میدونی؟ روز به روز بیشتر میفهمم چقدر اشتباه کردم که دوسال از عمرمو برات هدر دادم و چقدر خوشحالم که خودمو از تو اون چاله کشیدم بیرون
امروز بازم فهمیدم زیادی همه چیزو یادت میره و قرار نیست برای چیزی هیچوقت ارزش قائل شی.
وقتی به جنگل و چیزهای سبز نگاه میکرد..احساسش وصف نشدنی بود!
احساسی فراتر از شادی و هیجان.
تا قبل از این میگفتم چطور میشه دو شخصیتی بود
اصلا طرف قاطی نمیکنه؟ پیش هر کس چطور میشه با یه رفتار متفاوت بود ؟
الان اینجوریم که مگه میشه تک شخصیتی بود!
منی که با منه
با منی که با دو نفر خاصه
با منی که پیش خانوادست و با منی که پیش بقیه تو مدرسه است چندین و چندین منِ متفاوتن..
یعنی آدم بخواد هم نمیتونه همرو در قالب یک شخصیت واحد بده بیرون و هیچکسم نمیتونه منکرش بشه. به هرحال ما آدما پر از پیچیدگی ایم!
-
تا قبل از این میگفتم چطور میشه دو شخصیتی بود اصلا طرف قاطی نمیکنه؟ پیش هر کس چطور میشه با یه رفتار
حالا بگرد و ببین پیش کی از همه بیشتر شبیه خود اصلیت که همیشه پیشته هستی و همونو نگه دار.
اگرم کسی هست که جدا از احساسات معمولیت پیشش احساس معذب بودن یا غرور میکنی یا وقتی باهات حرف میزنه و پیششی فقط داری به خودش فکر میکنی، خب خوشبختانه یا متاسفانه تو یکی رو دوست داری! بیشتر از این منکرش نشو
اینکه بعد از ظهر شروع کردم و کتابی که میخونم رو از اولش به صفحه 86 رسوندم و تایم کمی هم گذاشتم براش واقعا خوشحال کنندس
دیگه نگران نیستم که شور و شوق کتابخوانیم مُرده.
آره با mbti خیلی چیزا رو میتونیم بفهمیم
ولی لزوما قرار نیست زندگیمونو بهش ببندیم
حتی گاهی فاصله گرفتن ازش خوبه
مثلا تو که بهم گفتی mbti رو قبول نداری ، امروز به نتیجه رسیدم mbti هم تورو قبول نداره
چون تو تایپ کسیو داری که تو زندگیم از همه بیشتر ازش متنفر شدم ، اما خب من تورو دوست دارم.
الان باید باور کنم اون 24 ساعت قشنگ به همین راحتی تموم شده و باید خودمو برای فردایی که شنبه اس اماده کنم؟