#پیغمبر به عنوان میهمان، وارد خانه ی ابی ایّوب انصاری که یکی از فقیرترین آدم های مدینه بود شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی #موضع_اجتماعی خودش را مشخص کرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۰
1⃣7⃣
#پیغمبر از همان ساعت و لحظه اوّل ورود به مدینه، مشخص کرد که در برخورد و #تعامل_اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیّت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
1⃣8⃣
برای به سامان رسیدن #نظام_اسلامی، سه مرحله وجود داشت: #مرحله_اول، شالوده ریزی نظام بود. #مرحله_دوم حراست از این نظام بود. #مرحله_سوم تشکیل و سازندگی نظام بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۴
2⃣2⃣
#جنگ_خندق یکی از جنگ های بسیار مهم بود. دشمنان همه ی نیرویشان را جمع کردند.
#پیغمبر_اکرم از قضایا مطلع شد و آن خندق معروف را کند؛ کفّار، مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمی توانند، لذا شکسته و مُفتضح و مایوس و ناکام مجبور شدند برگردند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۹
2⃣3⃣
#پیغمبر با دشمن سازمان یافته ای که آماده و منتظر حمله است امان نمی دهد؛ اما دشمنی که سازمان یافته نیست و لجاجت ها و دشمنی ها و خباثت های فردی دارد و بی ایمان است، مانند عبدالله بن اُبی، تحمل می کند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۲
2⃣4⃣
وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، #پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچک تر برگشتید، حالا مشغول #جهاد_بزرگ_تر شوید. #جهاد_با_نفس_خودتان.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۳
2⃣5⃣
#پیغمبر در رفتار خود مدبّرانه عمل می کرد و سرعت عمل داشت. پیغمبر در مواجه با دشمن، کارِ سیاسی دقیق می کرد و دشمن را به اشتباه می انداخت؛ اما با مومنین و مردم خود همیشه صریح، شفاف و روشن حرف می زد و سیاسی کاری نمی کرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۵
2⃣7⃣