فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام جواد علیه السلام امام جود و کرم
🎙 استاد_رفیعی
⏱ سخنرانی_کوتاه
📺 تصویری
🍃🌻🍃🌸🍃🌻🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیت_الله_جعفر_ناصری
💠پاداش کسانی راجع به آقا بقیةالله توسل و توجه دارند...
امام_زمان
🌷أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
حاجت دارها حتما ذخیره کنند
✨ نماز هزار_حاجت
نماز حضرت خضر نبی
که به نام (صلاه لالف الحاجه) معروف است
بدین معنا( نماز برای هزار_حاجت )
و این نمازدارای جذابیت های خاص
و آثار و برکات زیادی دارد
از علمای زیادی هم نقل شده که با این نماز به حاجت های خور دست_یافتیم و به حقایقی از حکمت الهی دسترسی پیدا کردیم
نماز اینگونه است
دو رکعت
در رکعت اول
سوره حمد و10مرتبه سوره کافرون
در رکعت دوم
سوره حمد و 10مرتبه سوره توحید
و
بعدازاتمام نماز به سجده رفته
10 مرتبه صلوات
10 مرتبه((سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر و لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم))
10مرتبه ((ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار))
در اعمال شب جمعه سید بن طاووس✅
✳️👈اعمال ام داوود🌹
فردا اعمال مفصل و کامل ارسال میشه
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
خیلی خیلی التماس دعا دارم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این خونواده زنی رو نبردن اسارت💔
الهی میمردم نمیدیدم اونقدر جسارت💔
وفات_حضرت_زینب(س)💔
تسلیت_باد🥀🏴
کلیپ| ریلز | استوری 📲
💔🖤
🔸ایستگاه روضه
🔸امشب شب رحلت مظلومانه و غریبانهی عمه امام زمان بی بی زینب کبری سلام الله علیها هست
🔸امشب چند روضه آماده شده که محضر شما خوبان تقدیم میشود،روضه هایی جانسوز که قلب و دل انسان را آتش می زند،امشب چه روضه ای نصیبتان شده،الله اکبر از این روضه ها-تر خدا امشب دل بده این روضه ها را گوش کن
🔸امشب در خلوت خود هم نوا با آقا امام زمان علیه السلام صاحب عزای اصلی این روضه ها،برا غربت و مظلومیت عمه شان اشک بریزیم و گریه کنیم
🔸خوش به حال کسانی که در عزا و مصیبت اهل بیت اشک میریزند گریه میکنند این اشک ها و گریه ها دل را نورانی و گناهان را می سوزاند و ذخیره ایست برا شب اول قبر و قیامتمان
🔸گرفتارا-حاجتمندا مریض دارا، بسم الله
هر کسی مریض داره، گره افتاده تو کارش،امشب متوسل به این بانوی بزرگوار شود
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴
🖤 وفات جانسوز
🕯صدف دریای ایثار و عصمت،
🖤پرورش یافته دامان ولایت
🕯محبوب مصطفی(صلّىاللهعليهوآله)
🖤و نور دیده مرتضی(عليهالسلام)
🕯سکاندار کربلا
🖤و عطر خوش زهرا(س)
🕯و الگوی عفاف و پاکی
🖤حضرت زینب
سلام لله علیها تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 زینب_زینب
🔲 سلیم_موذنزاده
🕊
🥀🕯
🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
🌹امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .
🌹"مقام معظم رهبری
🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
🌷امشبم را به نام تو متبرک میکنم 🌷
👇میهمان امشب کانال👇
شهید سید والا مقام
🌷سیدحمزه میرحسینی🌷
🌷حمد و توحید و ۱۴ صلوات 🌷
➖➖➖➖➖➖➖
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای_مهدوی
🏴 تو رو به اضطرار زینب، بیا آقا... 😭🤲
🤲🏻الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
『 ۳۱۲+۱ شایداومنتظࢪتوسٺ 』
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان زهرا بانو💗
قسمت131
بالاخره غذایم تمام شد و ظرفها را جمع کردم.
