هدایت شده از کلبهیمتروکجنگلتیکال!
تو سال 1401 من :
دعوا کردم
دوستای جدید و بهتری پیدا کردم
به یه شهر یا کشوری سفر کردم
دوستامو از دست دادم
گریه کردم
پیرسینگ زدم
موهامو کوتاه کردم
موهامو رنگ کردم
سیگار کشیدم
رفتم بیمارستان
رفتم پارتی
قوی تر شدم
ناامید تر شدم
درونگرا شدم
برونگرا شدم
صاحب خواهر یا برادر شدم
پارتنر یا فرند مجازیامو دیدم
اخلاقمو عوض کردم
حیوان خانگی گرفتم
رانندگی کردم
کرم ریزی کردم
رفتم کنسرت خواننده مورد علاقم
تصادف کردم
مست کردم
گل و گیاه گرفتم
با دوستام رفتیم مسافرت
کتک خوردم
یکی از اعضای بدنم شکست
کراشمو دیدم
تو سال 1401 من :
دعوا کردم ✔️
دوستای جدید و بهتری پیدا کردم ✔️
به یه شهر یا کشوری سفر کردم ✔️
دوستامو از دست دادم
گریه کردم ✔️
پیرسینگ زدم
موهامو کوتاه کردم ( ممکنه در این چند روز باقی مونده اتفاق بیفته)
موهامو رنگ کردم
سیگار کشیدم
رفتم بیمارستان ✔️
رفتم پارتی
قوی تر شدم ✔️
ناامید تر شدم
درونگرا شدم ✔️
برونگرا شدم
صاحب خواهر یا برادر شدم
پارتنر یا فرند مجازیامو دیدم ✔️
اخلاقمو عوض کردم ✔️
حیوان خانگی گرفتم
رانندگی کردم
کرم ریزی کردم ✔️
رفتم کنسرت خواننده مورد علاقم
تصادف کردم
مست کردم
گل و گیاه گرفتم
با دوستام رفتیم مسافرت ✔️
کتک خوردم ✔️
یکی از اعضای بدنم شکست
کراشمو دیدم ✔️
هدایت شده از نوشت افزار سیب سبز🍏
ولی آدما آخرین خدافظی رو واسه کسی نگه میدارن که بیشتر از همه دوسش دارن
هدایت شده از | مُغْݪَقْ |
هدایت شده از نوشت افزار سیب سبز🍏
یکی از عجیب ترین حسها اونجایی که با خودت میگی”چقدر دلم واسه این لحظه تنگ میشه” در حالی که هنوز تموم نشده