eitaa logo
⌈.استوری مذهبی•.⌋
3.2هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
29.6هزار ویدیو
52 فایل
﷽ ° ° ' #اسـتورے‹💬💻 #جمعہ‌های‌امام‌زمانے 💚 #اللھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج💚 #منبع_استوری #پروفایل⚘ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2040201580C76808488a9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
شب زایمانم رسیده بود و شوهرم حسابی داشت به خودش میرسید خیلی برام عجیب بود چون به ندرت حموم میرفت،میگفت وقتی بچه به دنیا میاد میخوام تمیز باشم، من درد میکشیدم و توی رویاهام لحظه ی بغل کردن بچه رو میدیدم ، بعد از زایمانم یه ساعت گذشت از شوهرم خبری نشد دوساعت گذشت ولی خبری نشد....هرچی از مادرشوهرم می‌پرسیدم ،با بهونه ردم میکرد ساعت ۶صبح بود که مون خبر برام آورد شوهرت....👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/702022031Ce4d7904da2