eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
477 دنبال‌کننده
6 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن‌که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند همای_شیرازی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گریه به داغ تو آفریده شدم اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافی‌ست یکی دو بار حوالی یار دیده شدم همین که اهل توأم، کار من نه... کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگرچه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم نبود آتش داغ تو، خام می‌ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
به خواب غفلت اگر مانده ام سحرها را ولی صدا زده ای عبد بی سر و پا را بیا همین شب اول بگو که بخشیدی بیا همین شب اول قبول کن ما را گناه پشتِ گناه آمد و زمینم زد چنان که برده ز یادم مسیر دریا را به گریه ی سحری کاش عادتم بدهی کمی به من بچشان لذت تماشا را اسیر غفلتم و مرگ رفته از یادم بگو چه کار کنم قبر و هول آنجا را به آبروی علی… آبروی ما نرود به زیر پرچم اوئیم صبحِ فردا را به عشق شاه نجف عاقبت به خیر شویم اگر علی بزند پای نامه امضا را به غیر روضه به جایی نمی برم راهی رها نمی کنم این تکیه گاه و مأوا را نگیر از من بیچاره کنج هیئت را نگیر از من دل مرده این مسیحا را کفن برای تو پیدا نشد عزیزالله حصیر شد کفن شاه… کارِ دنیا را!!! ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ما غلامیم غلام دو اباعبدالله دل ما خورده به نام دو اباعبدالله شیعه را داد نجات از همه طوفان ها کشتی لطف مدام دو اباعبدالله تا قیامت به خدا هر که مسلمان بشود هست مدیون قیام دو اباعبدالله از همه شادی و غم های جهان آزاد است دل افتاده به دام دو اباعبدالله هر شب و روز فقط فکر هدایت بودند خرج دین گشت تمام دو اباعبدالله آسمانی شده بی چون و چرا هر کس که پر گرفت از سر بام دو اباعبدالله دم به دم ، دم بزن از مهدی موعود فقط شیعه این است پیام دو اباعبدالله چه در آن کوچه ، چه گودال نشد ای دشمن ذره ای کم ز مقام دو اباعبدالله هر چه دیدند نکردند گلایه اصلا ای به قربان مرام دو اباعبدالله کاش محشر نشود قسمت منصور و یزید سفره رحمت عام دو اباعبدالله محمد_حسین_رحیمیان ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دلی که با احادیث غریبت آشنا باشد چرا دنبال علم جِفر و علم کیمیا باشد به سِحر و غمزه‌هایش خاک را زر می‌کند آن چشم که خوب آگاه از فرق مُطَلّا و طلا باشد... در آن مکتب که حرفی یا حدیثی از شما آید نباید سردرش نامی به جز دارالشفا باشد نفس‌های شما پیچیده اینجا حجره در حجره در و دیوارِ اینجا نیز غرق ربنا باشد فقاهت کودکی نوپاست، تا روز ابد باید به پای منبرت زانو زند تا روی پا باشد چرایش را نمی‌فهمند جز شیخ کلینی‌ها اگر این قال صادق‌ها نباشد دین چرا باشد؟!... به دنبال چه می‌گردد زمانه، ما که دنبال تنور گرم می‌گردیم، تا قسمت چه‌ها باشد چرا حرف تنور و آتش آمد باز، قسمت چیست؟ گریز روضه باید باز سمت کربلا باشد... سید_محمد_جواد_میرصفی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
