هدایت شده از مجمع جهادی بنیان مرصوص
نیازمند همیاری شما هستیم!
«(مَنْ ذَا الَّذِى يُقْرِضُ اللهَ قَرْضآ حَسَنآ فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ)؛ كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خدا آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!» 11 حدید
در این شبهای عزیز یکی از دوستان درباره مشکلاتی که برای یک خانم سرپرست خانواده ایجاد شده با بنده صحبت کرد. این خانم که سرپرست خانواده هست پسر جوانش بعلت مشکلات اقتصادی کمی عصبی شده و دیگه توانایی کار در بیرون خانه رو نداره و این خانم باید به تنهایی با پرستاری در خانه ها درآمد ناچیزی رو کسب کنه و البته این درآمد هم کلا میره بابت اجاره و بدهیشون اما
ناگفته نباشه که ایشون الان مدتیه مشکل مضاعفی پیدا کرده و اون اینکه متاسفانه مدتی قبل مبلغ 5 میلیون تومان از کسی قرض میگیره و بجاش 10 میلیون سفته میده چون یه مدتی کار نداشت بازپرداخت سفته ها با مشکل مواجه میشه و الان طرف مقابل تحدید کرده که سفته ها رو به اجرا بذاره و اونو به زندان بفرسته .😥😞 همزمان پسرش اتومبیل دوستشو میگیره تا مادر رو به دکتر ببره ولی در راه تصادف میکنه و مقصر شناخته میشه و الان باید خرج تعمییر اتومبیل رو هم اینها بدهند! 😣😔 به هر حال مشکلات در یک زمان از هر طرف این خانواده رو درگیر کرده . خود این خانم از فقر متناوبش گلایه نداره و فقط این دو مساله اخیر به تنگ درآوورده و واقعا مضطر شدند.
حالا اول کار یا مشکل
توکل بر خدا!
دوم چند راه حل که بنده بنظرم میاد عرض میکنم:
- اگر کسی یا خیری پیدا میشه که بتونه مبلغی ولو قرض دراز مدت به این خانواده بده جای دوری نمیره و مشمول آیه سر مطلب میشه
- اگر کسی وامی سراغ داره اطلاع بده یا خودش پیگیری کنه تا بدیم به این خانواده
- یا اینکه اگه کسی از دستش برمیاد برای وام یا وامهای این خانواده ضامن بشه و البته اینم بدونه که احتمال داره این خانواده نتونه راحت قسط رو پرداخت کنه
-بهترین کار اینه که 5 نفر هر کدوم 1 میلیون وام از صندوقهای محلی بردارند و به این خانوااده اهدا کنند و بعد ماه به ماه خودشون قسط بدهند تا وام تموم بشه و در واقع پیش پیش خیریه ماهانه شون رو انجام داده باشند
-اگه راهکاری دارید اطلاع بدید.
09147762752
قلندری
یادتون باشه که المسکین رسول الله هست
امام علی علیه السلام فرمودند :
إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللّهِ، فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللّه، وَمَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللّهَ.
مستمند، فرستاده خداست، كسى كه از او دريغ دارد از خدا دريغ داشته و كسى كه به او عطا كند به خداوند عطا كرده است.
پی نوشت:برخی دوستان اشکال گرفتند که کلمه مضطر رو اشتباه نوشتید عرض شود که متاسفانه نرم افزار بعد از نوشتن بنده خودکار اصلاح میکنه (غلط اصلاح کرده) و من هم چون باعجله نوشتم اصلاح شده رو متوجه نشدم !
-------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
هدایت شده از مجمع جهادی بنیان مرصوص
کمک مومنانه
میخواهیم به ندای مواسات رهبرمان لبیک بگوییم
لبیک به ولی لبیک به امام غایبمان هست
در آزمون ولایت پذیری باید سربلند بیرون بیاییم
در آزمون مهدی یاوری باید قبول بشیم
* یکی مادر نداره پدر داره اما پدرش معتاده دائم کتکش میزنه
*یکی مادر داره اما مریضه و پدرشم عمرشو داده به شما
*یکی صبحها مدرسه میره و عصرا کار میکنه
*یکی پدر مریضه و خودش نون آور خانواده است عصرا میره تو نونوایی کار میکنه
*یکی سه بچه داره پدر جوون بیکاره ،شرکتی گاهی کار میکنه اما چون هیکل نداره همیشه تیغ تعدیل بهش میخوره!
