسته، سینهها خسته هوا گرفته فضای
🔷 ماجرای یک بیت مجهولالشاعر
مثنوی «از ماجرای غزّه» را اوایل آبان کامل و منتشر کردم. لیکن بخشهایی از این مثنوی را در دهه هشتاد گفته بودم.
پس از دو دهه که از سرودن ابیاتی از این شعر گذشته، گمان داشتم یک بیت از این مثنوی متعلق به برادر عزیزم جناب محمدسعید میرزایی است:
ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند
بنابراین به رسم امانت در کانال خودم هم پاورقی گذاشتم.
(که البته الان پاک کردم)
اما اخیرا مثنوی «امام کودکیها» را که ایشان با این وزن و پیش از من گفته بودند، نگاه کردم، این بیت نبود.
ساعتی پیش با محمد سعید تماس گرفتم؛ گفت بیت از ایشان نیست.
حالا یا این بیت از خودم بوده و تشابه این بیت با بیت:
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند،
ضمیر غایب مفرد کند شهید کند / الواح صلح
باعث اشتباه شده،
و یا از شاعر دیگری است که نمیشناسمش.
دوستان شاعر، چنانچه پیش از این بیت را شنیده و صاحبی برایش را میشناسند اطلاع دهند.
🆔 @ss_alavi_ir
سید سلمان علوی
🔷 ماجرای یک بیت مجهولالشاعر مثنوی «از ماجرای غزّه» را اوایل آبان کامل و منتشر کردم. لیکن بخشهایی ا
فکر کنم از این لحظه به بعد باید منتظر فهرست صاحبان این بیت باشم.
فعلا در نخستین دقایق، اخوی خودم چراغ اوّلو روشن کردن😐😅