فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی:
من هیچ وقت مانع گریه پدر شهید، مادر شهید نه تنها نمی شوم بلکه توصیه دارم. در روستای خودم مادر شهیدی، مویه می کند خیلی زیبا، رودم، رودم، رودم. من باهاش جون میگرفتم، اعتقادم اینه این صدا باید تا وقتی او حیات دارد، باشد در گوش ما. این اشک و این غصه برای ما قیمت داره، سرمایه هست.
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
+چـرانـمازنـمیـخـونـۍ...!؟
_تـومحـلڪارمم...!
+یڪیایـنجورۍتـومـیدانمـیـنباعــشـقنماز
مـیـخوند💔🚶♂️
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
.
خاطره سردار سلیمانی از مادرش❤️❤️
مادربزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.
منزل پدری سردار سلیمانی
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. شادی روح سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و پدر و مادر بزرگوارش صلوات.
#جانفدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
حاج قاسم سلیمانی:
جانِ من و جانِ همه شهیدانِ ما، ارزش فدا شدن در راه این ملت را دارد
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیف مالک اشتر از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی
حاج قاسم سلیمانی: مثل مالک اشتر برای امیرالمومنین، خیلی آدم بود در سپاه امیرالمومنین، خیلی افراد متعددی بودند، اصحاب بودند اما مالک یه چیز دیگری بود به این دلیل وقتی شهید شد فرمود: فَانَها مُصِيبَةٍ بَعْدَ مُصابِنا بِرَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَأِنَّها أَعْظَمُ الْمُصِيبَةِ.
بعد از مصیبت پیغمبر، مصیبت مالک... خیلی کلام بزرگیست، از امام معصوم! بعد از مصیبت ارتحال پیغمبر، مصیبت شهادت مالک از اعظم مصیبت ها برای من بود و فرمود: عَلى مثل مالک فلتبك البواكي، باید برای مثل کسی مثل مالک، مادرها گریه کنند.
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
چرا نظام آمریکا هیچ ارزشی تولید نمیکند؟
این افغانستان! این عراق!
هیچ ارزشی به جا نمانده،
جز ویرانی،
جز فساد،
جز تفرقه،
جز نفاق؛
هیچی نیست…
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میسوزم اما آتش عشق تو خاموشی ندارد...
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
بعضی چیزها هیچ وقت عوض نمیشه...
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل :سوم
🔸صفحه:۱۲۹-۱۳۰
🔻 ادامه قسمت:۶۹
هم رزم شهید :حسین متصدی
حسین و دیگر بچه های اطلاعات، از جمله حسین یوسف الهی،محمد رضا کاظمی، رمضان راجی، ابراهیم هندو زاده، مهدی پرنده غیبی، حسن یزدانی، مهرداد خواجویی، مهدی زینلی، آتش افروز، عباس جمالی، مهدی تیکدری، دامغانی، حسن دانشمند، حسین عالی، بشارتی، حمید سلطانی، غلام امیری و ....، همه شیمیایی شده بودند.
درجا صورت و بدنشان تاول زده بود. یوسف الهی دستور داد چند قایق بیاید.به بچه ها گفت «فوری برین خط. اینجا ناامنه!». سوار قایق شدیم. از اروند عبور کردیم. به ساحل فاو رسیدیم. از قایق ها پیاده شدیم. رفتیم به منطقه ای به نام «قشله».
یوسف الهی، عالی، بادپا ،کاظمی، زینلی و...
حالشان خیلی بد بود. یوسف الهی گفت «باید فوری بریم بیمارستان». قرارگاه، یک درمانگاه صحرایی به نام «فاطمه الزهرا(ع)» داشت. زمانی که رسیدیم، آنجا خیلی شلوغ بود. حال بچه ها به قدری بد بود که بدون نوبت، یکی یکی رفتند داخل. دکتر وقتی وضعیت بچه ها را دید، به پرستار گفت «فوری لباس هاشون رو دربیارین و بیرون آتیش بزنین. تمام بچه ها رو زیر دوش آب سرد قرار بدین». به همه ی بچه ها سرم وصل کردند. بعضی از بچه ها به محض این که قدری از مایع سرم تو رگ هایشان می رفت، استفراغ می کردند و بیهوش می شدند. تهوع بعضی از بچه ها اصلا بند نمی آمد. دکتر گفت: همین الان باید اعزام بشین اهواز...
#قسمت_اول👇
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: ۱۳۱_۱۳۲
🔻قسمت: ۷۰
همرزم شهید: رضا نژاد شاهرخ آبادی
به اهواز که رسیدیم، ما را داخل سالن گلف بردند. صحنه ی عجیبی بود.
