اگر ناراضی ای از این لفظ زودتر بگو میخوام برم بخوابم.

که دوری دوستی آره؟ نمیدونم چجوری به این نتیجه میرسین ولی راستش من یکی واقعا با این مورد کنار نمیام. تو وقتی مدت ها کسی رو نبینی، کم کم حرفای مشترکتون کم میشه، زندگیاتون بیشتر از هم دور میشه، خاطراتتون کمرنگ تر میشه و صد البته کشش بینتون خیلی خیلی کمتر از قبل میشه. حالا هرچقدرم میخوای تکذیبش کن. میگی فضای مجازی، آره؟ بهت میگم باور کن که نمیشه؛ هر چقدرم با جزئیات برای هم صحبت کنید، هر چقدرم بیست و چهارساعته پای گوشیاتون باشید اما نمیشه که نمیشه. اصلا میفهمی دیدار حضوری چیه؟ میدونی احساسات واقعی یعنی چی؟

میدونم بیش از حد ارتباط داشتن هم خوب نیست، به جای قوی تر کردن اون کشش یه جورایی زده میکنه آدمو؛ ولی خب به هرحال انقدر فرصت دیدن همدیگرو با بهونه ی فضای مجازی از دست ندید، وقتی پیش همید نرید تو گوشیاتون، از تمام فرصتتون استفاده کنید تا پشیمون نشدید! من هیچ اطلاعاتی ندارم، هیچ ادعایی ام برای بالا منبر رفتن و سخنرانی ندارم. فقط میخوام قبل از اینکه حرفمو بزنم یه پیش زمینه ای داشته باشین از چیزی که میگم و خب یه ذره بیشتر قدر بدونین.

از قبل هم میدونستم اگر دیگه اونطوری همدیگرو نبینیم رابطمون کمرنگ میشه، اما اینکه الان دارم بهش اطمینان پیدا میکنم باعث میشه ناراحت بشم و فرو ریختن خاطراتم رو ببینم؛ تلاش هایی که کردم و لبخند هایی که بر اثر موفقیت زدم، همشون رد شدن و دیگه خاطره ای بیش نیستن. سلام فرد x اینجا هزار و چهارصد و دوئه؛ من دیگه مثل قبل نمیتونم اونقدر به پر و پات بپیچم و حالا زندگیامون دیگه خیلی از هم فاصله داره. شاید حتی تو هم نه!

همه ی اینا اصلا مهم نیستن؛ به هرحال اتفاقایین که میفتن تو زندگی و رد میشن. اینارو گفتم که بگم فاصله کاری کرد که من حتی دیگه نمیتونم با اون سه تا حرف بزنم. دوباره شدم همون دختر کوچولویی که عکسش به دیوار کلاسمونه، همونی که از همون سن غبطه نزدیک هم بودنشونو میخورد و فقط نگاه میکرد. تازه داشت خوب می شد ، تازه داشتن ترایپستای من می شدن، تازه خودم داشتم به زندگیم سر و سامون میدادم که دیدم دیگه حتی جلوی اونام استرس میگیرم. حتی جلوی اونام به شدت خودم رو پایین میبینم. مگه قرار نبود ..

میدونم وقتتون رو گرفتم ولی برای آروم کردن خودمم که شده میگم، طبیعتا هیچ اجباری بر بودنتون اینجا نیست و خب چون اینجا مال منه و قبلا هم گفتم با یادداشت ها و پیام های ذخیره ی خودم خالی نمیشم همینطوری قراره اینارو بنویسم و اینجا پست کنم.

پس گفتی فاصله هیچ تاثیری روی رابطه نداره؟ آهان باشه.

اینارم میدونم اقتضای سنمه این حرفا و بعدا قراره بگم کدوم احمقی اینارو نوشته ولی اصلا برام مهم نیست و منِ الان و این احساسات چیزیه که مهمه.

خب شبتون بخیر و خوشی 💘✨

‏دوستی های مجازی این مدلیه که یه مدت باهم چت می کنید، درد و دل می کنید، کلی برنامه ریزی می‌کنید برای بعدا که همدیگه رو ببینید، بعد چند وقت یهو همه چی کمرنگ میشه، غریبه میشید و از لیست کانتکت‌های هم پاک میشید.

‏نمی‌دونم کی نیاز داره اینو بخونه ولی مجبور نیستی اون سریال مزخرف رو تموم کنی. حتی کتاب مزخرف. ولش کن خودتو نجات بده.

اِبیلین اِبیلین بیا از امروز برات بگم! چندین ساعت سرپا بودم و خسته کننده ترین کار ممکن رو انجام دادم؛ خرید کردن. هربار که لباسا رو میدیدم بیشتر اعصابم خورد میشد که چرا یه چیز درست و حسابی پیدا نمیشه و بعد به طرز معجزه آسایی.. همون چیزی که واقعا بهش فکر میکردم رو پیدا کردم. آره در نهایت اون رو نخریدم، در نهایت مثل همیشه وقتی اومدم خونه از نصف خریدم انقدر ناراضی شدم که میخواستم بندازمش دور ولی ولی اون حس اون موقع، اون خانم مغازه دار باعث شدن حس کنم من هنوز زنده ام!