مراقب نشر چنین تصاویری در انتهای سال باشیم! 👆
در سالِ پرتلاطمِ ١٤٠١ در کنار سختیهایی که داشتیم، خبرهای خوب زیادی هم داشتیم که فقط ١٠ مورد از آنها فهرست شده ولی بسیار بیشتر از این تعداد است. بنابراین در طراحی پوسترها حتما دقت کنید و بنویسید #بعضی از خبرهای خوب سال ۱۴۰۱.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
📸 یک سال از این صد سال
گزارشی از مهمترین اقدامات و فعالیتهای شاخص هلالاحمر در سالی که گذشت
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
📸 کارنامه دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۱ در حوزه زیرساختی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
49.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠صدای مهریز طنین انداز شد...
اجرای سرود #نگین_کویر کاری از گروه سرود رهپویان حرم
در ویژه برنامه زنده #نوروز_دوست_داشتنی از شبکه یک سیما
🗓۱۴۰۱/۱۲/۲۷
#مؤسسه_فرهنگی_هنری
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پیش رو سالی برایت آرزو کردم
🌿به مِـهر
🌸سالِ پر لبخند را
🌿در قالب ابیاتِ شعر...!
🌸بهترینها عایِدَت گردد
🌿در این سالِ نکو..!
🌸سرخ باشدصورت تو
🌿جای زردی رنگ و رو..!
🌸خنده را پیوسته ایزد
🌿بر لبت جاری کند..!
🌸دست خود را لحظه لحظه
🌿همرَهَت یاری کند..!
🌸یاد کن در سال نو
🌿از دوستانی همچو من...
🌸با دو صد تبریک آوردم
🌿به پایان این سخن...
🌸سال خوشی براتون آرزومندم🌸
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمرتون با عزت،💞💖🍃💞
زندگیتون مملو از خوشی وسلامتی💞💖🍃💞💖
خدا حافظ ننه سرما 💞💖🍃💞💖🍃
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بهارثانیه به ثانیه
🍃نزدیکترمیشود
🌷و اینجاکسي هست
🍃بہ اندازه شکوفه های بهار
🌷برایتان آرزوهای قشنگ دارد.
🍃الهی درآخرین شب سال
🌷هرآنچه آرزو دارید
🍃برایتان فراهم شود.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
قشنگ بخونید❤️❤️
🌴🌸ﺭﻭﺯﯼ ، ﮔﺮﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﯾﮏ ﻏﺎﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺎﺭﮐﻤﯿﻦ ﮐﻨﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ .
🌴🌸 ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﻏﺎﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
🌴🌸ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ، ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺁﻣﺪ.ﮔﺮﮒ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻓﺖ . ﺍﻣﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﮔﺮﯾﺨﺖ.
🌴🌸ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ. ﮔﺮﮒ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺭﺩ.
🌴🌸ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﯾﮏ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﯿﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻗﺒﻠﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ .
🌴🌸ﮔﺮﮒ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﻣﻦ ﺑﮕﺮﯾﺰﻧﺪ. ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ، ﯾﮏ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻣﺪ . ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ .
🌴🌸ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻭ ﮐﻠﯿﻪﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﻏﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩ.ﮔﺮﮒ ﺍﺯ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ.
🌴🌸ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﯾﮏ ﺑﺒﺮ ﺁﻣﺪ . ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻏﺎﺭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺑﺒﺮ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺗﻌﻘﯿﺐﮐﺮﺩ . ﮔﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻏﺎﺭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮﯾﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﻫﯽﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﺒﺮﺷﺪ.
🔴🟠🔵 توجه توجه
✍ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﺒﻨﺪ.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
💕پیشنهاد میکنم والدین حتما بخوانند💖🍃💞
ريموند بيچ مى گويد: دختر جوانى را مى شناسم كه اكنون يك دروغگوى درمان ناپذير است . او هنگامى كه هفت سال داشت هر روز به كلاس درس مى رفت
پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پايان درس نيز خودش عقب او مى رفت . خلاصه اين زن مسئول تربيت اين كودك بود.
