بارتلدی، بر روی تاج این مجسمه هفت شعاع نور قرار داد تا بیش از پیش نماد های ماسونی این تندیس ننگ و نیرنگ را آشکار سازد.عدد هفت در کنار سمبل های گونا گون نور از دیر باز ستوده مصریان باستان و یهودیان و کابالیست های مصر زده بود . همانگونه که آن را در شمعدان هفت شاخه یهود "MENORAH " مینامند که تفاسیری مفصل دارد..."
اما نکته ای که در این میان بنا بر اعتراف فرانسویان هرگز نبای فراموش نمود الگو برداری ساخت مجسمه از "تائیس" زنی یهودی از سرزمین اورشلیم، معشوقه اسکندر است. حتی اگر شباهتهای چهره ی این مجسمه با ایسیس را کنار بگذاریم چه دلیلی دارد فرانسوی ها نمادی از تائیس بسازند و آن را به امریکا هدیه دهند. مگر غربیان در تاریخ هزار خدایی یونان و رُم با کمبود الهه مواجه شده بودند که از یک شخصیت نچندان موجه به نام «تاییس» مجسمه بسازند و آنرا تندیس و نماد آزادی قرار دهند.
پس از انتقال این مجسمه به نیویورک امریکاییها با هزینه ای نزدیک به 200 هزار دلار پایه ای 46 متری از جنس گرانیت برای آن ساختند تا مجسمه را بر روی آن قرار دهند.
این ساختمان 46 متر یعنی مجموع 33+ 13 ( 33 بالاترین رتبه در فراماسونری و 13 عدد انتقام) میباشد و خود تندیس نیز دارای 168 پله به علاوه 1 نیم پله (مجموعاً169) میباشد که بازدیدکنندگان را تا بالای برج راهنمایی میکند. ( 169= 13 13)!!!
آری حقیقت چیز دیگری است که برای روشن شدن این گوشه از تاریخ و آشنایی با شخصیت این زن به باز خوانی گذرای حمله اسکندر به ایران زمین، میپردازیم:
با آنکه اسکندر یا همان الکساندر در در غرب میان غربیان قهرمانی بزرگ شناخته می شود، اما در میان ما ایرانیان به عنوان شخصیتی بدنام و ویرانگر نمود یافته است، در متون زرتشتی نیز، از وی همواره به عنوان "گجسته"(ملعون و شوم) یاد شده و همراه ضحاک و افراسیاب از
کارگزاران اهریمن به شمار آمده است
در این اثنا عده ای نیز نظر در انکار وجود شخصیت تاریخی به نام اسکندر مقدونی دارند، ولی این به معنای نادیده انگاشتن انبوهی از آثار و اسناد تاریخی و باستان شناسی و حذف تاریخ اسکندر و سلوکیان و خلا زمانی به مدت بیش از صد سال از تاریخ ایران است.
بزرگ ترین و مهمترین جنگ اسکندر، نبرد با امپراتوری وسیع ، قدرتمند و متمدن هخامنشیان بود. نبرد اسکندر و پادشاه ایران، چند بار به عقب نشینی وی انجامید، اما سرانجام با تضعیف روحیه سپاهیان ایران، ورق به نفع یونانیان برگشت و اسکندر، داریوش را در منطقه "گیل گمش" شکست داد.
اسکندر متولد مقدونیه و فرزند فیلیپ پادشاه مقدونیه بود.در آن زمان مقدونیه قسمتی از حکومت یونان بود که البته مقدونی ها در میان مردم یونان معروف به وحشی گری بودند لذا فیلیپ پدر اسکندر، برای فرزند خود معلمانی یونانی استخدام کرد تا با فرهنگ یونانیان بزرگ شود.
در شب پیروزی، اسکندر و افسرانش در تخت جمشید (پرس پولیس) قصر باشکوه ایرانیان، جشن بزرگی برپا کردند. اسکندر همواره در سفرهای خود یک گروه از زنان فاحشه و رقاص و شراب ریز همراه خود می آورد تا بساط عیش و نوش و شهوت رانی خود و فرماندهان سپاهش گسترده باشد.
یکی از این زنان، تائیس کنیزی اورشلیمی بود که به خاطر زیبایی به دربار اسکندر راه یافته بود، تائیس یک یهودی کینه جوی افراطی کسی بود که اسکندر را به طرح نقشه ای اهریمنی کشاند..."
در آن جشن، تائیس آن قدر به اسکندر شراب خوراند که عقل او را کاملاً زایل کرده و سپس از او خواست به انتقام معبدی که در آتن توسط خشایارشاه به آتش کشیده شد، پرس پولیس (تخت جمشید) را آتش بزند.
اسکندر مشعلی را به تائیس داد و او هم پرده های حریر و جواهرنشان قصر را به آتش کشید. و پس از مدتی کوتاه، قصر یکپارچه در آتش کین و حقارت شخصیت تاییس سوخت.