*یکی یه زن تنهاست تو مستاجری میره خونه های مردم کار میکنه
*یکی مریض صرعیه خودش عاصی و خانوادش دل نگران ، اما امیدش بخداست!
*یکی خونش سوخته هیچی نداره تازه براش ماکت هدیه دادند (خدا قبول کنه)
* یکی خانم جوانش مریضه دارو ندارشو فروخته تا اونو درمان کنه ، عشقشه دیگه! (لوازم خونشو داشت میفروخت ، تلوزیونشونو خیرین خریدند ، دادیم به این خونه سوخته)
از این دیگه ها زیاده فقط کافیه باهاشون باشی تا درکشون کنی!
ان شاالله که خدا توفیق بده تو این رزمایش به سهم خودمون شرکت بکنیم
همیاری هاتون رو بحساب زیر واریز کنید و ازش شات بگیرید و بهمون ارسال کنید
شماره حساب مجمع جهادی بنیان مرصوص بانک ملت
5345071908
شماره کارت مجمع جهادی بنیان مرصوص بانک ملت
6104337868666742
اگر کمکها سریع جمع بشه دهه آخر ماه رمضان در بین خانواده های نیازمندی که از قبل شناختیمشون پخش میکنیم
گزارش اینکار هم خدمتتون تو همین کانال منتشر میشه .
تلفنهای ارتباطی:
آقایان : 09147762752
@suldozz
خانمها : 09366360528
@harameqom
دوستان مهدی یاور لطفا این فراخوان رو به پی وی دوستانتون ارسال کنید تا حتما ببینند. یاعلی
-------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
💥کانال بورس ویژه ، اولین و بزرگترین کانال بورسی ویژه طلاب و مومنین است .
http://eitaa.com/joinchat/3589406730C5e4ae866e3
✨ارائه آخرین تحلیلهای بازار و نظرات مختلف صاحبنظران بورس
✨ارائه سیگنالهای بورسی و آخرین اخبار بورس
✨اعلام عرضه های اولیه و راهنمایی کاربران
✨معرفی سهام بنیادی و خریدهای چند ماهه
✨دارای وی آی پی بورسی و کانال خصوصی
آدرس کانال بورس ویژه 👇
http://eitaa.com/joinchat/3589406730C5e4ae866e3
دوستان تیم مدیریت ما کلی زحمت میکشه تا بتونه خوب به مومنین خدمت بکنه لطفا کانال بورس ویژه وزیر مجموعه اون که کانال خبری سولدوز هست رو به دیگران معرفی کنید.
اگر میخواهید از اخبار ویژه و مهم هفته مطلع بشید در این کانال عضو بشید.
سولدوز ، فقط اخبار ویژه و مهم
هفته را در این کانال بخوانید👇
http://eitaa.com/joinchat/423952384C48c3dcdeff
اهمیت نمازازکلام امام زمان عج جدی بگیریم سه توصیه وهشدارمهم حضرت مهدی ع فرمودندملعون است ملعون است کسیکه نمازمغربش رابتاخیربیاندازدتازمانیکه ستارگان آسمان پدیدارشوند هیچ چیزمانندنماز بینی شیطان رابخاک نمیمالدپس نماز بگذاربینی شیطان رابخاک بمال ملعون است ملعون است کسیکه نماز صبحش رابتاخیربیاندازدتازمانیکه ستارگان آسمان محوشوند بحارالانوار ج۵۲و۵۳ ص ۱۸۲وص ۱۵
-------------------------
@sulduz
@tbours
@monjieakhar
💢 ماجرای عجیب در سریال امام علی(ع)
یک اتفاق عجیب و قابل توجه در این سریال مربوط به علی آزاد، یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران است که پیش از انقلاب عمدتا در نقشهای منفی بازی میکرد و در جریان ساخت سریال امام علی(ع)، به اصرار خود در این سریال نقشی میگیرد.
داوود میرباقری درباره بازی علی آزاد در سریال امام علی(ع) در گفتگویی توضیح داده است: «حالتی منقلب داشت و خود را به شکلی وامدار علی بن ابیطالب میدانست. چهره رنگ پریده و دگرگونش که گویی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم میزد، دیگران را نیز به خود جلب کرده بود. در یکی از صحنهها قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی(ع) بشود و بیرون آید. قبل از رفتن، او گفت: داوود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم، نمیشود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه.
و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که بازگردد، دقایقی گذشت، خبری نشد، او را صدا کردیم، خبری نبود. داخل چادر شدیم؛ علی آزاد داخل چادر جانبهجان آفرین تسلیم کرده بود… و صحنههای باقیمانده را فرد دیگری به جای آن مرحوم بازی کرد.»
