eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
817 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
اے این روزها عجیب به سیم خاردار های دنیا ! کرده است ... دسٺـم را بگـیر .. @syed213
غم هایِ مرده در دلِ ما زنده کرد هجر گویی شبِ فراقِ تو روزِ قیامت است سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
✨ امام صادق (ع) ✨ هیچ تنگنا و گشایشی نیست... مگر آنکه مشیت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است...🌺 @syed213
#قانع بودند و راضے از هرچه کہ متعلق بہ دنیا بود کمترین را انتخاب مےکردند! اما در مرگ بهترین و بالاترین! سهم شان از سفره #انقلاب تڪہ ای نان بود و کنسروی اهدایے از مردم... @syed213
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم. 🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید. 🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد. گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد.... ✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود. ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟ گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم..... ➖➖➖➖ ( با نام جهادی سید ابراهیم) @syed213
مغازه دار همدانی: حسابشان توسط پدران شهیدشان پرداخت شده است #شرافت #خبرخوب @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨برخورد عجیب پلیس عراق با زائرین✨ رابطه ما با برادرهای شیعه‌مون این طوریه ؛ بذارید اصلاح‌طلبا و نوچه‌هاشون هر چقدر دوست دارن لجن‌پراکنی کنند. @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✳️ مصطفی با بسیج می‌رفت ایست بازرسی و شب‌ها دیر وقت به خانه می‌آمد. برای همین من و مادرش ناراحت بودیم😔 و تلاش می‌کردیم جلویش را بگیریم تا برایش اتفاقی نیفتد. مدام به او می‌گفتم که «اینا کار نیروی انتظامیه». ✳️ یک شب که خیلی دیر برگشت با او به شدت برخورد کردم.😠 تا ناراحتی و عصبانیم را دید بغلم کرد و دستم را بوسید 💕 و گفت: «هر چی بگید حق دارید، اما منم جوونم و جوونا باید یه جوری انرژی‌شون رو خالی کنن. هر جور شما بگید. من می‌تونم توی هیئت و بسیج انرژی خالی کنم یا توی پارتی؟» مات و مبهوت ماندم،😳 مجبور شدم به رفتنش رضایت بدم. ✳️ یک شب کلی منتظرش ماندیم. خیلی دیر برگشت. بهش گفتم: «کجا بودی؟»⁉️ سرش را خاراند و با من‌ومن گفت: «چندتا از بچه‌ها هستن که پدر و مادراشون خیلی به فکرشون نیستن. باهاشون رفتم سینما!»👏 بعدا متوجه شدم که با هزینه‌ی خودش آن‌ها را برده سینما تا بتواند در دلشان جا باز کند و جذب بسیج کند.👏 ✳️ در یکی از گشت‌ها در شهریار چندتا از بچه‌ها را حین قماربازی می‌گیرند. مصطفی یکی از بچه‌ها را که پایه‌ای در قمار بود، گوشه‌ای می‌برد و می‌پرسد: «چرا قماربازی میکنی؟»❓ پسر هم با ناراحتی می‌گوید: «از این راه کسب درآمد می‌کنم!» از پسر پرس‌وجو می‌کند و پدر طرف را پیدا می‌کند. بعد هم می‌رود مغازه‌اش و می‌گوید: «تو که پدرشی، اون‌قدر کار توی دم‌ودستگاهت نداری که پسرت مجبور به قماربازی و درآمد حرام می‌شه؟!»⁉️ بالاخره پدر را متقاعد می‌کند که دست پسرش را در مغازه بند کند.👏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
ارسالی از کاربران عزیز: 👇👇👇 در حال درست کردن گلدون و بسته فرهنگی برای میلاد و یادواره شهید سید ابراهیم🌺 ✅قبول باشه 🌹التماس دعا
💠🌾💠🌾💠 خدمت اعضای محترم.... شهدارا یاد کنید و گرامی بدارید.... 🌺🌺🌺🌺 دعا
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
✨ امام علی (ع) ✨ سخت ترین گناهان... گناهی است که انجام دهنده ی آن آن را ناچیز بشمارد...🌺 @syed213
