eitaa logo
سلوک معنوی ـ حیات عارفانه
789 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
202 ویدیو
5 فایل
🎈#سلوک_معنوی #حیات_عارفانه، معارفِ تدوین شده و بازنویسیِ سخنانِ ارزش‌مندِ توحیدی، ولایی، عرفانی و معنویِ سالکانِ راه در حوزۀ نظری و معرفتی (معرفتِ توحیدی، معرفتِ نفس، معرفتِ هستی)، و حوزۀ عملی (تهذیبِ نفس، و حضورِ دین در متنِ زندگی) است. @Useriran
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ﷽ 📚 🗨 راجع به لجاجت و ملامت، و تاثیرِ آن‌دو در تقدیر ♦بسیاری از سوءِ تقدیرها در زندگیِ ما، در اثرِ لجاجت یا ملامت است. لجاجت بر باطل، تٲسیسِِ تقدیرِ سوء می‌کند؛ و ملامت، منجر به رونوشتِ تقدیر میانِ انسان‌ها می‌گردد. ♦مثالِ لجاجت: 🔹از زنی که مبتلا به وسواس شده بود پرسیدند: از کجا شروع شد؟ 🔹گفت: مادرشوهرم با ما زندگی می‌کرد. یک‌روز دو سه بار آب کشیدم، دیدم ناراحت می‌شود و به من تذکّر می‌دهد. فکر کردم وسیلهٔ خوبی برای اذیّت کردنِ اوست. (از این‌که با ما زندگی می‌کرد خیلی معذّب بودم). خواسته و ناخواسته بنا کردم به چند بار شستن و آب کشیدن، و هربار که ناراحت می‌شد دلم خنک می‌شد. عاقبت مادرشوهر نتوانست تحمّل کند و بعد از چند هفته از پیشِ ما رفت. او رفت، ولی وسواس ماند! وسواس مثلِ نفرینی دامنم را گرفت. الان نمی‌توانم چند بار نشویم. از صبح تا شب باید همه چیز را بشویم. (ببینید لجاجت بر باطل - که همیشه به قصدِ اذیّت کردنِ دیگران است - چطور دامن‌گیرِ خودِ آدم می‌شود و خلقِ تقدیرِ سوء می‌کند). ♦مثالِ ملامت: 🔸روزی دوستی که سابقهٔ رفاقتِ چندین ساله داشت آمد و گفت: فلانی، برایم دعا کن؛ من سال‌هاست که معتادم! 🔸خیلی تعجّب کرده و گفتم: چطور شد که به چنین تقدیری مبتلا شدی؟ 🔸گفت: روزی در قهوه‌خانه با دوستانم نشسته بودم. همه مشغولِ چای‌خوردن بودیم که یک معتاد وارد شد؛ اوضاعش خیلی نزار و رقّت‌انگیز بود. گفت: به من هم چای می‌دهید؟ او را کنارِ خود نشاندیم و به او چای دادیم، امّا مضحکه کردیم؛ حتّی من یک پسِ گردنی به او زدم که مثلاً این چه حال و روزی است که برای خودت درست کرده‌ای؛ و رفقا خندیدند. معتاد چایش را خورد و بلند شد رفت. دمِ درِ قهوه‌خانه برگشت و به من نگاهی کرد؛ بعد راهش را گرفت و رفت. او رفت و من معتاد شدم. به‌خاطرِ ملامتِ او، مبتلا شدم. ♦ملامت مثلِ غیبت و حسادت است؛ یعنی اگر بر زبان بیاید، مبتلا می‌کند و بخشی از بارِ آن شخص را برمی‌دارد و روی دوشِ فردِ ملامت‌کننده می‌گذارد و او را به درجاتی مبتلا می‌کند. امّا اگر فقط در قلب خطور کند و بر زبان آورده نشود - به تصریحِ روایاتِ نبوی - معفوَُ عنه است، یعنی بخشوده شده. ♦غیبت، ملامت، حسادت، ... همگی "قتلِ رقیق"اند و مثلِ قتل که به تصریحِ آیهٔ شریفه "إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ۚ وَ ذَٰلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ" (مائده، ۲۹) تمامِ اِثمِ مقتولِ مظلوم را بر قاتلِ ظالم بار می‌کنند، این‌ها هم درجاتی از این انتقالِ آثارِ آثام (بقولِ شرقی‌ها: کارما) را انجام می‌دهند، هر ظلمی چنین است و بار را از دوشِ مظلوم برداشته و بر دوشِ ظالم قرار می‌دهد. ریشهٔ ایجاد و انتقالِ خیلی از عذاب‌هایی که در قالبِ ابتلائات و سوءِتقدیرات خود را نشان می‌دهند، ظلم است. @sulookmanavi
🌷با سلام و احترام لطفاً نظر، نقد، توصیه و پیشنهادِ خود را درخصوصِ مطالبِ کانال برایم بگویید. عباسعلی جعفری: مدیر کانال 👇👇👇 @Useriran
