هدایت شده از حرف های خصوصی
🔴🔵 چرا امام زمان نمیآیند؟
🌺 پاسخ :
🔷حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی:
♦️در كتابی خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدم های بسيار خوب و مقدّس.
روزی با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمی آيد؟ در صورتی كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود.
او هم رفت و بعد از دو سه روزی برگشت.
پرسيدند چه طور شد؟
🔴 گفت: راست مطلب اين كه من وقتی از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهری بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد.
جلو جلو رفتم. پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است.
بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهی امام رفتم. كسی آمد و گفتم: به امام بگو فلانی آمده و اذن ملاقات می خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا می فرمايند: شما فعلاً خسته ای، از راه رسيدهی. برو فلان خانه (نشانی دادند) آنجا مرد بزرگی هست.
ما دختر او را برای شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا.
من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلی پذيرايی كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام. می فرمايند: بيا! ميی خواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم.
🔺گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد.
🔺گفت: فرموده اند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نمی آيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبری نيست. نه شهری هست، نه خانهای هست و نه عروسی. من هستم و صحرای نجف؛
معلوم شد مكاشفه ای بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز #آمادگی برای آمدن امام زمان(ع) نداريم.
🌕 به راستی خود ما اکنون #آمادگی لازم برای آمدن #امام_زمان را داریم ؟؟؟
#خصوصی
...