منبع: خبرگزاری مهر
-------------------------
@sulduz
@tbours
@monjieakhar
🔴 سید یاسر جبرائیلی، رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام:
🔹راه حل مسئله خودروی کشور از خط مونتاژ ایران خودرو و سایپا نمیگذرد. اینها مونتاژکار شرکتهاییاند که قاعدتا باید قطعهسازی میکردند، اما مافیای واردات شدند. خودروسازان سپر بلا و کانال تحمیل هزینه اینها به حاکیمت شدهاند. وگرنه خود نیز میتوانند قطعات وارداتیشان را سرهم کنند.
🔹خودروسازی ما لنگ یک سری قطعات است که وارداتش با تلاطمهای ارزی دچار اختلال میشود. نسبت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری با این نیازمندیها چیست؟ مسئول هماهنگی روابط بین خودروسازها و شرکتهای دانشبنیان کیست؟ چرا تفاهمنامه میان ایران خودرو و معاونت علمی اجرایی نشده است؟
هدایت شده از مجمع جهادی بنیان مرصوص
واریز یکی از روحانیون خیّر بابت بدهی خانم نیازمند
خدا قبول کنه برادر ان شاالله
حاجت روا بشید
هنوز ۳ تومن از بدهی این خانم مانده
خیّر دوم یاعلی!
-------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
هدایت شده از مجمع جهادی بنیان مرصوص
دو تومن از بدهی این خانم رو دادیم و مبلغ پنج میلیون سفته اش رو گرفتیم
هنوز یه سفته پنج تومنی دیگه دست طلبکار هست که اگه بدهی سه تومنی رو بدیم پس میده
-------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
🌸🎙 حضرت امام خمینی (ره)
💠موضوع:مهمان خانه ماه رمضان و آداب آن
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
#خودسازی
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
-------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
﷽
------
اصلاً فکر میکنم شیخ عباس یادش رفته آخر هر اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»
اجر هر عمل را که میگوید، دستور هر اعمالی را که توضیح میدهد، زیرش بنویسد اما برای مادران، اینچنین است که ....
.
.
مثلاً همین شب قدر!
شیخ، سخنی هست درباره زنی که سجاده اش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشه اش
و بعد
شروع میکند!
مدام میرود به آشپزخانه؛ چای میگذارد، میوه تکه میکند، سقا میشود،...
و اشک هایش، با #جوشن، میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچهها؟
.
.
گفتیم اشک و گریه
اصلاً چه میگویید درباره زنی که تا شانه اش تکان میخورد و میخواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و میگوید «گریه نکن 😯😢»؟
شیخ... اجر این خنده های اجباری تلخ و شیرین چند؟
شیخنا!
زنی که عادت ندارد تنها جامه نور بپوشد
و بچههایش را یکی یکی میبرد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا یک سال بعد،
و از خستگی، کمی چرت بزند،
بهره ای از این لحظات ناب از دست رفته لیلة القدر، دارد؟
.
.
.
.
@sulduz
نمیدانم شیخ، شیخ بزرگوار ما،
نمیدانم
فقط به گمانم اگر اعمال ساده این زن ها نبود
و شب های قدر، به جای خواباندن کودکانشان
و نشستنِ فارغ بال بر سر سجاده - مانند شما مردان- تا خود سحر
آنان را با پاشیدن آب به صورت شان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند
به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت میشد نه نه شیخ صدوق نه سیدرضی نه طباطبائی نه امینی نه...!
.
.
شیخ
راستش… فکر میکنم
سهم مهمی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیح شما، تا خود صبح قیامت، انجام میدهیم
ثواب تمام جوشن ها، کمیل ها، نمازها، توسل ها، زیارت ها
صاف میرسد به مادرتان!
.
.
.
#مادرم_باافتخار
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادری_رشد_است
#مادری_شغل_انبیاست
#مادری_شریفترین_شغل
#مادری_بخشی_از_موفقیت_من_است
🖋هـجرٺــــ
------------------------------
@sulduz
@monjieakhar
💠ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسنحججی
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی?"
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش.
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
@sulduz
■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده این بدن قطعه قطعه شده!"
● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به "حضرت زهرا علیها السلام"
گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."
@sulduz
■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی حضرت زینب (علیهاالسلام) وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
@sulduz
بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب (علیها السلام) و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"
راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم
نثار روح پاک همه شهدا صلوات
------------------------------
@sulduz
@monjieakhar