🖌 پیامبرِ اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله: لِکُلّ شَیءِِ سَراجَُ وَ سَراجُ قَلبِ المومنَ الصَّلَواتُ الخَمس. (جامع‌الاخبار، ص ۱۸۳، ح ۴۴۶)؛ برای هر چیز چراغی است و چراغِ دلِ مۆمن، نمازهای پنج‌گانه است. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 ملاکِ معنوی بودن چیست؟ 🔹در آدم‌های معنوی - صرف‌نظر از عقائد و اشتغال‌شان - این ویژگی‌های مشترک را می‌شود یافت: ♦۱. خدامحضری 🔹یعنی زیادتر از بقیّه حضورِ خدا را وجدان و خود را در محضرِ وی می‌بینند، بیش‌تر با خدا زندگی می‌کنند، خدا بیش‌تر در زندگیِ آن‌ها هست، تسلیم‌ترند، راضی‌ترند، منشٲ و مصدرِ امور را خدا می‌دانند نه خودشان، از کسی نمی‌ترسند و به کسی دل نمی‌بندند. (این یک واقعیّتِ درونی است امّا علامتِ بیرونی‌اش این می‌شود که دیدنِ آن‌ها و در محضرشان بودن، آدم را یادِ خدا می‌اندازد). ♦۲. هستیِ بی‌تقلّا 🔹یعنی بودن‌شان بیش‌تر از نمودشان است. همین‌که هستند، فضا مسرور و مبارک و منوّر است؛ لازم نیست کاری بکنند و حرفی بزنند. اصولاً کم‌کار و کم‌حرف‌اَند. اثرشان بیش‌تر باطنی است تا ظاهری. علامتِ بیرونیِ این خصلت، کمیِ فعل و در عینِ حال زیادیِ تٲثیر بر اطرافیان است. حتّی اگر لازم است کاری بکنند، می‌کنند و بعدش کاری به روندِ حصولِ نتیجه ندارند. البتّه کاری را که وظیفهٔ آن‌هاست معمولاً بهتر از بقیّه انجام می‌دهند امّا هنرِ رها کردنِ بموقع را بلدند. این، نامش "توکّل" است. ♦۳. تمرکز بر خویش 🔹اصولاً آدم‌های معنوی پخش و پلا نیستند و راجع به چیزهای زیادی نظر نمی‌دهند؛ خصوصاً راجع به اشخاص معمولاً اصلاً نظر نمی‌دهند. سرشان به کارِ خودشان است و در یک سُکرِ مدام چنان مستغنی و سیراب‌اَند که حوادث و اشخاص روی آن‌ها کم‌اثر است. حتّی از معلوماتِ بی‌حاصل و بی‌ربط به سعادت، مُعرض‌اند. سکوت از ویژگی‌های بارزِ آنهاست. هم با دیگران کم‌سخن‌اند، هم با خود؛ یعنی ساعاتِ بی‌ذهنیِ آن‌ها زیاد است. 🔹به‌خلافِ بقیّهٔ مردم که اکثرِ اوقات غرقِ خاطرات و آمال و قضاوت‌اَند، این‌ها درگیرِ این عوارضِ وجود نبوده و به خودِ وجود - بخصوص وجودِ خویش، یعنی سهم‌شان از وجود؛ یعنی همان نفخهٔ الهی - مشغولند. 🔹از لذّتِ درکِ حضور برخوردارند. نتیجهٔ این حالت می‌شود لذّت از عبادت، لذّت از طبیعت، لذّت از حضورِ دیگران. ♦۴. برخورداری از مکارمِ اخلاق 🔹ازجمله: مهربانیِ زیاد و احسانِ مدام، بدونِ وابستگی به اشخاص و میل به تملّکِ آن‌ها. شکرِ کثیر، صبرِ جمیل، حلم و طمٲنینه، ترکِ جاه، عدمِ ابرازِ فضل، میل به خلوت، وارستگی از مادّیات، راستگوییِ کامل، تواضعِ درونی و واقعی (یعنی خود را کسی ندیدن)، ... @sulookmanavi
💘 اَنَا مُحب‌ْ الإمَام سَیِّدِ رُؤحْ اللَّهِ الخُمینی @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 گزارشِ سه دیدار با آیة‌الله خمینی 🖌احسان شریعتی 🔸در ماهِ مهر ۱۳۵۷، هنگامی‌که در شهرِ "اکس آن پرووانس" فرانسه، تازه واردِ دانشگاه ـ و رشتهٔ فلسفه ـ شده بودم، ناگهان روزی از مرحوم حسن حبیبی شنیدیم که پلیسِ صدّام به اقامت‌گاهِ آیة‌الله خمینی ریخته و قصدِ اخراجِ ایشان از عراق را دارد، به مقصدِ یک کشورِ عربیِ دیگر مانندِ کویت یا الجزایر؛ و دوستانِ نهضت‌آزادی در خارجِ کشور در حالِ مذاکره با مقاماتِ فرانسوی‌اَند برای آوردنِ ایشان به پاریس. 🔹چند روز پس از ورود به پاریس ـ جمعه ۱۴ مهر ۱۳۵۷ ـ بالاخره ایشان در شهرکِ "نوفل لو شاتو" در حومهٔ پاریس اقامت گزیدند و من در آن‌جا به دیدارشان رفتم و در آن‌ هنگام در این منزل فقط دکتر ابراهیم یزدی بود که مرا به ایشان معرّفی کرد و خود از اتاق خارج شد. 🔸در این نخستین ملاقات در فضای خلوت، با ایشان گفتگوی ساده و صمیمانه‌تری داشتیم. از حالِ استاد محمدتقی شریعتی پرسیدند و از کارِ خود من، که چه می‌خوانی؟ و گفتم: فلسفه. و توصیه کردند که "فلسفهٔ شرق و اسلام را فراموش نکن!". هم‌چنین دربارهٔ تحریکاتِ محافلِ واپس‌گرا علیهِ دکتر علی شریعتی، گفتند: "خیلی‌ها پیشِ من آمدند که علیهِ ایشان مطلبی بگیرند و من سکوت کردم ...". 🔹دومین ملاقات، چند ماه بعد پیش آمد که روزی دکتر منصور فرهنگ قصدِ مصاحبه‌ای با ایشان را داشت برای مطبوعاتِ امریکا، و ما با تعدادی از شخصیّت‌های حاضر در آن‌جا، مانندِ آقایان لاهوتی، موسوی‌اردبیلی، موسوی‌خوئینی‌ها، دکتر یزدی، صادق قطب‌زاده، و ...