eitaa logo
طبس بانو
2.1هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
197 فایل
Admin1: @Kosarehagh Admin2: @Fs_hagh طبس بانویی ها 😍 📌نظرات، پیشنهادات و انتقادات خودتون رو بصورت ناشناس برای ما ارسال کنید https://daigo.ir/secret/1583447807
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌🌤‎ 🍃حاجت رواباشن🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━⊰❀😭🖤😭❀⊱---* @Aftabbooqmh 🇮🇷🌼 🌸⃟🧕🏻 کانال @Tabasbanoo به ما بپیوندید...
طبس بانو
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل
قراره روز عاشورا مراسم زیارت عاشورا باصدلعن وصد سلام در هیئت بانوان حضرت رقیه بنت الحسین علیها سلام واقع در حسینیه میارزه برگزار بشه برای پذیرایی هم شله زرد در نظرگرفتیم وسایل مورد نیاز ایناست هرکی دوست داره مشارکت کنه بسم الله برنج. ۱۰کیلو (اهداشد) شکر. ۲۵کیلو زعفران. ۴مثقال (اهداشد) گلاب خالص ۳لیتر(اهداشد) خلال بادام. ۵۰۰گرم هل پودر شده ۱۰۰گرم تلفن جهت هماهنگی ۰۹۱۵۶۵۴۱۱۷۳ خانم حقانی شماره کارت جهت واریز مبالغ نقدی 6037691592100002 محمد نظری بانک صادرات نکته: چنانچه مبالغ یا اقلام اهدایی بیش از مصرفی روز عاشورا باشه،در سایر برنامه های فرهنگی هیئت و دیگرمراسم ائمه اطهار به نیابت از بانیان مصرف خواهد شد.
سلام ،میشه لطف کنید تو هر گروهی که عضو هستید به نیت شفای  یک جون سی و هفت ساله که ضربه مغزی شده و سه تا خواهر داره همش بی قراری میکنن. این دعا رو از امروز تا فردا ظهر بذارید تا دیگران ببینن و براش دعا کنن((يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّء)) اگه این کارو نکنید هیچ اتفاقی براتون نمیفته!!! اما با فرستادن این پیام در کنار هزاران پیام شاید دعای دیگران در حقش مستجاب شد فرستنده خيلي التماس دعا داره😔😔😔
طبس بانو
قراره روز عاشورا مراسم زیارت عاشورا باصدلعن وصد سلام در هیئت بانوان حضرت رقیه بنت الحسین علیها سلام
عزیزان خیر واسه هرکی شرایطش جوره ودوست داره بیاد وسط گود کمک به مجلس امام حسین ع از نیم کیلو تا ۲۵ کیلو شکر لازم داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نکته‌ای ناب در رابطه با امام حسین علیه‌السلام! ⁉️ امام حسین علیه‌السلام در چه سنی صاحب اولاد شدند؟ 🔰 🌸⃟🧕🏻 کانال @Tabasbanoo به ما بپیوندید...
🏴علی اکبر🏴 ای کاش تو باز می‌کردی گره این معما را آقا! چرا حسین وقتی به علی اکبر رسید وقتی که در آغوشش گرفت وقتی که صورت به صورتش گذاشت و وقتی عرق از پیشانی اکبر پاک کرد جوانان بنی هاشم را صدا زد که بیایند و اکبر را تا خیمه‌ همراهی کنند؟ چه نیازی بود به آمدن جوانان؟ مگر علی خودش توان راه رفتن نداشت؟... 🏴 @abbasivaladi 🌸⃟🧕🏻 کانال @Tabasbanoo به ما بپیوندید...
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین... رسیدیم به شب تاسوعا... خیلی التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فداکاری جوانان خوزستانی برای جلوگیری از یک فاجعه 🔹ساعت ۹ صبح، کندانسور توربین ‎نیروگاه رامین اهواز نشتی پیدا کرد و نتیجه آن خارج شدن نیروگاه از مدار و خاموشی بخش عظیمی از خوزستان از جمله اهواز در گرم‌ترین روزهای سال بود. 🔹مطابق پروتکل، باید ابتدا فعالیت نیروگاه ۲ روز متوقف می شد و سپس کار تعمیر آغاز می‌شد، اما متخصصان، تصمیم گرفتند در حالت آماده به کار نیروگاه، عملیات تعمیرات را انجام دهند. 🔹دمای محیط توربین نزدیک به ۷۰ درجه و رطوبت بالای ۹۰ درصد است به عبارت دیگر نیروها باید در یک دریای آب جوش عملیات می‌کردند. 🔹۱۸ ساعت عملیات پیچیده مهندسی بدون وقفه ادامه یافت و فردای آن روز تعمیرات با موفقیت به انتها رسید و نیروگاه بدون ثانیه‌ای توقف به تامین برق پرداخت و خطر خاموشی گسترده هم از کشور رخت بر بست. 🔹رضا خسروی و محمد امیری از مهندسان مکانیک و کارشناسان توربین تنها ۲ تن از ده‌ها متخصصی بودند که برای روشنایی مردم به طبقه آخر جهنم رفتند و برگشتند. ✅کانال اخبار 20:20👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از •پشت‌خاکریزهای‌عشق•
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😭چشمان معصوم این طفل به کجا می‌نگرد که حتی طاقت گریه هم ندارد... محرم امسال،روضه علی‌اصغر نمی‌خواهد؛ چند تا از همین فیلم‌ها را پخش کنید و فقط بگویید «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ» ✍به قول شهید مطهری: «اگر حسین‌بن‌علی(ع) بود می‌گفت آقا اگر می‌خواهی برای من سینه بزنی برای من زنجیر بزنی شعار امروز تو باید فلسطین باشد!» https://eitaa.com/joinchat/3945070671C887cb1fa1d
🔻چهار دختر و سه پسر داشتم... اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشم. دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم 🔸 بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!! در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت: این بچه را قبول می کنی؟ گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!! آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغرامام حسین علیه السلام باشد؟! بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت... گفتم: اقا شما کی هستید؟ گفت: علی ابن الحسین امام سجاد علیه السلام! 🔸هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است! صبح رفتم خدمت شهیدآیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!‌ 🔸آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!! 🔸علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد علیه السلام ، در تیپ امام سجاد علیه السلام شهید شد! شاید فرزندی که سقط می‌شود، بنا باشد سردار سپاه ارباب باشد! به مادر و پدر او بودن افتخار کنیم... 🌺 شهید علی اصغر اتحادی 🌸⃟🧕🏻 کانال @Tabasbanoo به ما بپیوندید...