#قابل_توجه_غارتگران_بیت_المال: این عکس در حاشیه‌ی نیزارهای جزیره‌ی مجنون گرفته شده، #اسلحه هنوز هم در دستانش بود. «او اینگونه #فداکاری نکرد تا تو کشور را غارت کنی !»😔 @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجز خوانی یک سرباز عراقی با در دست گرفتن در حرم حضرت زینب(س) نسبت به لجن پراکنی ها علیه ایران در عراق... @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🎥 رجز خوانی یک سرباز عراقی با در دست گرفتن #پرچم_ایران در حرم حضرت زینب(س) نسبت به لجن پراکنی ها علی
👆🏻👆🏻👆🏻 🔺"به کسانی که می گویند ایران باید برود می گوییم که سعودی باید از عراق برود بهترین ماست و این پرچم در من جای دارد." @syed213
🔷خاطرات علی اکبر فرهنگیان شاعر آیینی و دوست شهید مدافع حرم آقا مصطفی صدرزاده(سید ابراهیم) در مورد این شهید بزرگوار 🔹بخش اول:با شهید صدرزاده هم حجره بودیم.. 🔸حدودا 11 سال پیش بود که با شهید صدرزاده، مرحوم حاج مهدی ضیایی، لقمان یداللهی و شهید سید رضا بطحایی که چند سال پیش توسط داعش در نزدیکی سامرا به شهادت رسید هم حجره بودیم و فقط من و آقای یداللهی جا ماندیم خوشحالم که رفقایمان عاقبت به خیر شدند و سرنوشت خوبی داشتند... ادامه دارد... @syed213 🔷________________________ 🔹بخش دوم... 😊حاجی از من آخونددر نمی آید.. 🔸من 2 سال از مصطفی بزرگتر بودم و سید تازه وارد حوزه شده بود و با او صرف ساده را تمرین می‏‌کردم، مباحث را خیلی خوب متوجه نشده بود ناگهان قاطی کرد و گفت حاجی از من آخوند در نمی آید. گفتم پس چرا آمدی حوزه؟ باید تمرین کنی، تازه شروع کردی برادر، گفت: می‏‌دانم اما من دنبال گمشده‌‏ای می‏‌گردم و با این هدف آمده‏‌ام حوزه اما حالا متوجه شدم که طلبه خوبی نمی‌‌‏شوم باید راه خودم را پیدا کنم... ادامه دارد.. @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ⭕️ وقتی شب های جمعه به قبرستان می‌رفت تا برای مسجد یا هیئتشان پول جمع کند، به او می گفتم :" مصطفی بابا، به این کار میگن گدایی!" او هم میگفت:" برای خدا گدایی کردنم قشنگه!"💕 ⭕️ وقتی وارد حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) شد قضیه روحانیت برایش جدی تر شد. تعدادی از اراذل و اوباش در یکی از خیابان های تهران ، یکی از طلبه هایی را که ملبس شده بود ، اذیت می‌کنند. ⭕️ یکی از بچه های حوزه علمیه خبردار می شود و به مصطفی می گوید:" بچه ها را جمع کن تا بریم کمک این بنده خدا!" ⭕️ دوستش می گوید:" تا به خودمون اومدیم دیدیم مصطفی نیست. رفتیم و دیدیم درگیر شده!" ⭕️ از مصطفی پرسیدیم:" تو کی رفتی که ما نفهمیدیم؟ با کی درگیر شدی؟ نترسیدی تنها بودی بلایی سرت بیارن؟" ⭕️ مصطفی هم با لحن حق به جانب گفته بود:" من از هیچ چی جز بی غیرتی نمیترسم."👏 ⭕️ مصطفی خیلی راه‌ها را امتحان کرد و برای پیدا کردن گمشده‌اش به هر دری زد. حتی سه ماه برای خودسازی به مشهد رفت. وقتی از مشهد برگشت خیلی عجیب و غریب شده بود. طوری نماز می خواند که دوست داشتم ساعت ها به صورتش خیره شوم.😍 شانه هایش را خاصعانه خم می کرد و طوری عاشقانه الفاظ نماز را ادا می کرد که به یقین می رسیدم جز خدا هیچ کسی را در نماز هایش نمی بیند.❣ ⭕️ این حالت به مرور زمان زیباتر و عاشقانه تر شد، اما دوباره وقتی به حوزه علمیه تهران برگشت کم کم دلسرد شد. از اینکه طلبه ها بیشتر وقتشان را به فقه و صرف و نحو می گذراندند، ناراضی بود. ⭕️ داخل حوزه علمیه هم بسیج راه انداخته و با شیطنت هایش آنجا را به هم ریخته بود. یکی از کارهایی که به منظور اعتراض به سبک تدریس در حوزه انجام می دادند، این بود که درِ حجره شان را قفل می کردند و می گفتند:" ما گوشامون رو لازم داریم!" ⭕️ بالاخره یک روز آمد پیشم و گفت:" من توی حوزه علمیه به چیزی که می خوام نمی رسم.