، سیداحمد آقای خمینی، در این نشست حضور داشتیم. در ابتدا دکتر فرهنگ از آقا پرسید: "نقشِ عرفان در اندیشه و حرکتِ شما چه بوده است؟" ایشان فرمودند: "هیچ نقشی!". کمی تعجّب کردم و پیشِ خود فکر کردم که شاید از تیپ و لهجهٔ امریکاییِ دکتر فرهنگ خوش‌شان نیآمده باشد (دکتر فرهنگ استادِ علومِ سیاسیِ دانشگاهِ کالیفرنیا بود و مدّت‌ها در امریکا اقامت داشت و تحت‌ِ تأثیرِ آشنایی با دکتر شریعتی، در این ایّام کار و بارش را در آن‌جا رها کرده بود و به پاریس آمده بود). 🔸دومین پرسشِ وی این بود که نقشِ روشنفکرانی چون بازرگان و طالقانی، و بويژه شریعتی، در زمینه‌سازیِ فکریِ انقلاب چه بوده است؟ باز ایشان گفتند: "هیچ نقشی!"، و پس از مکثی افزودند: "حتّی برخی از این آقایان را بر سرِ منابر می‌کوبیدند و پیرامون‌شان اختلاف‌نظرهایی به‌وجود آمده بود، امّا امروزه در شهر و روستا شاهدِ "وحدتِ کلمه" هستیم که باید مراقب بود از بین نرود" (نقل به‌مضمون). پیشِ خود حدس زدم که احتمالاً آمدنِ اخیرِ برخی از روحانیّون نزدِ ایشان و بدگویی و سعایت از پیروانِ شریعتی، در موضع‌ِ ایشان تأثیری گذاشته باشد. در این‌جا بود که ناگهان سیداحمدآقا واردِ بحث شد و پرسید: "نقشِ خودِ شما در انقلاب چه بوده است؟". ایشان باز هم تکرار کرد: "هیچ نقشی! چون من از سالِ ۴۲ تا کنون، ۱۵ سال است که از مردم دعوت به حرکت می‌کنم و اجابت نمی‌کنند امّا امروزه، الهی شده و چنین نهضتی به‌راه افتاده و چنین وحدتی پیدا شده!" این پاسخِ آخر، ارزیابیِ فلسفیِ خاصّ آقای خمینی را نشان می‌داد. 🔹 سومین ملاقات زمانی بود که ایشان به ایران برگشته و مقیمِ قم شده بودند. روزی با استاد شریعتی و دوستانی چون مرحوم میناچی و ... برای دیدار با آیاتِ عظام شریعتمداری و خمینی به بیوتِ ایشان رفتیم. در پاسخ به پرسشی کلّی که استاد شریعتی در این مجلس مطرح کرد ـ تا آن‌جا که به‌خاطر دارم ـ آیة‌الله خمینی به‌طورِ کلّی باز بر ترجیح‌ِ خود مبنی بر عدمِ موضع‌گیریِ له یا علیهِ حرکتِ فکریِ دکتر شریعتی، به‌دلیلِ امکانِ سوءاستفادهٔ مُغرضان و مُعاندان، تأکید ‌کرد. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سۇالِ خبرنگار از امام خمینی که "شما اقتصاد و حقوق نخوانده‌اید" و پاسخِ امام خمینی ♦سۇالِ خبرنگار: 🔹شما زندگیِ خیلی منزوی داشتید، شما اقتصادِ جدید و حقوقِ روابطِ بین‌المللی را مطالعه نکرده‌اید. تحصیلِ شما مربوط به علومِ الهی است؛ شما در سیاست و گیرودارِ یک زندگیِ اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این در ذهنِ شما این شک را به‌وجود نمی‌آورَد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید درک کنید؟ ♦پاسخِ حضرتِ امام قدّس‌سرّه: 🔹ما معادلهٔ جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به‌واسطهٔ آن تمامِ مسائلِ جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوبِ جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاکِ دفاع و ظلم را ملاکِ حمله گرفته‌ایم؛ از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم. حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. 🔹ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمانِ بزرگِ سازمانِ ملل و شورای امنیّت و سایرِ سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایهٔ نفوذِ سرمایه‌داران و قدرت‌مندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابطِ شما من هیچ نمی‌دانم، و بهتر است که ندانم. 📚، ج١١، ص ١٦٠ @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🖌إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ (یوسف ۸۶) ‏🎈فقط با خدا دردِدل کنید. @sulookmanavi
🌷با سلام و احترام ♦فایل pdf مجموعه کتاب‌های "سلوک‌معنوی‌ ـ حیات‌عارفانه" ـ تٲلیفِ بنده ـ (در ۶ جلد) آمادهٔ ارائه می‌باشد. 🔸دوستانی که مایل به تهیّه فایل‌های pdf یادشده هستند، لطفاً پس از واریزِ مبلغ ۷۵۰٫۰۰۰ ریال بهای دورهٔ کاملِ ۶ جلدی به شماره کارتِ 6221061234736520 (بانک پارسیان؛ به نام: عباسعلی‌ جعفری‌ فوتمی) سفارشِ خود را به آیدیِ @useriran اعلام نمایند.
