🔴 فروش ۴ کتاب با تخفیف ۵۰ درصد
🔵 کلیه اعضای کانال مهدویت می توانند ۴ کتاب مندرج در تصویر را با تخفیف ۵۰ درصد جمعا به مبلغ ۱۷۰ هزار تومان که با احتساب هزینه ارسال پستی آن ۲۰۰ هزار تومان میشود را تهیه کنند.
1⃣ کتاب مباحث مهدویت
2⃣ کتاب وظایف منتظران
3⃣ کتاب ارتباط با امام زمان(عج)
4⃣ کتاب دائره المعارف صلوات
🟢 برای خرید کتاب ها به آیدی زیر مراجعه کنید:
🆔 @mkhmfkh
🔴 امام زمان علیهالسلام دنبال این تیپ آدم هاست.
🔵 حاج عزت الله مومنی(ره):
🔹می خواهید رمز کار را به شما بگویم؟ برای خدا و در راه خدا کار "نسنجیده و بی توقع" انجام بده.
دست کسی رو بگیر
پول رهن کسی رو بده
به کسی محبتی بکن
خودت رو بشکن
غرور خود را زیر پا بگذار
اتاقی به کسی ، عروس و دامادی، خانواده نیازمندی، بده و پول نگیر یا نصف بگیر
غذایی بده
🔻ننشین زیر و روی کار را در بیار
نمی خواهد همه جوانب کار را بررسی کنی و نفع و ضررت را بسنجی
عمل کن
آره بابا جان، این رمز کار است.
🌕 اگر این طور آدمی باشی، خودشان به سراغ شما خواهند آمد. امام زمان علیه السلام دنبال این تیپ آدم هاست.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔴 شاخصههاي مديران و مسئولان بر اساس آموزههای مهدوی (۱۹)
9️⃣1️⃣ عاشورايي
🔸«شعار ایشان [ياران امام مهدي(ع)] يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ اي خونخواهان حسين(ع) است.»
📚 بحارالانوار، ج ۵۲ ص ۳۰۸
#انتخابات
#امام_زمان
#انتخاب_مهدوی
#وظایف_منتظران
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🟨🟥🟦🟩🟫🟪🟧🟥
✍🏻 من دیگ نخریدم
آورده اند یکی از عارفان ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند ۰۰۰
تمام روزها روزه بود ۰۰۰
در حال اعتکاف ۰۰۰
از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰
زاری و تضرع به حضرت حجت روحی له الفدا ۰۰۰
شب ۳۶ ندای در خود شنید که می گفت : فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران
در دکان فلان مسگر
عارف می گفت:
از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ۰
گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم...
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد...
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است ۰ حیف است بفروشی ۰
امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال
می خرم !!!
پیر زن گفت : عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
عارف می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود
در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟!
مسگر پیر گفت من دیگ نخریدم
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
من دیگ نخریدم
عارف می گفت : از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...
شخصی با صدای بلند صدام زد و گفت :
فلانی ؛ با چله گرفتن کسی به زیارت ما نخواهد آمد ۰۰۰!!!
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ۰۰
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۱)
#انتشارات_عهدمانا
نوزاد به کشیش نگاه کرد ، لبخند زد.
- من این هدیه را برای شما آورده ام.
سپس کودک را به طرف کشیش گرفت ، کشیش ناخودآگاه دستش را بلند کرد و کودک را در آغوش گرفت .
- پدر میخائیل ! من کودکم را به دست تو می سپارم . از او به خوبی مراقبت کن .
با او باش و او را بشناس ، مدتی نزد تو به امانت خواهد بود ، تا از او بیاموزی آنچه را که لازم است بدانی.
کشیش گفت : « اما من پیر و سالخورده ام ، چگونه از او مراقبت کنم؟ » به کودک نگاه کرد که هنوز لبخند می زد. وقتی سرش را بلند کرد صدای ایرینا را شنید: ميخائيل ؟ با کی حرف می زدی ؟
کشیش به ایرینا نگاه کرد که حالا جای مرد جوان ایستاده بود و خیره به او چشم دوخته - چرا دست هایت را این شکلی جلویت گرفته ای؟ کشیش به دست هایش نگاه کرد ؛ نه از نوزاد خبری بود و نه از مرد جوان. ایرنا با نگرانی به او نگاه کرد.
- چرا ماتت برده ؟ چرا رنگت پریده ؟ حرف بزن بگو چی شده میخائيل ؟
کشیش قادر به تکلم نبود. دست هایش هنوز مقابل سینه اش بود و کمی می لرزید. ایرینا دست های او را گرفت و گفت : « خدای من ! چرا این شکلی شده ای ؟ مگر جن زده شده ای ؟ بروم برایت یک لیوان آب خنک بیاورم.»
ایرینا از اتاق بیرون رفت. از داخل یخچال شیشهٔ آب را برداشت و سراسیمه به اتاق برگشت. کشیش تکیه به میز داده و روی زمین نشسته بود. پاهایش کاملاً از هم باز و گردنش رو به کتف سمت راستش خم شده بود.
ایرینا شیشهٔ آب را روی میز گذاشت و کنارش زانو زد.
ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔴 اندر احوالات و اوصافِ مردم آخرالزمان...
🔴از بین رفتن عقل و فراگیر شدن نادانی
✍ پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند:از نشانهها و شرطهای قیامت این است که علم از میان میرود و نادانی آشکار میشود.
زمانی بر مردم میآید که عقلهای مردم به گونهای از بین میرود که هیچ عاقلی دیده نخواهد شد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال شد آیا مردم در آن زمان(آخرالزمان) عاقلاند؟ ایشان فرمودند: عقل بیشتر آنها گرفته میشود و به جای آنها افراد ناباب و بیارزشی جایگزین میشوند و هریک از آنها گمان میکند که برای خودش ارزش و شخصیتی دارد؛ در حالی که هیچ چیز نیست!
فتنهای برخواهد شد که اندیشهٔ اندیشمندان بهگونهای متوقف میشود که بعید به نظر میرسد عاقلی دیده شود.
🌕 امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:
در فتنههای آخرالزمانی مردم مانند چهارپایان مطیع و بیعقل میشوند.
📗تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۳۷
📗تفسير کنز الدقائق، ج ۱۲، ص ۲۳۴
📗روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۸۵
📗التشريف بالمنن، ج ۱، ص ۲۱۹
📗التشريف بالمنن، ج ۱، صص۷۰- ۷۱
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