باید برم نجف!" ماندم چه بگویم. غصه‌دار شدم که چرا این بچه یک جا بند نمی شود و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد.😔 با هر ضرب و زوری که بود توانست خودش را به عراق برساند. چند بار این کار را انجام داد تا بتواند بلکه آنجا مشرف و مشغول درس بشود، اما خدا برایش اینطور مقدر نکرده بود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند  تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
فردا 24 ذی الحجه 👇👇 🔶روز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با نصارای نجران(10ه.ق) 🔷نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل عبا (9ه.ق) 🔶انگشتر بخشی امیرالمومنین علی(علیه السلام) درحال رکوع و نزول آیه ولایت(10ه.ق) 💢اعمال این روز : 🔸-غسل 🔸-روزه 🔸-دو رکعت نماز: پس از حمد ده بار سوره توحید، ده بار آیة الکرسی و ده بار سوره سوره قدر. 🔸-خواندن دعای مباهله 🔸-صدقه دادن 🔸-خواندن زیارت امیرالمومنین(علیه السلام). @syed213
گــاهے .... یڪ نگاه حـــــــ🚫ــرام ... شهـــادت را به عقب مے اندازد 😔 لیاقتش را میگیرد ... #تلنگر @syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
🔷خاطرات علی اکبر فرهنگیان شاعر آیینی و دوست شهید مدافع حرم آقا مصطفی صدرزاده(سید ابراهیم) در مورد ای
ادامه.... 🔷خاطرات علی اکبر فرهنگیان شاعر آیینی و دوست شهید مدافع حرم آقا مصطفی صدرزاده(سید ابراهیم) در مورد این شهید بزرگوار 🔽🔽🔽 🔸بخش سوم: ..مصطفی ویژگی های خاص داشت، جوان تر و فرزی بود و سر نترسی داشت، همیشه شلوار خاکی و سپاهی با پیراهن سفید می‌پوشید و روی دوشش چفیه می‌انداخت. از همان ابتدا دغدغه کار فرهنگی داشت، حرکات جالب و مبتکرانه هم داشت، با سید رضا خیلی مانوس شده بود، یک بار سید رضا بطحایی را برای تبلیغ با خود برد محله شان و توی استخر برای ورزشکاران صحبت کرده بود... ______________________________ 🔻🔻🔻 🔹بخش چهارم: 🔸ظاهرا توی محله‌شان مسئول پایگاه بوده پدرش می‌گفت :یک شب دیر آمد خانه به شدت از دستش عصبانی بودم، پشت در قدم می‌زدم تا بیاید، تا در را باز کرد سرش فریاد زدم کجا بودی تا این موقع شب؟! در اوج غرور جوانی خیلی آرام آمد جلو و دست من را بوسید و گفت بابا جان چرا عصبانی هستی من دو کلام با شما حرف دارم اگر حرف هایم شما را قانع کرد که هیچ اگر نه حق با شماست، هر تنبیهی در نظر داشتید من در خدمتم. پدر جان من جوانم و پر انرژی و باید آن را تخلیه کنم و حالا هم در مسجد محل برنامه های فرهنگی و گاهی ایست بازرسی‌هایی که می‌گذاریم سرم گرم است و به لطف خدا این نیروی جوانی را در این مسیر خرج می‌کنم. حالا اگر اشتباه می‌کنم شما بگویید چه کنم؟! ..پدرش گفت آنقدر مردانه حرف زد و محکم صحبت کرد که حرفی برای گفتن نداشتم گفت هیچی حق با توست برو بخواب.. ________________________________ 🔰🔰🔰 🔹بخش پنجم وپایانی 🔸سید مصطفی وقتی وارد حوزه شد محاسنی نداشت و خیلی چهره‌اش به نوجوانان می‌خورد اما هر کس با او صحبت می‌کرد متوجه می‌شد از سن و سالش بیشتر می‌فهمد و همه می‌گفتند واقعا عین گمشده ها دنبال مرادش می‌گردد. به همه گفته بود دنبال گمشده ام هستم اگر اینجا پیدا نکنم جای دیگر حتما پیدا می‌کنم. به نظرم به دلیل فیزیک توانایی که داشت راهش را درست انتخاب کرد، اصلا به قد و قواره سید مصطفی می‌خورد یک چریک باشد و اهل مبارزه چرا که همیشه مثل یک سرباز منتظر و آماده باش بود. _________________________ @syed213