🖌إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۖ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ (جاثیه، ۱۹)؛ الحق که آنان - که ممکن است در پیِ جلبِ رضای‌شان باشی - هیچ از خدا بی‌نیازت نمی‌کنند. ظالمین گَه‌گُداری یاورِ هم‌اَند ولی خدا همیشه یاورِ متّقین است. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🔹اين سه ماهِ رجب و شعبان و ماهِ مبارکِ رمضان، بركاتِ بسيار نصيبِ انسان ـ انسان‌هايى كه مى‏توانند استفاده كنند از اين بركات ـ شده است. البتّه مبدأ همه مبعث است، و دنبالِ او تمامِ جهاتى كه هست. 🔹در ماهِ رجب، مبعثِ بزرگ و ولادتِ مولا على بن ابي‌طالب سلام‌اللَّه‌عليه و بعضِ ائمّهٔ ديگر؛ و در ماهِ شعبان، ولادتِ حضرتِ سيدالشّهدا سلام‌اللَّه‌عليه و ولادتِ حضرتِ صاحب ارواحناله‌الفداء؛ و در ماهِ مبارک، نزولِ قرآن بر قلبِ مبارکِ پيغمبرِ اكرم بوده است؛ و شرافتِ اين سه ماه در زبان‌ها و در بيان‌ها و در عقل‌ها و در فكرها نمى‏گنجد. 🔹و از بركاتِ اين ماه‌ها، ادعيّه‏اى است كه وارد شده است در اين ماه‌ها. ما امروز در ماهِ شريفِ شعبان واقع هستيم، و از بزرگ‌ترين مناجات و از عظيم‌ترين معارفِ الهى و از بزرگ‌ترين امورى است كه آن‌هايى كه اهلش هستند مى‏توانند تا حدودِ ادراکِ خودشان استفاده كنند. 🔹عناوينِ مسائلِ الهى و مسائلِ عرفانى، عناوينِ سهلى است كه هر كس گمان مى‏كند كه اين عناوين را فهميده است؛ و امورِ استدلاليّهٔ برهانيّه هم در عينِ حالى كه دقيق است، ليكن سهل‌الادراك است. بعد از قيامِ برهان و دنبالِ او رساندنِ حاصلِ اين عناوين و نتيجهٔ برهان به قلب مشكل‌تر است، كه آن‌را ايمان گفته مى‏شود به آن؛ و چه بسا كه اصحابِ برهان به اين مرتبهٔ ايمان نرسيده باشند. اين يک مسئله‏اى است كه بايد با تلقينات و تكرار و رياضات به قلب رساند. 🔹شما ملاحظه مى‏كنيد كه به‌حسبِ ضرورت يک كسى كه مرده است از او به انسان ضررى وارد نمى‏شود، لكن الّا بعضِ اشخاص، ديگران اگر چنان‌چه در يک قبرستانى باشند و كسى نباشد يا با يک مرده‏اى هم‌جوار باشند در غسّال‌خانه و تنها باشند مى‏ترسند؛ براى اين‌كه آن برهان و ضرورتِ عقلى به دل نرسيده است. آن معنايى كه عقل ادراک كرده است، ضرورت هم دارد، لكن به دل نرسيده است. لكن آن‌هايى كه مثلاً مرده‌شور هستند و سروكار دارند با مرده‏ها، از بابِ اين‌كه تكرار شده است اين‏ مطلب پيش‌شان، به قلب‌شان رسيده است، و آن‌ها خوفى ندارند. 🔹در مسائلِ اسلامى هم و مسائلِ عقلى هم همين‌طور هست. چه مسائلى عقلى هست كه با برهان ـ با برهانِ قوى ـ ثابت است لكن در انسان تأثير نكرده است، براى اين‌كه نتيجهٔ برهان به عقل رسيده است لكن به قلب وارد نشده است، ايمانِ به آن نيست؛ عقل او را ادراک كرده است، لكن قلب ايمانِ به او نياورده است. 🔹و چه بسا مسائلِ عرفانى كه در قرآن و اين مناجات‌هاى ائمّهٔ اطهار سلام‌اللَّه‌عليهم و همين مناجاتِ شعبانيه مسائلِ عرفانى هست كه اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودى ممكن است ادراك كنند، بفهمند عناوين را، لكن آن ذوقِ عرفانى چون حاصل نشده است نمى‏توانند وجدان كنند. 🔹آيهٔ شريفه در قرآن: "ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏"، خوب! مفسّرين، فلاسفه در اين باب صحبت‌ها كردند، لكن آن ذوقِ عرفانى كم شده است ... اينها عناوين‌شان را خيال مى‏كند انسان، خوب! ما هم مى‏دانيم. نه عارف و نه فيلسوف و نه دانشمند نمى‏توانند ذوب كنند چى هست مسأله. 🔹مسئله‏ٔ "فَصَعِقَ لِجَلالِكَ‏" كه مبدأش قرآن است: "وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً"، مسئله‏اى است كه انسان گمان مى‏كند كه خوب! افتاد، غش كرد؛ "صَعِقَ" يعنى غش كرد، امّا اين غش چى بوده است؟ غشِ حضرتِ موسى چى بوده است؟ اين مسئله‏اى نيست كه غيرِ موسى بفهمد. 🔹يا: "دَنى‏ فَتَدَلّى‏" را؛ اين مسئله‏اى نيست که غيرِ آن كسى‌كه "دنُوّ" پيدا كرده است بتواند فهم كند، ادراک كند، ذوب كند. يا همين جملاتى كه در اين مناجاتِ بزرگ است و بعضِ جملاتِ ديگرى كه در آن هست، مسائلى است كه به حسبِ ظاهر سهل است و واقعاً ممتنع است. 🔹رياضاتِ بسيار مى‏خواهد تا انسان بتواند بفهمد كه "ناجيتَه" [با فتح تا] نه ناجيتُه [با ضم تا]، "ناجَيتَه" اين چى است؟ خدا با آدم مناجات مى‏كند، چى است مناجات؟ چه خواسته‏اند ائمّه؟ 🔹اين از دعاهايى است كه من غير از اين دعا نديدم كه روايت شده است همهٔ ائمّه اين دعا را، اين مناجات را مى‏خواندند. اين دليل بر بزرگىِ اين مناجات است كه همهٔ ائمّه اين مناجات را مى‏خواندند. چى بوده است اين؟ بينِ آن‌ها و خداى تبارک و تعالى چه مسائلى بوده است؟ 🔹"هَبْ لِى كَمالَ الْانْقِطاعِ الَيْكَ‏". كمالِ انقطاع چى است؟ "وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتى وَ نَقْصِى وَ نَفْعِى وَ ضَرّى"؛ خوب، آدم به‌حسبِ ظاهر مى‏گويد خوب، همه چيز با اوست؛ امّا وجدانِ اين مطلب كه "هيچ ضررى به ما نمى‏رسد اِلّا به دستِ اوست، هيچ منفعتى نمى‏رسد اِلّا به اوست؛ اوست ضارّ و نافع"، اين‌ها چيزهايى است كه دستِ ماها از آن كوتاه است.
🔹و دعا كنيد كه خداى تبارک و تعالى به ما توفيق بدهد كه در اين ماهِ شريف و ماهِ شريفِ رمضان، از اين مسائل هم يک حظّى ـ ولو يک جلوهٔ كوچكى ـ در دل‌ها و قلب‌هاى ما واقع بشود، و لااقل مؤمنِ به اين بشويم كه قضيّهٔ "صَعِقَ" چه قضيه‏اى است؛ مؤمنِ به اين بشويم كه مناجاتِ خدا با انسان چى هست؛ مناجات را مؤمن بشويم به آن، انكار نكنيم، نگوييم اين‌ها حرف‌هاى درويشى است. همهٔ اين مسائل در قرآن هست به‌نحوِ لطيف، و در كتبِ ادعيّهٔ مباركهٔ ما ـ كه از ناحيهٔ ائمّهٔ هُدى وارد شده است ـ همهٔ اين مسائل هست، نه به آن لطافتِ قرآن، لكن به‌نحوِ لطيف. 🖌عارفِ کبیر، حضرتِ ، سلام‌الله‌علیه 📚 صحيفه امام، ج‏ ۱۷، ص ۴۵۷ @sulookmanavi
🖌... سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ ... (مریم، ۷۹) 🖌وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ ... (مریم، ۸۰) ♦هرچه آدمی بر زبان می‌آورَد ثبت می‌شود و طبقِ آن تقدیر صورت می‌گیرد. کلماتِ امروزِ ما تقدیرِ فردای ما را می‌سازند. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سیرهٔ پیامبرِ اعظم (ص) [۱] ۱. با آرامی و وقار راه می‌رفت. ۲. در راه رفتن، قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید. ۳. نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود. ۴. هرکه را می‌دید، مبادرت به سلام می‌کرد؛ و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. ۵. وقتی با کسی دست می‌داد، دستِ خود را زودتر از دستِ او بیرون نمی‌کشید. ۶. با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزدِ آن حضرت است. ۷. هرگاه به کسی می‌نگریست، به روشِ اربابِ دولت با گوشهٔ چشم نظر نمی‌کرد. ۸. هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد. ۹. چون اشاره می‌کرد، با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو. ۱۰. سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود. ۱۱. هرگاه با کسی هم‌صحبت می‌شد، به سخنانِ او خوب گوش فرامی‌داد. ۱۲. چون با کسی سخن می‌گفت، کاملا برمی‌گشت و رُو به او می‌نشست. ۱۳. با هرکه می‌نشست، تا او ارادهٔ برخاستن نمی‌کرد، آن حضرت برنمی‌خاست. ۱۴. در مجلسی نمی‌نشست و برنمی‌خاست مگر با یادِ خدا. ۱۵. هنگامِ ورود به مجلسی، در آخر و نزدیکِ درب می‌نشست نه در صدرِ آن. ۱۶. در مجلس جای خاصّی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. ۱۷. هرگز در حضورِ مردم تکیه نمی‌زد. ۱۸. اکثرِ نشستنِ آن حضرت، رُو به قبله بود. ۱۹. اگر در محضرِ او چیزی رخ می‌داد که ناپسندِ وی بود، نادیده می‌گرفت. ۲۰. اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت، آن‌را نقل نمی‌کرد. 📚 منتهی‌الآمال؛ محدّث قمی 📚 مکارم‌الاخلاق؛ طبرسی @sulookmanavi
