10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 معلم نمونهای که از هدیه ۵۰۰ میلیونی گذشت👏
🔹گفتگو با معلم یزدی که به عشق دانشآموزان شهرش از هدیهای ۵۰۰ میلیونی گذشت و وزیر را هم شریک کار خودش کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
🔰یک فوتی و۴ مصدوم بر اثر واژگونی تویوتا پرادو در محور"دیهوک_ راور"
رئیس پلیس راه استان خراسان جنوبی گفت: ساعت ۱۵ و ۵۳ دقیقه عصر امروز با اعلام مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ مبني بر وقوع حادثه رانندگي در کیلومتر ۱۹۲ محور"دیهوک به راور" بلافاصله مأموران و نیروهای امدادی به محل حادثه اعزام شدند.
🔸سرهنگ کاظمی افزود: مأموران با حضور در محل حادثه مشاهده كردند، یک دستگاه تویوتا پرادو که از مشهد به سمت رفسنجان در حرکت بوده واژگون شده است که متأسفانه اثر این سانحه رانندگی، یک نفر جان خود را از دست داده و۴ نفر مصدوم شده اند.
🔸رئیس پلیس راه استان گفت: علت حادثه توسط کارشناسان پليس راه عدم توانایی راننده درکنترل وسیله نقلیه ناشی از تخطی ازسرعت مطمئنه در پیچ تشخيص داده شد.
#حادثه
#کانال_طبس_گلشن
@tabasgolshantabas
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 غوغای دیشب صدا و سیما!
اجرای شاد و عربی گروه سرود زهرائیون در برنامه معلی با قطعه "علی حب النبی" در رثای پیامبر اکرم(ص)😍
این برنامه که ویژه ماه شعبان تولید شده است، هر شب ساعت 22:30 از شبکه سه پخش میشود.
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
💁♂ @tabasgolshantabas
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سگ زرد(ترامپ)قاتل که در ماجرای هواپیمای اوکراینی به فارسی توییت میزد الان کجاست؟
کتایون ریاحی کجاست؟!
چرا سلبریتیهای آمریکایی مثل سلبریتیهای ایران علیه نیروهای مسلحشون گارد نگرفتند؟
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
💁♂ @tabasgolshantabas
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ویدئوی غرش بوگاتی ۱۶ سیلندر در وکیلآباد مشهد ساختگی و جعلی است!
🔹در این ویدئو مراحل ساخت نشان داده شده
#بوگاتی
#کانال_طبس_گلشن
@tabasgolshantabas
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابوالفضل مرادیان
در 91
در فینال
مقابل حریف بیرجندی
قهرمان ابوالفضل مرادیان❤️💪💪❤️
#کانال_طبس_گلشن
@tabasgolshantabas
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت پنجاهم ▫️روی تخت خوابم پای پنجره نشسته بودم، چشمم به خلو
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ
🔴 قسمت پنجاه و یکم
▫️شاید زینب بهانه بود و دلم میخواست از میدان احساس مهدی بگریزم که دوباره از دیدن چشمان کشیدهاش دلم لرزیده بود و نمیخواستم بار دیگر گرفتارش شوم.
▪️میان اسباب اتاقم دنبال وسیلهای برای سرگرم کردن زینب بودم و در دلم به خدا التماس میکردم مراقب قلبم باشد مبادا دوباره بیقرارش شوم تا مادرم وارد شد و با لحنی مبهم سوال کرد: «تو میدونی اینا برای چی اومدن اینجا؟ نه خیلی حرف میزنن، نه چیزی میخورن.»
▫️از نگاه گیجم فهمید من از او بیخبرترم و با صدایی آهسته اطلاع داد: «سید، پدرت رو برده بیرون دارن با هم حرف میزنن.»
▪️از آنچه مادرم میگفت ذهنم به هم ریخته و او تنهایی مقابل این میهمانان غریبه معذب بود که شالش را مرتبتر کرد و گفت: «بلند شو بیا بیرون من تنها نباشم.»
▫️چند مداد رنگی دست زینب دادم و با خیال اینکه در جمعِ میهمانان هم خودم را با زینب مشغول میکنم، با هم از اتاق بیرون رفتیم و همین که قدم به اتاق نشیمن گذاشتم، نگاهم به نگاه مهدی گره خورد.
▪️انگار منتظر خروج من از اتاق چشمش به در بود و یک لحظه گرفتار شدن نگاهش در تله چشمانم کافی بود که بلافاصله سرش پایین افتاد و نگاهش به زمین فرو رفت.
▫️کنار زینب روی زمین نشستم و کاغذی به دستش دادم تا نقاشی بکشد و با اینکه سرم پایین بود، حرارت احساس مهدی آتشم میزد.
▪️مادر سعی میکرد میهمانان را به حرف بگیرد اما ظاهراً مادر فاطمه عربی بلد نبود و مهدی با صدایی گرفته تنها به چند کلمه کوتاه پاسخ میداد.
