✅دلال بازار
حضرت سلیمان علیه السلام عرض کرد: خدایا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور وملائکه و دیوها مسلّط کردی، ولی یک خواهشی از تو دارم و آن اینکه اجازه دهی بر شیطان هم مسلّط شوم و او را زندانی و حبس کنم و به غل و زنجیرش بکشم که این قدر مردم را به گناه و معصیت نیندازد.
خطاب رسید: ای سلیمان مصلحت نیست.
عرض کرد: خدایا وجود این معلون برای چه خوبست؟! ندا آمد: اگر شیطان نباشد کارهای مردم معوق و معطل می ماند، عقب می افتد، کار مردم پیش نمی رود...
عرض کرد: خدایا من میل دارم این ملعون را چند روزی حبس کنم. خطاب رسید: حالا که اصرار داری؛ بسم اللّه، او را بگیر. حضرت سلیمان علیه السلام فرستاد او را آوردند، غل و زنجیر کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبیل بافی بود، زنبیل درست می کرد و می برد بازار می فروخت و از این راه نان خود را در می آورد. یک روز زنبیل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدری آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالی که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرت طبخ می شد، با وجود این خودش زنبیل بافی می کرد و نان می خورد.
حضرت سلیمان علیه السلام فرستاد زنبیل را بردند بازار بفروشند، خدمتگذاران دیدند، بازارها بسته، خبر آوردند: آقا بازارها بسته است، حضرت فرمود: مگر چه شده؟! برای چه بسته است؟! گفتند: نمی دانیم، زنبیل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبیل ها را به بازار ببرند و بفروشند. باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گریه و زاری هستند و تهیه سفر آخرت را می بینند. خدایا چه شده مردم چرا دل به کاسبی نمی دهند؟!
خطاب رسید: ای سلیمان تو دلال بازار را گرفتی و زندان کردی، نگفتم: مصلحت نیست شیطان را زندانی کنی؟ حضرت سلیمان دستور داد، شیطان را آزاد کردند، صبح که شد، دید مردم صبح زود به در مغازه هایشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند.
پس اگر شیطان نباشد امورات دنیا نظم نمی گیرد، قدرت پروردگار را مشاهده می کنی، از همین دشمن هم جهت نظم امور استفاده کرده.
📚ثمرات_الحیوة، ج 3
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
یکی داشت می رفت پایش به سکه ای خورد
فکر کرد سکه طلاست...
نور کافی نبود،
کاغذی را آتش زد تا آن را بهتر ببیند...
دید که یک سکه دوریالی است...
بعد دید کاغذی که آتش زده
یک اسکناس هزار تومانی است...
با خودش گفت چی رو بخاطر چی
آتش زدم؟؟؟
این واقعیت زندگی خیلی از ما آدم هاست...
اغلب چیزهای عظیم را
به خاطر چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم
و خودمان هم خبر نداریم.....
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
گفتم :
عاشق پت و متم
گفت :
حتمابخاطر اینکه خیلی خنده دارن؟
گفتم: نه بخاطراینکه اگه دنیارو هم خراب کنن
همدیگه روخراب نمیکنن ...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
زندگی خیلی ساده است. در پنج عبارت خلاصه میشود؛ که آنها اسرار حیات آدمیست!
- آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم"
- آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش"
- آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم"
- آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم"
- و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛
تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد ...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
🌸✨ روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند میدهم که کامروا شوی
❤️ اول اين که سعی کن در زندگی بهترين غذای جهان را بخوری!
❤️ دوم اين که در بهترين بستر و رختخواب جهان بخوابی!
❤️ و سوم اين که در بهترين کاخها و خانههای جهان زندگی کنی!
💭پسر لقمان گفت ای پدر ما يک خانواده بسيار فقير هستيم چطور من میتوانم اين کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد:
💭《 اگر کمی ديرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترين غذای جهان را میدهد. اگر بيشتر کار کنی و کمی ديرتر بخوابی در هر جا که خوابيدهای احساس میکنی بهترين خوابگاه جهان است و اگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگيری و آن وقت بهترين خانههای جهان مال توست
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
۹ماه با مشقت ورنج فراوان تو را حمل کرد با درد جانکاه زایمان، ترا بدنیا آورد. از شیره جانش ساعت ها مشغول شیر دادن بتو. شد
☺وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادنت
😡و تو با گریه های طولانی شب ازاو تشکرکردی
☺وقتی دو سالت بود مشغول شد به آموزش دادنت به راه رفتن
😡اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی
☺وقتی سه سالت بود مشغول شد به پختن غذاهای خوشمزه برای تو
😡و تو با ریختن غذا بر روی زمین از او تشکر کردی
☺وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیری
😡و تو با خط خطی کردن دیوار از او تشکر کردی
☺وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن بهترین لباساها برای عید
😡وتو با کثیف کردن لباسها از او تشکر کردی
☺وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام کردن تو در مدرسه
😡وتو با جیغ و داد که نمیخواهم بروم به مدرسه از او تشکر کردی
☺وقتی که ده سالت بود مشغول شد به منتظر ماندنت برای برگشت از مدرسه تا تو را در آغوش بگیرد
😡و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی
☺وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه کردن برای پیروز شدنت
😡و تو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی
☺وقتی بیست سالت بود مشغول شد به تمنای اینکه با او به خانه فامیل و آشنایان بروی
😡وتو بارفتن و نشستن پیش دوستانت از او تشکر کردی
☺وقتی بیست و پنج سالت بود تو را در امور ازدواج کمک کرد
😡و تو با دور شدن از او و مشغول شدن به کار و زندگی و زن و فرزند از او تشکر کردی
☺وقتی که سی سالت بود مشغول شد به گفتن بعضی از نصیحتها به تو که درمورد کودکان است
😡و تو با گفتن این جمله که در کارهایمان دخالت نکن از او تشکر کردی
☺وقتی سی و پنج سالت بود، زنگ زد که تو را برای ناهار دعوت کند
😡و تو با گفتن این روزها مشغولم از او تشکر کردی
☺وقتی چهل سالت بود خبرت کرد که مریض است و نیاز دارد که از او مراقبت کنی
😡و تو با گفتن اینکه رنج و زحمت از والدین به فرزندان منتقل میشود از او تشکر کردی
😔و در روزی از روزها از این دنیا میرود و عشقش نسبت به تو هنوز در قلبش است..
اگر مادرت هنوز کنارت است او را رها مکن و محبتش را فراموش نکن و کاری کن که راضی باشد
چون در تمام زندگی فقط یک ❤مادر❤داری
وقتی میمیرد آنگاه ملائکه میگویند که فوت شد آن کسی که به سبب او بتو رحم میشد ( اتقو الله فی الامهات )
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم مادر! گفت جانم
گفتم درد دارم! گفت : بجانم
گفتم خسته ام! گفت: پريشانم
گفتم گرسنه ام! گفت : بخور از سهم نانم
گفتم كجا بخوابم! گفت: روى چشمانم
اما يكبار نگفتم ! مادر!، خوبم ، شادم…!
هميشه از درد گفتم و از رنج..
جوانی ات رو با بچگی هایم پیر کردم
مرا به موی سپیدت ببخش مادر
دستان پر مهرت را
بوسه باران میکنم
تقدیم به همه مادران سرزمینم🌹ومادر مهربانم روحش شاد🌷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
💎🍃🌷🍃💎