🗨 شرحِ حدیثِ حضرتِ امام محمّد باقر (ع) ♦حضرتِ باقر سلام‌الله‌علیه فرمود: سه چیز هست که جزوِ تکالیفِ بسیار مهم و دشوارِ مؤمنین است: 🔹اوّل این‌که انسان در قبالِ دیگران انصاف به خرج بدهد؛ آن‌جائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجبِ کوچک شدن است، زیرِ پا بگذارید. 🔹دوم، مواسات ورزیدن با برادرِ مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد. مواسات یعنی کمک کردن به برادرِ مؤمن در همه‌ٔ امور؛ کمکِ فکری، کمکِ مالی، کمکِ جسمانی، کمکِ آبروئی. 🔹سوم، در همه حال ذاکرِ خدای متعال باشد. (آن‌وقت حضرتِ باقر ذکر را معنا کرده‌اند: "وقتی‌که می‌رود به سمتِ معصیت، ذکرِ خدا او را مانع بشود"). 🖌؛ حضرت‌ِ آيت‌اللّه‌العظمي‌‌ امام‌ سيّد علي‌ حسيني‌ خامنه‌اي [ادام‌ اللّه‌ تعالي ظلال سيادته]  (۱۳۸۶/۶/۳۱) @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🖌... وَاللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقَىٰ (طه، ۷۳) ‏🎈فقط خدا با تو می‌مانَد. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سیرهٔ پیامبرِ اعظم (ص) [۲] ۲۱. کسی را بر لغزش و خطای در سخن مۇاخذه نمی‌کرد. ۲۲. هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد. ۲۳. هرگز سخنِ کسی را قطع نمی‌کرد مگر آن‌که حرفِ لغو و باطل بگوید. ۲۴. پاسخ به سۇالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. ۲۵. چون سخنِ ناصواب از کسی می‌شنید نمی‌فرمود "چرا فلانی چنین گفت"، بلکه می‌فرمود "بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟" ۲۶. با فقرا زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آنان هم‌غذا می‌شد. ۲۷. دعوتِ بندگان و غلامان را می‌پذیرفت. ۲۸. هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به اندازهٔ یک جرعه شیر بود. ۲۹. بیش از همه صِله رَحِم به‌جا می‌آورد. ۳۰. به خویشاوندانِ خود احسان می‌کرد بی‌آن‌که آنان را بر دیگران برتری دهد. ۳۱. کارِ نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کارِ بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد. ۳۲. آن‌چه موجبِ صلاحِ دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود، و مکرّر می‌گفت "هرآن‌چه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند". ۳۳. هرکه عذر می‌آورد، عذرِ او را قبول می‌کرد. ۳۴. هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد. ۳۵. هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب‌های بد نخواند. ۳۶. هرگز کسی از اطرافیان و بستگانِ خود را نفرین نکرد. ۳۷. هرگز عیبِ مردم را جستجو نمی‌کرد. ۳۸. از شرّ مردم برحذر بود، ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوش‌خُو بود. ۳۹. هرگز مذمّتِ مردم را نمی‌کرد و بسیار مدحِ آنان نمی‌گفت. ۴۰. بر جسارتِ دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد. 📚 منتهی‌الآمال؛ محدّث قمی 📚 مکارم‌الاخلاق؛ طبرسی @sulookmanavi