بازم مدینه،آتیش گرفته یه خونه ای که،خونه ی نوره بازم مدینه،داره میبینه امامی رو که،اسیره زوره داره میبینه،قصه ی کوچه یه بارِ دیگه،باز میشه تکرار داره میبینه،یه عده نامرد یه پیرمرد و،میدنش آزار یکی بیاد کمک کنه توون نداره پیکرش تا که میفته رو زمین میکنه یاد مادرش یکی بگه آخه مگه این پیرمرد زدن داره؟ بدونه تکیه به عصا اون پای اومدن داره؟ برهنه پا بردنش و افتاد عمامه از سرش از روی خاک بردنش و خاکی شده بال و پرش واویلتا یا صادقا نشسته روی،صورت آقا خاکای کوچه،اشکش روونه جسمش نحیفه،نداره قوت شبیه مادر،قدش کمونه میکِشه درد و،میکِشه آه و میزنه ناله،با یاد مادر با درد پهلو،میخونه روضه روضه ی تلخ،اون یاس پرپر یکی بیاد کمک کنه به مادرم تو کوچه ها یکی نجاتش بده که افتاده زیر دست و پا چرا تماشا میکنید به حال زاره مادرم دست بابامو وا کنید بیاد کناره مادرم چهل نفر بی غیرت و یک زن تنها پشت در با لگد یه نانجیب افتاده از پا پشت در واویلتا وای مادرم آقارو بردن،تو کاخ منصور تو اون فضای،غمگین و دلگیر تا اون میبینه،امام ما رو میکنه تهدید،سه بار با شمشیر عین سه بارم،میبینه هر بار که میشه ظاهر،روح پیمبر گریزه روضت،میره به سمت گودال و شمر،حنجر و خنجر کاشکی بودی محمدا جات خالی بود تو کربلا لحظه ای که افتاده بود حسین تو گودال بلا تو بودی جرات نمیکرد سر از حسین کنه جدا هیچ کسی جرات نمیکرد حمله کنه به خیمه ها نشسته شمر رو سینتو داره میبینه خواهرت فریاد یا محمدا که روی نیزه رفت سرت واویلتا غریب حسین کربلایی امیرحسین سلطانی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
شب بود و یک سکوت تو لحظه ی قنوت بودم تنها قلبم و شیکوندن خونه مو سوزوندن اون نامردا وقت نمازم «دله مضطر۳» دستامو بستن «مثه حیدر۳» سیلی می‌خوردم «مثه مادر۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ️بنددوم یه حرومی رسید ،سجاده رو کشید از زیر پام افتادم رو زمین ،با یک قلب حزین مثل بابام با آه خسته«زمین خوردم ۳» با دست بسته «زمین خوردم ۳» قلبه شکسته «زمین خوردم ۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ️بندسوم بردنم بی عصا ،بی ردا بی عبا با قده خم شبیه مرتضی ،میونه کوچه ها کشوندنم با دل رنجور،«تن بیمار۳» میبردنم با«هزار ازار ۳» قصه ی کوچه«شدش تکرار۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ️بندچهارم اومدن تماشا ،مردم بی حیا تو کوچه ها بردنم شبونه،از تو آشیونه با ناسزا توی دله شب «من و بردن۳» دنبال مرکب «من و بردن۳» شبیه زینب«من و بردن۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ️بند پنجم گریز کربلا میسوزم ای خدا، ازین زهر جفا ای وای ای وای میگم با چشم تر یاد جد بی سر ای وای ای وای آتیش به قلبم «زده رخنه۳» میاد به یادم «شه تشنه۳» که دست و پا زد«زیر دشنه۳» ای وای از غریبی ای وای ای وای ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
