📚 ﷽ 📚
🌻#پیامبر_رحمت (قسمتِ ۲)
♦اما آیهٔ آخر ـ که فیالواقع آخرین وحیِ تشریعیِ خدا از طریقِ جبرئیل به بنیبشر است، ـ آخرین حرفِ خداست با آدم و چنانکه انتظار میرود حرفی پُرپیمان است و خلاصهای است از قرآن و توحیدِ مندرج در آن.
🔹در این آیه، نخست توجّهِ پیامبر (ص) ـ و به تبعِ آن سالکینِ طریقِ ایشان ـ را منقطع میکند از دیگران؛ یعنی برای شما مهم نباشد که چه کسی راهِ خدا را میرود و چه کسی اِعراض میکند؛ شما راهتان را بگیرید و بروید. این انقطاع خیلی مهم است و مقدّمهٔ توحیدی است که بعدش آمده.
🔹توحید خِتام قرآن با کلمهٔ "قل" شروع میشود که یعنی شعارت چنین باشد و این کلام را در عمرت پیاده کن و طبقِ آن زندگی کن. پس "قل"، صِرفِ گفتن نیست، با همهٔ وجود بودن است.
🔹چه بگو یا چه بجو یا چه بشو؟ اینکه "حَسْبِيَ اللَّهُ، یعنی خدا بَسَت باشد. غیرِ خدا را میخواهی چه کنی؟! پیِ رضای خدا باش و تنها حرفِ خدا را گوش کن و فقط از خدا بترس. کدام خدا؟ همان خدا که "لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ"؛ همان که جز او معبودی نیست، جز او کسی لایقِ پرستش نیست، لایقِ خدا بودن نیست.
🔹تحویلِ معرفتالله در قرآن به این عبارت و انتهای این عبارت، در "هو" است. "هو" یعنی او، خودِ او. نزدیکترین لفظ و بیحجابترین لفظ به خدا، همین "هو"ست. "هو"ست که الله را متجلّی میکند، اللهی که صدها اسم و صفت دارد. قرآن "هو"نامه است. "هو" دارد در قرآن با ما حرف میزند و از خود پرده برمیدارد.
🔹عبارتِ "عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ" خلاصهٔ وظایفِ ما در قِبالِ خداست. کُنهِ توکّل، تسلیم است؛ یعنی اسلام ـ که دینِ قرآن است ـ آخرش، بلکه اوّلش، بلکه همهاَش، همین یک کلمه است: رها کردنِ خود و چسبیدن به خدا و سپردن به خدا و تسلیم شدن به خدا و راضی بودن به دادِ خدا و مطیعِ خدا بودن. (تسلیم در تکوین، نامش رضاست؛ و تسلیم نسبت به تشریع، نامش تقواست). در "عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ" همهٔ اینها جوهرکشی شده.
🔹آخرین عبارت، "وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ" است. ربوبیّتِ عرش کنایه از قدرت، حکومت، و چیرگیِ خدا بر کلّ خلقت برای ادارهٔ آن است. این عبارت میخواهد بگوید قدرتی جز قدرتِ خدا نیست و حکمرانی جز خدا نیست و هرچه در هستی تحقّق مییابد، طبقِ نظرِ خدا و بهدستورِ خدا و توسّطِ خداست. این عبارت دلیلِ کارآییِ توکّل و لزومِ آن است. وقتی همهچیز دستِ خدا بود، هیچکاری جز از طریقِ خدا پیش نمیرود.
🔹جلدِ چهلوهفتمِ بحارالأنوار از امام صادق (ع) روایت میکند: هنگامیکه شرّ را در چهرهٔ منصورِ دوانیقی دیدم، گفتم: حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.
این عبارت ـ که خِتامِ قرآن است ـ در حرزهای مأثورِ زیادی آمده و میشود فهمید که خاصیّتِ حفظ و حراست دارد؛ حفاظتِ مادّی و معنوی.
🌻#لبيك_يا_رسول_الله
@sulookmanavi
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
معارف معنوی (۲۷۹).mp3
7.18M
🎧#صوتی 👆👆👆👆
🌀#معارف_معنوی_۲۷۹
🎤موضوع:
۱. دعا، دفعِ بلا میکند.
۲. روحِ دین، تسلیم در برابرِ خداست.
۳. وظیفهٔ انسان، بندگی وعبودیّت است.
@sulookmanavi
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
بهاراندامِ من! این شهر را اردیبهشتی کن
که من ـ برعکسِ شاعرها ـ بهشدّت ضدّ پاییزم ...
🖋علیرضا بدیع
🍒 به امید آن روزی که بهار برسد ...
@sulookmanavi
۱ مهر ۱۴۰۳
۱ مهر ۱۴۰۳
📚 ﷽ 📚
🖋عَن عَلِیِّ بنِ اَبِی طَالِبِِ عَلَیهِمُالسَّلَامُ قَالَ: لَا یَکُونُ العَبدُ عَالِماً حَتَّی لَا یَحسُدَ مَن فَوقَهُ وَ لَا یُحَقَّرَ مَن هُوَ دُونَهُ (الاشعثیات، ج۱، ص۲۳۳).
♦امیرِمۇمنان (ع): عالِمِ واقعی کسی است که حسد به بالادست و تحقیرِ زیردست از وجودش رخت بربسته باشد.
@sulookmanavi
۱ مهر ۱۴۰۳
۱ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
📚 ﷽ 📚
🖋عَن عَلِیِّ بنِ اَبِی طَالِبِِ عَلَیهِمُالسَّلَامُ قَالَ: اَرکَانُ الکُفرِ اَربَعَةَُ اَلرَّغبَةُ وَ الرَّهبَةُ وَ الغَضَبُ وَ الشَّهوَةُ (الاشعثیات، ج۱، ص۲۳۲).
♦امیرِمۆمنان (ع): چهار چیز انسان را ممکن است به کفر بکشانند: میلِ شدید به چیزی، نفرتِ شدید از چیزی، خشمِ شدید، و اشتهای سیریناپذیرِ جنسی.
@sulookmanavi
۲ مهر ۱۴۰۳
۲ مهر ۱۴۰۳
🖌وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا (فجر، ۲۰)؛ و مال را بسیار بسیار دوست میدارید.
♦مالدوستی است که مذموم است نه مالداری! مۆمن باید با کثرتِ انفاق و عبادت، این میل را در خود تعدیل کند.
@sulookmanavi
۳ مهر ۱۴۰۳
معارف معنوی (۲۸۰).mp3
45.72M
🎧#صوتی 👆👆👆👆
🌀#معارف_معنوی_۲٨۰
🎤موضوع:
۱. مُدارا با مردم، برکت دارد.
۲. تقوی، خداخواهی است نه خودخواهی.
۳. غیبت، بارِ گناهِ دیگران را کشیدن است.
۴. انسان باید باطندار بوده و ستر داشته باشد.
@sulookmanavi
۳ مهر ۱۴۰۳