🏴شهادت حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم علیهم‌االسّلام به محضرِ انورِ حضرتِ صاحب‌الزّمان علیه‌السّلام، مقامِ معظّمِ رهبری و شیعیان و محبّینِ آل‌الله تسلیت باد. 🏴اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ‏ النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 ✔️‏ وقت‌هایی که از خدا نمی‌ترسی، خیلی از خودت بترس ... @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سیرهٔ پیامبرِ اعظم (ص) [۳] ۴۱. از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دور افتاده‌ترین نقطهٔ مدینه بود. ۴۲. سراغِ اصحابِ خود را می‌گرفت و همواره جویای حالِ آنان می‌شد. ۴۳-. اصحاب را به بهترین نام‌های‌شان صدا می‌زد. ۴۴. با اصحابش در کار‌ها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تٲکید می‌فرمود. ۴۵. در جمعِ یارانش دایره‌وار می‌نشست، و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدام‌یک از ایشان است. ۴۶. میانِ یارانش اُنس و اُلفت برقرار می‌کرد. ۴۷. وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود. ۴۸. هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید، به دستِ خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد. ۴۹. اگر در حالِ نماز بود و کسی پیشِ او می‌آمد، نمازش را کوتاه می‌کرد. ۵۰. اگر در حالِ نماز بود و کودکی گریه می‌کرد، نمازش را کوتاه می‌کرد. ۵۱. عزیزترین افراد نزدِ او کسی بود که خیرش بیش‌تر به دیگران می‌رسید. ۵۲. اَحَدی از محضرِ او نا امید نبود، و می‌فرمود "برسانید به من حاجتِ کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برسانَد". ۵۳ هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست، اگر مقدور بود روا می‌فرمود وگرنه با سخنی خوش و با وعده‌ای نیکو او را راضی می‌کرد. ۵۴. هرگز جوابِ رد به درخواستِ کسی نداد مگر آن‌که برای معصیت باشد. ۵۵. پیران را بسیار اِکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود. ۵۶. غریبان را خیلی مراعات می‌کرد. ۵۷. با نیکی به شروران، دلِ آنان را به‌دست می‌آورد و مجذوبِ خود می‌کرد. ۵۸. همواره متبسّم بود و در عینِ حال خوفِ زیادی از خدا بردل داشت. ۵۹. چون شاد می‌شد، چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهارِ فَرَح نمی‌کرد. ۶۰. اکثرِ خندیدنِ آن حضرت، تبسّم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد. 📚 منتهی‌الآمال؛ محدّث قمی 📚 مکارم‌الاخلاق؛ طبرسی @sulookmanavi
🖌وَ كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا (مریم، ۹۵)؛ همه، تهی‌دست در درگاهِ خدا حاضر می‌شوند. ♦پیشِ استغنای خدا، تکیه به سرمایه و استحقاق، گزاف است و همه آن‌روز تهی هستند؛ دستِ همه خالی است و همه گدای خدا هستند. هرکس آدابِ گدایی و ناداری را بهتر آموخته باشد، امیدش بیش‌تر است. مدّعیانِ دارایی و آن‌ها که از خویش سرمست‌‌اند، طعمهٔ آتش‌اند. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 ♦عادت‌هایِ تو 🎈عادَتک الاِحسان اِلی المُسیئین وَ سبیلُک الابقاءُ عَلی المُعتَدین ... 🖌دعای امام صادق (ع) در روزهای ماهِ رجب (مفاتیح‌الجنان؛ اعمالِ مشترکِ ماهِ رجب) 🎈تو عادت داری به بدها، خوبی کنی. همیشه نشسته‌ای پایِ گناه‌کارهای از خط گذشته‌، بلکه یک‌روز برگردند. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سیرهٔ پیامبرِ اعظم (ص) [۴] ۶۱. مزاح می‌کرد، امّا به بهانهٔ مزاح و خنداندن، حرفِ لغو و باطل نمی‌زد. ۶۲. نامِ بد را تغییر می‌داد و به‌جای آن نامِ نیک می‌گذاشت. ۶۳. بردباری‌اَش همواره بر خشمِ او سبقت می‌گرفت. ۶۴. از برای فوتِ دنیا ناراحت نمی‌شد و یا به خشم نمی‌آمد. ۶۵. از برای خدا آن‌چنان به خشم می‌آمد که دیگر کسی او را نمی‌شناخت ۶۶. هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آن‌که حریمِ حق شکسته شود. ۶۷. هیچ خصلتی نزدِ آن حضرت منفورتر از دروغ‌گویی نبود. ۶۸. در حالِ خشنودی و ناخشنودی، جز یادِ حق بر زبان نداشت. ۶۹.