eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
1.2هزار دنبال‌کننده
104.4هزار عکس
136.9هزار ویدیو
634 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلامٌ‌على‌أرواحٍ‌طاهرةٍ‌أبت‌الموت إلاشرفاً‌فاستُشهِدت .. سلام‌بر‌روح‌و‌جان‌های‌پاكی‌كه چيزی‌جز‌شرف‌از‌مرگ‌نخواستند وشهید‌شدند ... ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور رئیس‌جمهور بر مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
خاڪ جبھه هنوز زمزمه‌هایِ مناجات قنوتِ عاشقانه‌ترین نمازها را بخاطر دارد قنوتی که ذڪرِ "اللهم‌ ارزقنا توفیق‌ شهادة‌ فی‌ سبیلڪ" نخستین دعایِ آن بود...!! ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
-دلم‌تنگ‌میشود‌..... حتی‌برای‌ادم‌هایی‌که‌هرگز‌ سعادت‌دیدنشان‌را‌نداشته‌ام💔 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل :دوم 🔸صفحه: ۷۷-۷۶ 🔻قسمت: ۴۴ بابا، رشته ی تجربی درس خوانده بود. یک روز بهم گفت《سن و سال تو که بودم. دوست داشتم خلبان بشم. قسمت نبود و نشد. فاطمه، بابا، دوست دارم تو پزشکی قبول شی.》 گفتم《بابا، مگه فراموش کرده ای؟من رشته ام ریاضیه!》. گفت《بابا، این که تو الآن رشته ی ریاضی می خونی، در آینده مهندس می شی؛ ولی اگه پزشک بشی، درسته سختی داره؛ ولی آینده، راضی تری.》. بعد از شهادت بابا تصمیم خودم را گرفتم. می بایست بابا را به آرزوش می رساندم. برام سخت بود که تغییر رشته بدهم؛ولی نهایت تلاش خودم را می بایست می کردم. در کنکور تجربی شرکت کردم. مشهد بودیم. هنوز نتایج را نداده بودند. دوستم زنگ زد. گفت《نتایج رو تو سایت زده اند. برو ببین قبول شده ای یا نه.》. مامانم با بقیه نشسته بود توی صحن. مامان را صدا کردم. گفتم《مامان، من می رم ضریح، برمی گردم.》. رفتم سمت ضریح. بین راه، فقط به بابا فکر می کردم. توی افکارم، با بابا حرف می زدم. وقتی رسیدم رو به روی ضریح، گفتم《امام رضا، نمی دونم نتیجه ام چی می شه. فقط می خوام نتیجه ام طوری بشه که هم شما دوست داشته باشید، هم بابام.》. وقتی آمدم بیرون، دل توی دلم نبود. اضطراب داشتم. رفتم توی سایت، نتیجه ام را گرفتم. پزشکی قبول شده بودم. حس عجیبی بود. هم خوشحال بودم و هم ناراحت. قبولی من، آغوش بابام را کم داشت. 👇 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎 ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