▪️احساس میکردم او بدتر از من در حال خفه شدن است تا سرانجام سید و پدرم به اتاق برگشتند و روی کاناپه کنار هم نشستند.
▫️پدرم غرق فکری عمیق، کلامی نمیگفت اما تمام خطوط صورت سید از لبخند پوشیده شده و با همان لحن مهربان و به زبان عربی شروع کرد: «زینب خیلی بیقراری میکنه. این مدت چند بار رفتیم پیش روانشناس، یکم آرومتر شده ولی تقریباً هر شب با جیغ از خواب میپره و روزها اکثراً گریه میکنه.»
▪️سپس نقش خنده روی صورتش پررنگتر شد و با اشاره به من ادامه داد: «اینجور که الان زینب آروم نشسته پیش شما و گریه نمیکنه، برای من خیلی عجیبه! چون این روزها تهران اکثراً گریه میکنه و شبها خیلی سخت میخوابه. حتی همین الان از کربلا تا اینجا همش گریه میکرد.»
▫️او میگفت و من میدیدم مهدی مضطرب انگشتانش را در هم فرو کرده و احساس کردم میخواهد از این خانه فرار کند که از جا بلند شد و به سرعت به سمت پنجره رفت.
▪️هوای خانه گرم نبود و قلب او انگار گُر گرفته بود که با عذرخواهی کوتاهی پنجره را گشود اما سرمای این شب زمستانی هم برای خنک کردنش کافی نبود که همانجا کاپشنش را درآورد، با کف دست عرقهای پیشانیاش را پاک کرد و با حالی به هم ریخته، برگشت و سر جایش نشست.
▫️نگاه همه جلب اضطرابش شده و من نگران آنچه سید برای گفتنش اینهمه مقدمه میچید، قلبم در قفس سینه پَرپَر میزد و او همچنان با آرامش میگفت: «تصمیم گرفتیم برای نیمه شعبان بیایم کربلا، بلکه امام حسین (علیهالسلام) به حرمت حضرت رقیه (علیهاالسلام) قلب این بچه رو آروم کنه. دیشب که تو حرم نشسته بودیم، حاج خانم گفتن ما که تا اینجا اومدیم یه سر بیایم پیش شما.»
▪️و شاید توصیه همسرش تنها یک ملاقات ساده نبود که چند لحظه مکث کرد و مؤمنانه ادامه داد: «امروز بعد از نماز صبح روبروی حرم امام حسین (علیهالسلام) استخاره کردم؛ خیلی خوب اومد. بنده هم با شما تماس گرفتم تا امشب خدمت برسیم!»
▫️مادرم بیتابتر از من حرفهای او را دنبال میکرد تا ببیند به کجا میرسد و پدرم انگار از همه چیز با خبر بود که در سکوتی سنگین خیره به مهدی مانده و سید همچنان مقدمه میچید: «الان خیلی خوشحالم که میبینم زینب کنار شما آرومه. یکی از روانشناسهای ماهری که رفتیم وقتی بهش گفتیم بچه به شما خیلی وابسته بود، میگفت دلیلش اینه که اولین نفری که بعد از حادثه دیده و احساس میکنه اون نجاتش داده، همون خانم بوده؛ برای همین پیش اون خانم بیش از هر کسی احساس امنیت میکنه.»
▪️بیهوا نگاهم تا صورت مهدی کشیده شد و دیدم گونههایش گل انداخته و با یک پیراهن باز هم گرمش بود که دانههای عرق از کنار پیشانیاش پایین میرفت و اخمی مردانه صورتش را پوشانده بود.
▫️مادر فاطمه، غمگین سر به زیر انداخته و زینب غرق دنیای خودش کنار من نقاشی میکشید و سرانجام سید خطاب به من حرفش را زد: «من اول با پدرتون صحبت کردم و ایشون گفتن نظر خودتون مهمه. اینکه ما بخوایم شما همیشه کنار زینب باشید، خودخواهیه اما شما خودتون صاحب اختیارید. آقامهدی رو مثل بقیه خواستگارهاتون در نظر بگیرید؛ من از هر جهت ایشون رو تأیید میکنم، تو این سالها جز خوبی ازش ندیدم و الان مثل چشمام قبولش دارم.»...
#کانال_طبس_گلشن
📖این داستان ادامه دارد...
#دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک باد
#فرهنگی-جمز
#دراولین روز از دهه فجر .ودرچهل وششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی رژه موتوری در داخل روستای جمز برگزار ودرمحل مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام به پایان رسید.تشکر از همه کسانی که در دومین برنامه در روز اول دهه فجر شرکت نمودند.
#ستاد دهه فجر انقلاب اسلامی و پایگاههای مقاومت بسیج شهید هاشمینژاد وحکیمه جمز
#کانال_طبس_گلشن
@tabasgolshantabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر جدیدی از برخورد هواپیما و بالگرد آمریکایی
@tabasgolshantabas