تا چشم کار می کرد، تخت بود و مجروح. پزشکان و پرستارها همگی در جنب و جوش بودند.
ولوله ای برپا بود. به رغم آن همه تلاش پزشک ها و پرستارها، خیلی از بچه ها، همان ساعات اولیه شهید شدند.
امکانات و جا برای رسیدگی بیشتر نبود. وضعیت من، از بقیه ی بچه ها بهتر بود. می توانستم راه بروم و ببینم.
دکتر آمد سمت من. گفت تو که حالت بهتره، به این بچه ها رسیدگی کن. با دستش به سمت کمپوت ها اشاره کرد. گفت اونجا کمپوت بردار. به زور بده به بچه ها بخورند.
یک کمپوت باز کردم. رفتم بالای سر یوسف الهی. گفت نژاد، از من گذشته.
برو ببین محمدرضا کاظمی کاری نداره. به بچه ها برس. رفتم سمت محمدرضا کاظمی. یوسف الهی را تکرار کرد.
گفت کار من دیگه تمومه. برو به بقیه ی بچه ها برس.
رفتم بالای سر حسین بادپا و مهدی زینلی... بالای سر هر یک از بچه ها رفتم، هیچ کس حاضر نشد کمپوت بخورد. حسین یوسف الهی صدا زد و گفت نژاد، بیا اینجا.
رفتم کنارش. گفت نژاد، اتوبوسها دارن میان تا ما رو اعزام کنند. برو کف یکی از اتوبوس ها، پتویی پهن کن.
بیا من رو ببر. از حرف یوسف الهی تعجب کردم! گفتم حسین آقا، چی داری میگی؟! آخه اتوبوس کجا بود؟! همین که آمدم جمله ی بعدی را بگویم، صدای اتوبوس را شنیدم. زود رفتم سمت پنجره. خدایا، چه می دیدم؟!
هفت اتوبوس، پشت سر هم پارک کردند! دوتا پتو برداشتم و رفتم سمت یکی از اتوبوس ها. صندلی های اتوبوس ها را برداشته بودند تا مجروحان را راحت کف اتوبوس بخوابانند. دوتا پتو کف اتوبوس پهن کردم. رفتم حسین یوسف الهی را کمک کردم و آوردم کف اتوبوس خواباندم. یوسف الهی گفت نژاد، برو محمدرضا کاظمی رو بیار پیش من.
گفتم چشم.
هنوز پایم را از اتوبوس پایین نگذاشته بودم، صدای داد و بیداد محمدرضا را شنیدم که می گفت نژاد، کجایی؟ بیا منو ببر پیش حسین یوسف الهی. دویدم سمتش.
ادامه دارد......
#قسمت_اول👇
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
#چمثلچادر♥️
دخترم شهدای مدافع حرم را
الگو بگیر و
مهمترین شادی آنها
عفت و #حجاب است .
📚 یادداشت شهید #حاجقاسمسلیمانی برکتاب سربلند
💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
خدایا! دلم تنگ است. هم جاهلم هم غافل، نه در جبههی سخت میجنگم
نه در جبههی نرم.
کربلای حسین (ع) تماشاچی نمیخواهد.
یا حقی یا باطل ...
راستی من کجا هستم؟
#شهید_عباس_دانشگر
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع جانسوز پدر شهید ۲۲ ساله با تک فرزندش
🔹هفتۀ پیش شهید سینا آراسته در جادۀ یاسوج توسط قاچاقچیان زیر گرفته شد و به شهادت رسید. این شهید ۲۲ ساله و تنها فرزند خانواده بود.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه بهشتی یک #شهید به مادرش...
#شهید_حاج_کاظم _رستگار...🌷🕊
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✍محمد، وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. قبل از عملیات، داده بود جلو پیراهنش نوشته بودند:
«آن قدر غمت را به جان پذیرم حسین (ع)
تا قبر تو را بغل بگیرم حسین (ع).»
می گفت: «دوست دارم تیر روی سینه ام بخورد و شهید شوم.» دعایش هم زود مستجاب شد و در عملیات والفجر هشت، تیری سینه اش را شکافت؛ همان جایی که شعر را نوشته بود.
ترکشی هم پهلویش را شکافت تا نشانی از حضرت زهرا سلام الله بر جسمش یادگار بماند.
#شهید_محمد_مصطفی_پور🌷🕊
#عاقبتتان_شهدایی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا شرمنده ایم💔🥀
شهدا شرمنده ایم💔🥀😔
💚شادی روح سردار دلها حاج قاسم سلیمانی یه حمدو یه توحید بخونید 💚
🌟مقام معظم انقلاب امام خامنه ای🌟
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🏴🍃🥀🍃🏴