بهتر بود خودم پیش قدم شوم.
- میشه الان حرف بزنیم؟
- نه الان موقع نماز است بهتره نمازمان را بخوانیم بعد صحبت می کنیم.
این خونسردی که الان داشت کلافه ام کرده بود ولی باز هم کوتاه آمدم ؛ آماده ی نماز شدم خواستم به اتاق بروم تا نمازم را بخوانم که آقاسید با لحن خاصی گفت:
- مگر به جماعت نمی خوانید؟
کمی سنگینی رفتارش کم شده بود
که جرات پیدا کردم چشم در چشمش شوم و بگویم:
چادرم را بیاورم پشت سرتان به جماعت می خوانم.
لبخندی که می خواست پنهان کند را دیدم و چرخیدم تا برای آوردن چادرم برم.
"آقاسید"
هرچه سخت گرفته بودم کافی بود... اتفاقی که افتاده بود را نمی توانستم بهانه کنم و سفر را برایش خراب...
وقتی دلخور بود و قهر کرده بود فقط حاج بابا را کم داشت تا قربون و صدقه ی تک دخترش برود.
بهتر بود قهر کودکانه اش را تمام کند.
دوست نداشتم همسفر عبوسی باشم.
زهرا هم در حال حاضر محرم من بود پس کمی حرف زدن و شوخی با او اشکالی نداشت.
شاید حال و هوای تجربه ی تلخ چند ساعت پیش را راحت تر فراموش کند.
از اینکه امام جماعت نمازش باشم دلخوش بودم ودر دل ذوق داشتم.
وقتی خواست برای آوردن چادرش برود.
موهای خرمایی بافته شده ای، لحظه ای من را میخ کوب کرد.
خدای من این موهای کودکی اش هستند هنوز هم رنگشان به همان زیبایست
وقتی حاج آقا با دست موها را زیر چادرش می زد و من زیر چشمی نگاهشان می کردم را خوب یادم هست.
آب دهانم را قورت دادم و تلاشی برای پنهان کردن لبخند روی لبم نداشتم چون این ذوق را دیگر نمی توانستم پنهان کنم .
🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁
♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان زهرابانو💗
قسمت132
چادرم را پوشیدم.
جانمازم را برداشتم وقتی از اتاق بیرون آمدم.
آقاسید با عبا و عمامه سر جانمازش نشسته بود. انگشتر نگین سبزی که تا حالا ندیده بودم دستش بود.
تسبیح در دست ذکر می گفت و من مشتاقانه نگاهش می کردم تمام دلخوری که از او داشتم را فراموش کرده بودم و فقط دلبری مخلصش را میدیدم.
لحظه ای سرش را بالا آورد و نگاهم را دید خجالت زده سرم را پایین انداختم که با لبخند گفت:
- نمازمان را بخوانیم ؟
- بله حتما
سریع پشت سرش ایستادم و نماز را شروع کرد.
نمازی که حال و هوایش با تمامی نمازهایم فرق داشت. بعد از تمام شدن نماز همان طور که سر جانماز نشسته بود گفت:
- حالا به من بگو چرا بی خبر رفتی؟
- خب شما نبودید...
اکرم خانم گفت که برای خرید می رود از من خواست تا با آن ها بروم.
کفشهایم پایم را اذیت می کرد. پیش خودم گفتم بهتر است همراهشان بروم تا برای خودم کفش راحتی بخرم.
چرخید طرف من و گفت:
- چرا از من نخواستید با شما بیایم؟
چیزی نگفتم
- حالا کفش خریدید؟
- نه اصلا فرصت نشد.
به طرف جانمازش برگشت و مشغول به جمع کردن شد در همین حال گفت:
- آماده شوید تا با هم برویم.
- کجا؟
- مگر کفش نمی خواستی؟
- خب با شما برویم خرید؟
- مگر چه اشکالی دارد؟
- اشکال که ندارد ولی نمی خواهم شما اذیت شوید.
- من اصلا از خرید کردن اذیت نمی شوم.
آماده شوید تا با هم برویم.
🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁
♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