eitaa logo
مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
1.7هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
9.4هزار ویدیو
165 فایل
آنچه یک مدیر فرهنگی در جهاد تبیین به آن نیاز دارد مدیر کانال: @Mojtabapnah تبادل لینک: @admin_abes پخش زنده اینترنتی ٨:٣٠ صبح دوشنبه‌ها: Aparat.com/taali_tv/live
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴⚡️جادوی رسانه! 🔺استوری برای قاتل پسرش ثابت کرد که در عصر حاضر رسانه بقدری قدرتمند هست که میتونه کاری کنه که به پسرت بگی ! 🔺البته نمی‌شه از خط‌دهی پشت پرده جریان برانداز با پوشش سلبریتی‌هایی همچون فاطمه معتمدآریا، جعفرپناهی، محمد رسول اف و... گذشت. 🔻پی‌نوشت: پرونده تمام هنرمندان! درگیر در اتفاقات ۱۴۰۱ بدون درج سوءپیشینه پاک شد! مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚡️فراخوان برای طرح‌های مردمی در خصوص پوشش، عفاف و حجاب 🔺رئیس سازمان تبلیغات اسلامی از عموم گروه‌های مردمی برای ارائه طرح‌های اجرایی در خصوص پوشش، عفاف و حجاب دعوت کرد. 🔺گروه‌های مردمی می‌توانند طرح‌ها و ایده‌های خود در خصوص پوشش، عفاف و حجاب را از طریق صفحه «طرحی برای حجاب» در پایگاه اینترنتی سازمان تبلیغات اسلامی به نشانی 🔗 https://nehzat.ir/fa/contacts ⚡️و یا ارتباط با شماره 09003505015 در شبکه های اجتماعی ارائه کنند. مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴⚡️اعتراف بزرگ کارشناس اینترنشنال به اختلاف شدید بین اپوزیسیون و جنگ برای قدرت آن ها! 🔺تعبیر مردم از اختلافات در بین اپوزیسیون این است که مخالفان رژیم هیچی نشده در حال جنگ قدرت هستند. مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️دستی که قادر به گاز گرفتنش نیستی، ببوس! 🔺ضرب‌المثلی عربی داریم که میگوید: «دستی رو که نمیتونی گاز بگیری، ببوس!» عادل الجبیر وزیر خارجه سابق ریاض در پاسخ به تکدی محبت دولت روحانی برکناری امیر عبداللهیان از معاونت عربی وزارت خارجه را شرط بهبود مناسبات با ایران قرار داد و «ظریف» نیز نامُدبرانه امتثال امر کرد! 🔺و اکنون همان امیر عبداللهیان از موضع اقتدار و در مقام وزیر خارجه ایران دستی رو که دولت ریاض نتونست گاز بگیرد را مُبدل به دست تفقدش بر سر دولتمردان سعودی کرد. 🔺به‌قول قائم مقام فراهانی: روزگار است آنکه گه‌عزت دهد گه خوار دارد/ چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد ✍داریوش سجادی، فعال رسانه‌ای مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️عکس یادگاری با پرچم شیر و خورشید 🔺ایشون محسن بهرامی ارض اقدس هستند عضو شورای رقابت که رفته سر قبر شاه مخلوع و با پرچم شیر و خورشید عکس یادگاری گرفته... مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚡️سخنان خیلی جالب، سنجیده و منطقی در مورد حجاب! 🔊حجت‌الاسلام سنجری امام جمعه محترم چهاردانگه مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴⚡️ای کاش توی فرانسه هم اینجوری می‌رفتی بین مردم! 🔺سیاست رسانه‌ای مکرون ایجاب می‌کنه حالا که توی فرانسه جرات اومدن بین مردمش رو نداره و نمیتونه بین معترضین بیاد، در سفرش به چین طوری برنامه ریزی کنه تا اینجوری جمعیت دورش باشند! 🔺اینجوری هم به جامعه بین‌الملل پالس می‌ده که جایگاه من کجاست، و هم به همتای چینی خودش می‌فهمونه من توی کشور خودتون هم محبوبیت دارم... مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
15.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚡️کسب روحیه از خدا دانستن اموال و نعمتها 🔺بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه تفسیر سوره حشر 🔺نکات جلسات تفسیر قرآن که در سال ۱۳۶۱ ایراد شده است. مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
19.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚡️برگزاری جشن تکلیف در عراق 🔺با حضور شیخ عبدالمهدی الکربلایی، امام جمعه کربلا مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚡️پاسخ هر نیاز 🔺از آنجایی که دین اسلام، دین خاتم است، آنچه را که برای بشریّت تا روز قیامت لازم بوده، بیان کرده است؛ حال هرچقدر یقین ما نسبت به این حقیقت بیشتر باشد، پاسخگویی قرآن به نیازهای بشریّت را بهتر و بیشتر خواهیم یافت. 🔺برگرفته از کتاب تألیف مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی
🔴⚡️مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا 🔺خاطره شیرین دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدرشان؛ 🔺مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔺در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔺یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. 🔺بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔺در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔺وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔺در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!!» من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... 🔺نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» مرکز تعالی مدیران انقلاب اسلامی