eitaa logo
سیر و سلوک و عرفان
6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
13 ویدیو
5 فایل
سفر از غم به شادی ، از خود به خدا⏬️ سلوک علمی و اصولی⏬️ 📌برنامه در کانال سنجاق گردیده شرح آن در: ⏬️ 📚 ِکتاب ‌جامع " #رهروان_تنها " به قلم مدیرکانال: در کانال زیر ⏬️ https://eitaa.com/sserfanbook ادمین : @tabadolat1100 مولف : @Zohali51
مشاهده در ایتا
دانلود
چون آدمی از بدو تولد با احساس سر و کار داشته چشمش به  عالم ظاهر مشغول و گوشش به اصوات بیرون متوجه است طبعا با جهان طبیعت خو گرفته و بسا آنگونه است  که خبر از ملکوت و  عالم  باطن ندارد .نفسش آنقدر به علم حصولی پرداخته که از علم حضوری بازمانده ؛آن قدر گوشش شنیده و زبانش گفته که از  گلزار سکوت تا آخر عمر شمیمی به مشامش نرسیده ؛بنابراین چاره جز این نیست که خود را عادت دهی اقلا ساعتی چند از شبانه روز را در ،بر خود ببندی و رو به قبله بنشینی و از عالم طبیعت به درآیی و به خود نگری و راه درون را بگشایی و شاهراه آن فتح کنی و بیندیشی که کیستی ؟از کجا آمده ای ؟برای چه آمده ای و به کجایت می برند ؟و اکنون در چه کاری ؟ استاد کریم محمود حقیقی ساغر سحر ص 179 @sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت ادامه... (قسمت هفتم) رسول خدا ص  فرمودند: زبانت را حفظ کن زیرا سکوت صدقه ای است که به خود می دهی((اخلاق شبر)) اگر چه که مدعیان وصول به یار بسیارند. اما باید دانست که: این مدعیان در طلبش بی خبرانند کانرا که خبر شد خبری باز نیامد۱ واصلان به محبوب که از قید قیل و قال رسته اند. و به حقیقت پیوسته اند. دیگر نمی توانند بسیار سخن گویند. و حرافی کنند. زیرا سینه آنان خزانه اسرار است. و اگر رازی را فاش سازند. دیگر آن چه که دارند راز نخواهد بود. گر چه که راز را به اهل راز می دهند. چنانچه خزانه را به دزد و راهزن نسپارند. بلکه خزانه داری امین کلید دار آن خواهد بود. هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند سالکان از اضافه کلام پرهیز دارند. تا موجب غفلت آن ها نشود. زیرا وقتی که غافل شدند. خطا خواهند کرد. پس این است که کسانی که بسیار سخن می گویند. خطایشان نیز بسیار است. سالکان می دانند که سکوت در سیر الی الله از اسباب بسیار مهم شمرده می شود. و روایات بسیاری شاهد این امر است. امام علی علیه السلام فرمودند: به چیری که به تو مربوط است. سخن بگو و آن چه را که به تو مربوط نیست رها کن. (معانی الخبار ص 195) امام صادق علیه السلام فرمودند: زبانت را از بیان چیزی که ضروری نیست باز دار (مصباح الشریعه ص 20) امام صادق علیه السلام فرمودند: بر تو باد به صمت طولانی زیرا صمت طولانی شیطان را طرد می کند و تو را بر امر دینت مدد می رساند.  (امالی ج 1 ص 1) ببینید این چند گرم جرم چه جرم هایی می کند. با یک جمله آبرویی میبرد. غیبت می کند. و الی ... این سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت اما باید توجه داشت این سخن ها و اعمال ما تجسم خواهند داشت. پس باید زبان را مانند مجرم های خطر ناک حبس کرد. تا به دیگران ضرری نرساند. چنانچه از امام علی علیهم السلام به این مضمون نقل است که زبان گزنده است. و اگر به حال خود رها شود می گزد. باید آگاه بود که این زبان می تواند در یک جمله چند گناه برای ما به بار آورد. ممکن است جمله ای بگوییم که هم غیبت باشد و هم دروغ و هم تهمت باشد. در ضمن باید به این نکته هم توجه داشت که نباید در هر جایی هم سکوت کرد. در جایی که ظلمی می شود در مقابل ظالم نباید سکوت کرد. برای احقاق حقی و یا دفاع از ارزش ها نباید سکوت کرد. در جایی که باید امر به معروف کرد .