در آن زمان ، شاگردان كلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات كتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و... معين مى شد.
دخترك هر روز همين كه كيف به دست از كلاس خارج مى شد، با پرسش يكنواخت و حريصانه پرستارش كه مى گفت : چند شدى ؟ رو به رو مى شد. هرگاه او مى توانست بگويد: اول يا دوم كار درست بود. اما يكبار اتفاق افتاد كه سه نوبت پى در پى ، اين بچه ، شاگرد سوم شد و بايد گفت كه رتبه سوم ميان بيست و پنج نوآموز به راستى جاى تحسين دارد.
پرستارِ او ، دو بار اول بردبارى كرد، اما بار سوم ديگر نتوانست خوددارى كند. در حاليكه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فرياد زد:پس اين شاگرد سومى تو پايان ندارد؟ فردا بايد اول شوى ! مى شنوى ؟! اول ! بايد شاگرد اول بشوى !
اين امر سخت و جدى در تمام آن روز فكر دخترك را به خود مشغول كرد و فردا هم در مدرسه دچار همين غم و وحشت بود. تمام دقت و توجهش را آن روز در انجام تكاليف و دروسش به كار برد.
اما او آن روز ، بار ديگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز ديگر اين مصيبت و بلاى عظيمى بود!
هنگامى كه زنگ آخر را زدند، پرستار دم در كلاس در كمين اين طفلك ايستاده بود. همين كه چشمش به او افتاد فرياد زد: چه خبر؟ دخترك كه دل گفتن حقيقت را در خودش نديد، پاسخ داد: اول شدم !و به اين گونه دروغگويى او آغاز شد!
چقدر از پدرها و مادرها كه به همين گونه رفتار مى كنند و به اين ترتيب بار سنگين گناهكارى و مسووليت دروغگويى فرزندان را به دوش مى گيرند!
بیشتر برای تربیت زمان بگذاریم وگرنه در آینده اونی که خیلی اذیت میشود پدر ومادر است
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. او پدرش را که بیماریش شدت گرفته بود در گوشهای از جاده رها کرد و از آن جا دور شد. پیرمرد ساعتها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفسهای آخرش را میکشید…
رهگذران از ترس مسری بودن بیماری پیرمرد و برای فرار از دردسر، بی اعتنا به نالههای او، راه خود را میگرفتند و از کنار او عبور میکردند. عارفی که از آن جاده عبور میکرد، به محض دیدن پیرمرد او را به دوش گرفت تا ببرد و درمانش کند.
رهگذری به طعنه به عارف گفت: “این پیرمرد فقیر است و بیمار؛ مرگش نیز نزدیک است، نه از او سودی به تو میرسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد به وجود میآورد. پسرش هم او را در این جا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک میکنی؟”
عارف گفت: من به او کمک نمیکنم، بلکه به خودم کمک میکنم؛ اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه رو به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم؛ من به خودم کمک میکنم.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🔸به یک بزرگی گفتند:
بچه ی شما بی ادب است.
گفت:
چه کرده است؟
گفتند:
سقایی مشک آبی روی دوشش بود و می رفت. بچه ی شما یک سوزن به مشک آب فرو کرد؛
و باسوراخ شدن مشک ،
آب هایش خالی شد.
آن بزرگ خیلی ناراحت شد؛
رفت به همسرش گفت:
همسر شروع کرد به منقلب شدن و گفت:
باید اینطور باشد.
گفت:
چرا؟
گفت:
من وقتی حامله بودم؛
از کنار درخت اناری گذشتم؛
انار مردم بود.😔
دهنم پر آب شد(ویار)؛😱
یک سوزن در انار فرو کردم؛😔
و از آن سوراخ آب انار را خوردم.😭
آن آب انار خلافی که خوردم؛😔
باید... منی که سوزن به انار زدم؛😔😱😔
باید بچه ام به مشک سوزن بزند.😭😔😭
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