اول قرن دوم هجری در هیاهوی جنگ قدرت ها شیعه دوران تازه ای را ساخت فارغ از بازی حکومت ها پایتخت خلیفه‌ی اموی پای تخت خلیفه‌ی بغداد بعد یک ماه جنگ و خونریزی با مذلت به روی خاک افتاد صبح فرداش نامه‌ای آمد نامه‌ای از سپاه ایرانی به امام المصدقین صادق از ابومسلم خراسانی : - جان عالم فدای حضرت‌تان ارتش ما به فکر جان شماست همه چیزش زمینه سازی شد این حکومت فقط از آن شماست - حضرت ساسة العباد امّا بهتر از هر کسی خبر دارد جوهر نامه جوهر مکر است خط به خطش فقط ضرر دارد کاخ سبز دمشق در نظرش کمتر از یک بنای متروکه ست در نگاهش حکومت بغداد کمتر از استخوان یک خوک است صحبت تاج و تخت اگر باشد وارث حضرت سلیمان بود صحبت از کیمیا و زر باشد خادمش جعفر بن حیّان بود اعتقاد امام بر این بود که خلافت فقط برای علی‌ست در زمین هر حکومتی باشد منسبش سهم بچه‌های علی‌ست تکیه زد روی کرسی تدریس و به عالم چنین امیری کرد جعفر بن محمد اینجا هم از سیاست کناره گیری کرد از سیاست کناره گیری کرد چون سیاست مقابل دین بود او که خود «قَد تَبیّنَ الرُشد» است کارزارش جهاد تبیین بود در مسیر جهاد تبیینش واژه ها را سپاه می‌دانست شاعران را مبارزان غیور شعر را هم سلاح می‌دانست گفت هر کس که بیتی از ما گفت خانه‌ای در بهشت خواهد داشت تا که حرف از امام معصوم است ادبی چون کمیت باید داشت سید حمیری رجز می‌گفت خط به خطش عقائدش بودند جمله های امام مضمون بیت های قصائدش بودند توصیه داشت حفظ می‌کردند کودکان شعر‌های عبدی را صرخه میزد تمام ابیاتِ روضه‌‌ی کربلای عبدی را خانه‌اش تکیه بود هر هفته دور خانه تمام شاعر‌ها می‌نشستند و روضه می‌خواندند در حضور امام شاعر‌ها گفت هر کس که بیتی از ما گفت دست روح القدس به همراهش حالت گریه ها عوض میشد با همین جمله های کوتاهش شعر تازه چه گفته‌ای عفّان ؟! از سر شاه و نیزه دار بگو آه از عصر روز عاشورا از «عَلیکُنّ بالفَرار» بگو محسن_سلطانی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
چقدر روضه تو روضه مادر دارد آتش خانه تو خاطره از در دارد مثل آنروز در خانه پر از هیزم شد ناله اهل حرم بین هیاهو گم شد تا که درسوخت عجب سوختن در دیدی ناله ها را که شنیدی به خودت لرزیدی سر بی عمامه پای برهنه محزون میدویدی پی مرکب به چه حالی دلخون پای پر آبله داری جگر سوخته ای چشم امید دلت را بخدا دوخته ای نیمه شب در بر منصور عرق میریزی در بر آئینه ای کور عرق میریزی نامسلمان به دلش کینه حیدر را داشت به علی تهمت زد حجب و حیا را بر داشت نام زیبای علی آمد و چشمت تر شد یادت آمد که چگونه گل او پر پرشد مادرت خورد زمین و کمرش درد گرفت آخرش حق علی را او ز نامرد گرفت منزلت چشم به راهند شما دیر نکنی همسرت پیر شده بیشترش پیر نکنی محمد_حبیب_زاده ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دو تا اباعبدالله یکی رئیس مذهب یکی عزیز زینب داره یه اباعبدالله حرم و شور اربعین داره یه اباعبدالله یه مزار خاکی همین غربت گریه و ناله آخره ماه شواله روضه ی حضرت صادق یک گریزش به گوداله غریب آقام چه بی وفان این مردم، دوباره تاریخ انگار برای تو شد تکرار میسوخت خونه تو اما همسر تو سیلی نخورد میسوخت خونه تو اما بچه ای پشت در نمرد اما چند سال قبل اینجا، بین دیوار و در زهرا ناله زد کشته شد محسن وای من از دل مولا غریب آقام شهید زهر کینه، تشنه لب و تنهایی، به یاد عاشورایی شمشیر رو سرت بود اما سر تو روی نی نرفت شمشیر رو سرت بود اما خواهرت بزم می نرفت نیمه شب چی کشیدی تو پشت مرکب دویدی تو کی میدونه چه حرفا از یک یهودی شنیدی تو غریب آقام ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313