نباید سکوت کرد. در مجموع انسان باید موقع سخن سخن بگوید. و در غیر آن از کثرت سخن و بی هوده گویی بپرهیزد. در روایت آمده است که:(( حضرت آدم و عده ای از اولادش نشته بود. و همه مشغول و سرگرم حرافی و صحبت بودند. یکی از ایشان ((حضرت آدم)) پرسید: که شما چرا سخن نمی گویید. شما هم حرفی بزنید. حضرت آدم فرمودند:ما که از بهشت خارج شدیم خدای عزو جل وعده ای داد که اگر می خواهید دوباره به بهشت بازگردید.از راه سکوت باز گردید. ( در محضر استاد از حسن زاده آملی ) البته این سکوت هم باید سازنده باشد. به انسان حکمت بدهد. یعنی بی معرفت سکوت نکند. بلکه مدام در اندیشه و فکر و ذکر باشد. باید اندیشه حکیمانه و قلب و لسانی ذاکر داشت. ادامه دارد... @sserfan
معرفت شهودی و فکری در کلام و سکوت : معرفت شهودی، رسیدن و دیدن و چشیدن و شدن و سکوت کردن است. اما معرفت فکری شنیدن و تصور کردن و فهمیدن و حرف زدن است. لذا آنکه می چشد دائماً در سکوت است و از حرف زدن طفره می رود اما آنکه می فهمد دائماً مشغول کلام و سخن گفتن است و از سکوت دوری می گزیند، فرق بین معرفت فکری با معرفت شهودی فرق بین نطق و سکوت است که آن ظاهر را بر می انگیزد و این باطن را. به تعبیر دیگر در سکوت آدمی با خودش به سر می برد و در حرف زدن انسان با غیر، ایام عمر سپری می کند و هر کجا که پای غیر، به میان آمد انسان مغبون است و در مقابل هر چقدر انسان با خودش باشد، سود بیشتر می برد و بهره ها می گیرد و چه عجب که مؤونه سکوت به مراتب کمتر از حرف زدن است. اگر چنین است پس بگو حرف زدن دنیای انسان است و سکوت قیامت آدمی. رساله رابطه علم و دین علامه حسن زاده ی آملی شارح : استادصمدی آملی @sserfan
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت هشتم ) ادامه... صمت و سکوت در کلام ابن عربی : از ریاضت های اهل سیر و سلوک، صمت و سکوت می باشد و اولیای الهی بر این امر مجاهده و تلاش فراوان می نمودند. در حالات برخی عرفا نقل شده است که سال ها سنگ ریزه در دهان می گذاشتند، و برخی از اهل مراقبه و سیر و سلوک چنان چه سخنی بیهوده می گفتند خود را جریمه نموده و صدقه می دادند یا نماز مستحبی می خواندند تا به این وسیله بر زبان تسلط پیدا نموده و این عضو کوچک که صعب العلاج ترین عضو بدن می باشد را اصلاح و تأدیب نمایند. معنای صمت و سکوت : اما صمت آن است که مرید با مخلوقی از جانوران و حشراتی که در سیاحتش با او ملازم گشتند یا در مکان عزلتش با او همراه شدند ، سخن نگوید . و اگر جنّی یا ملکی از ملأ أعلی بر او ظاهر گشت ، از آنان اغماض نماید و توجه ای نکند و نفس خویش را با گفتگو با آنان مشغول نسازد . و اگر ایشان با او سخن گفتند ، در این صورت اگر پاسخ واجب و فرض بود ، به اندازه ی اداء فرض – بدون هیچ افزایشی – جواب گوید . و اگر پاسخ فرض نبود سکوت برگزیند و به خویشتن مشغول شود. زیرا اگر ایشان او را بر این حال ببیند ، از او اجتناب کرده و دوری گزینند و معترض او نمی گردند و از دید او ناپدید و در پرده ی حجاب می شوند . چرا که می دانند کسی را که با خدا مشغول است و انس دارد ، به خود سرگرم سازند خدای تعالی آنها را به شدت عقاب نماید. صمت و سکوت در نفس اما صمت در نفس ، صمت مرید از حدیث نفس است . پس مرید به چیزی که امید تحصیل آن را در پایان سلوک خویش از خدای تعالی دارد حدیث نفس نکند. زیرا حدیث نفس این چنینی در مورد چیزی که هنوز حاصل نشده ، تضییع وقت است . چرا که آن چیز از آرزوهاست. و اگر مرید ، نفس خویش را به حدیث نفس عادت دهد ، آن حدیث نفس بین او و ذکر قلبی خدا حایل افتد . زیرا قلب گنجایش انجام دو کار همزمان – یعنی حدیث نفس و ذکر – را ندارد. در این صورت آن سببی که در عزلت و صمت ، مطلوب مرید است از میان برخیزد . و از مرید فوت می شود و آن سبب مطلوب ذکر الله است ، که با آن آینه ی قلب مرید روشن می شود . و پس از آن پروردگارش در قلب او تجلی می کند. (ریاضت سالکین ، انتشارات آل علی (ع) ، ص ۸۲) ادامه دارد... @sserfan
سکوت ، نیست بودن و هست بودن : سکوت را درک کن ! سکوت پر از راز و نیاز است. سکوت شما  را به فرای مرگ و زندگی میبرد. آری سکوت را اختیار نکن بگذار  ، سکوت شما را اختیار کند و اینجاست که اتفاقی عجیب رخ میدهد و آن معجزه ى سکوت  است. مراقبه و مراقبه به تدریج موجب میشود که سکوت بر تمام وجود شما حکمفرما شود. معجزه ى سکوت همان تاریکی شب است که شعر ،شور، شوق و مستی می آفریند. سکوت یعنی نیست بودن ، نیست بودن از ذهن و هستی اعتباری. سکوت یعنی هست بودن ، هست بودن از هستی مطلق ، سکوت یعنی سوالی نداشتن ،و  خاموش بودن. @sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم:سکوت (قسمت نهم ) ادامه... اهمیت سکوت و مراقبه در آینه مکاشفه از علامه حسن زاده آملی : استاد علامه  حسن زاده آملی در رساله شریف انسان در عرف عرفان در واقعه ۶ که یکی از مکاشفات حضرتشان هست میفرمایند: در سحر شب یکشنبه 5 مردادماه 1348 بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله .... را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و می‌لرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگ‌های درشت و جاده ناهموار می‌رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت. دیدم در میان خانه‌ای مانند پرنده‌ای که در خانه‌ای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می‌کند و راه خروج نمی‌یابد، تخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو می‌شتافتم، دیدم در این خانه زندانیم، نمی‌توانم به در بروم، سخنی از گوینده‌ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت: این محبوس بودنت بر اثر حرف‌های زیاد و بیخود تو است، چرا حرف‌هایت را نمی‌پایی!؟ من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچه‌ای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد، از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندین به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم. و هنگامی که از حبس رهایی یافتم، یعنی از خانه به در آمدم، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم، که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درخت‌های گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظره‌ای ندیدم. و می‌بینم که به اندازه ارتفاع درخت‌ها در هوا سیر می‌کنم به گونه‌ای که رویم، یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد و در همین حال به خود آمدم. آن محبوس بودن چند دقیقه، بسیار در من اثر بد گذاشت به گونه‌ای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانه‌هایم همه سخت درد گرفت و قلبم به شدت می‌زد. @sserfan