هرگز درهم و دیناری نزدِ خود پس‌انداز نکرد. ۷۰. در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمت‌کارانش نداشت. ۷۱. روی خاک می‌نشست و روی خاک غذا می‌خورد. ۷۲. روی زمین می‌خوابید. ۷۳. کفش و لباس را خودش وصله می‌کرد. ۷۴. با دستِ خودش شیر می‌دوشید و پای شترش را خودش می‌بست. ۷۵. هر مرکبی برایش مهیّا بود سوار می‌شد و برایش فرقی نمی‌کرد. ۷۶. هرجا می‌رفت عبایی که داشت به‌عنوانِ زیراندازِ خود استفاده می‌کرد. ۷۷.اکثرِ جامه‌های آن حضرت سفید بود. ۷۸. چون جامهٔ نو می‌پوشید، جامهٔ قبلیِ خود را به فقیری می‌بخشید. ۷۹. جامهٔ فاخری که داشت مخصوصِ روزِ جمعه بود. ۸۰. در هنگامِ کفش و لباس پوشیدن، همیشه از سمتِ راست آغاز می‌کرد. 📚 منتهی‌الآمال؛ محدّث قمی 📚 مکارم‌الاخلاق؛ طبرسی @sulookmanavi
🎈مبعثِ شریفِ سیّدِ لطیف و عنصرِ عفیف و گزینِ خلائق و تتمّهٔ دوران و رحمت برای عالَمیان و آدمیان، حضرتِ خاتم‌الانبیاء والرسولان، محمّد مصطفی صلوات‌الله‌علیه‌وآله ـ که مبارک‌ترین ایّامِ هستی است ـ مبارک باد. 🌻 🌻 @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 حقیقتِ جوهرِ ذاتِ خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹اثر، نمـودارِ داراییِ مۇثّـر اسـت و موثّر، اقـوی از اثر اسـت. کتـابِ هر پیامبری اثرِ وجودیِ اوست و او محسوب می‌گردد؛ و هر نبی‌ای، امّتِ خود را به موطنِ توحیدی که خودش در آن مقیم و مستقرّ است دعوت می‌نماید. 🔹بنـابرایـن قرآنِ مجیـد که تجلّای علـمِ لایتنـاهیِ سَـرمـدی در ذاتِ لیلة‌القدرِ محمّدی صلی‌الله‌علیه‌وآله است، مبدأ ظهورِ ناسوتی‌اش همانا خُلقِ عظیمِ احمـدی صلی‌الله‌علیه‌وآله است که مـوردِ ستـایشِ حقّ تعـالی قرار گرفتـه اسـت: "وَإِنَّكَ‏ لَعَلٰى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ‏" (قلم، ۴)؛ و به‌راستی تو را خویی والاست. 🔹و نیز بعض از اعاظم افاده فرموده‌اند: حَقِیقَةُ الْقُرْآنِ عِنْدَ الْمُحَقِّقِینَ مِنَ الْعُرَفَاءِ هُوَ جَوْهَرُ ذَاتِ النَّبِيّ صلّی‌الله‌علیه‌وآله وَ قَدْ سُئِلَتْ بَعْضُ أَزْوَاجِهِ عَنْ خُلْقِهِ فَقَالَتْ فِي الْجَوابِ کَانَ خُلْقُهُ الْقُرْآنَ (تفسیرِ قرآنِ کریم؛ ملاصدرا، ج ۶، ص ۲۲)؛ حقیقتِ قرآن نزدِ عارفانِ محقّق، همانا جوهرِ ذاتِ نبیّ اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله است. از بعضی همسرانِ ایشان در موردِ اخلاق‌شان سۆال شد، که در پاسخ گفتند: خُلقِ او قرآن است. @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🗨 سیرهٔ پیامبرِ اعظم (ص) [۵] ۸۱. ژولیده‌مو بودن را کراهت می‌دانست. ۸۲. همیشه خوش‌بُو بود و بیش‌ترین مخارجِ آن حضرت برای خریدنِ عطر بود. ۸۳. همیشه باوضو بود و هنگامِ وضوگرفتن مسواک می‌زد. ۸۴. نورِ چشمِ او در نماز بود و آسایش و آرامشِ خود را در نماز می‌یافت. ۸۵. ایّامِ سیزدهم و چهاردهم و پانزدهمِ هر ماه را روزه می‌داشت. ۸۶. هرگز نعمتی را مذمّت نکرد. ۸۷. اندک‌نعمتِ خداوند را بزرگ می‌شمرد. ۸۸. هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت. ۸۹. موقعِ غذا، هرچه حاضر می‌کردند میل می‌فرمود. ۹۰ در سرِ سفره، از جلوی خود غذا تناول می‌فرمود. ۹۱. بر سرِ غذا، از همه زودتر حاضر می‌شد و از همه دیرتر دست می‌کشید. ۹۲. تا گرسنه نمی‌شد غذا میل نمی‌کرد و قبل از سیرشدن منصرف می‌شد. ۹. -معده‌اش هیچ‌گاه دو غذا را در خود جمع نکرد. ۹۴. در غذا هرگز آروغ نزد. ۹۵. تا آن‌جا که امکان داشت تنها غذا نمی‌خورد. ۹۶. بعد از غذا دست‌ها را می‌شست و روی خود می‌کشید. ۹۷. وقتِ آشامیدن، سه جرعه آب می‌نوشید؛ اوّلِ آن‌ها بسم‌الله و آخرِ آن‌ها الحمدلله. ۹۸. از دوشیزگانِ پرده‌نشین باحیاتر بود. ۹۹. چون می‌خواست به منزل وارد شود، سه بار اجازه می‌خواست. ۱۰۰. اوقاتِ داخلِ منزل را به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود؛ و وقتِ خودش را نیز با مردم قسمت می‌کرد. 📚 منتهی‌الآمال؛ محدث قمی 📚 مکارم‌الاخلاق؛ طبرسی @sulookmanavi