هدایت شده از شهرداری طبس
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلاش_بیوقفه_در_مسیر_توسعه
#شهرداری_از_مردم_خادم_مردم
#طبس_کارگاه_عمران_شهرداری
📽 تلاش خادمین مردم در حوزه مدیریت شهری طبس؛ مدال افتخار نوکری همشهریانی است که همواره پشتیبان و مشوق شهرداری بودهاند...
📍 عملیات گسترده بهسازی بازار امام خمینی شهر طبس؛ شامل احداث رواقها با سبک سنتی؛ انتقال زیرزمینی شبکههای فشار قوی و فشار ضعیف برق و نیز احداث شبکه جدید آبرسانی که موجب تقویت فشار آب در دیهشک و محلات غربی شهر میگردد و از آسفالت شکافی تا ۵ سال آینده در هسته مرکزی شهر پیشگیری میکند.
🔺 عملیات بهسازی بازار مرکزی شهر طبس که اکنون با صبوری و همراهی اصناف نجیب و همشهریان فهیم درحال انجام است؛ در پایان پروژه کام همشهریان زیباپسند را شیرین و هدیهای عیدانه برای مردم قدرشناس خواهد بود.
🔹 استاندار خراسان جنوبی در حاشیه بازدید از پروژههای عمرانی که یکشنبه ۱۴ بهمن انجام شد؛ گفته بود: شهرداری طبس پروژه بسیار خوبی در هسته مرکزی و بازار شهر دارد که قابل تقدیر است.
✍ روابط عمومی شورای اسلامی شهر و شهرداری طبس
@SHAHRDARI_TABAS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 غرش سامانهٔ جوشن ارتش در رزمایش اقتدار پدافند هوایی
🔹در مرحلهٔ دوم رزمایش اقتدار پدافند هوایی ۱۴۰۳ ارتش، سامانهٔ موشکی ارتفاع متوسط جوشن موفق شد هدف خود را با موفقیت مورد اصابت قرار دهد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 دستاوردهای انقلاب اسلامی چه بوده؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 واکنش ثابتی به واگذاری ایران خودرو به کروز: اگر دوربین مخفی است بگویید ما هم بدانیم!
نماینده مردم تهران در صحن علنی مجلس:
🔹متأسفانه مطلع شدم که فردا قرار است جلسه مجمع عمومی شرکت ایرانخودرو برگزار شود تا صندلی سوم هیئتمدیره این شرکت به کروز داده شود!
🔹شرکت کروز یک قطعهساز پرحاشیه است که کیفرخواستی که سه سال پیش برایش صادر شد، ۱۸ صفحه بود. یک قلم از موارد آن این بود که ۲۲۰ میلیون دلار مال نامشروع تحصیل کرده است.
🔹من نمیفهمم این چه مملکتی است؟ طرف فسادی به این بزرگی دارد، حکم هم برایش صادر نکردهاند، حالا میخواهند ایرانخودرو را هم به او بدهند آقا اگر اینجا دوربین مخفی است، بگویید ما هم بدانیم!
🔹مردم بیچاره چه گناهی کردهاند؟ تا الان کم از ایرانخودرو کشیدهاند که حالا اکثر سهام آن را هم به کروز بدهید؟
🔹آقای قوه قضاییه! آقای سازمان بازرسی کل کشور! چکار دارید میکنید؟ چرا در برابر این چپاولها هیچ اقدامی نمیکنید؟ آقای پزشکیان! اگر ضد فسادی، اگر نهجالبلاغه خواندهای، جلوی این وضعیت را بگیر.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
🛑 ۲ تماشاگر زن مسابقه پرسپولیس تراکتور بازداشت شدند
🔹در پی انجام رفتارهای غیر اخلاقی و خلاف شئونات از سوی برخی از تماشاگران زن دیدار فوتبال باشگاههای پرسپولیس تهران و تراکتور تبریز، ۲ نفر از تماشاگران بازداشت و برای آنها پرونده قضایی تشکیل شد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
🛑وزیر کار: مزد کارگران در سال آینده را بر اساس تورم تعیین میکنیم
میدری:
🔹در تلاشیم مزد کارگران در سال آینده بر اساس تورم و سبد معیشت تعیین شود.
🔹سن بازنشستگی در ایران پایین آمده و به ۵۲ سالگی رسیده است.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tabasgolshantabas
#کانال_طبس_گلشن ، کانون اخبار مهم🔝
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پایان رزمایش نصرالله ۲ در مسجد شکر طبس
🔹پایان رزمایش عملیاتی نصرالله ۲ صبح امروز در منطقه مسجد شکر طبس و با حضور گردانهای تکاوری استانهای کرمان، یزد و خراسان جنوبی با حضور فرمانده انتظامی کشور برگزار شد.
@tabasgolshantabas
🎊 ولادت امام سجّاد علیه السلام مبارک باد
🌷 هدیه به حضرت و ان شاء الله بهره مندی از شفاعت ایشان در دنیا و آخرت، ۷ صلوات بفرستیم.✅
🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🌹
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
🌺@tabasgolshantabas 🌺
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا جواد، صاحب خنده معروف فضای مجازی، ساکن قنوات قم😄😂
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
🌺@tabasgolshantabas 🌺
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی مردم خوبی داریم ☺️😊
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
🌺 @tabasgolshantabas🌺
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرق مذاکره آمریکا 🇺🇸 با کره شمالی 🇰🇵 و نماینده متوهم ایران 🇮🇷
🇮🇷#کانال_طبس_گلشن 👇👇
🌺@tabasgolshantabas 🌺
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت پنجاه و هشتم ▫️مدام اخبار را زیر و رو میکردم بلکه این ج
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ
🔴 قسمت پنجاه و نهم
▫️تمام تنم از شوک واکنش سردش، لمس شده بود و به سختی توانستم از آغوشش فاصله بگیرم.
▪️ساعت ۱۲ شب و چراغ اکثر خانهها خاموش بود. منزل پدرم در انتهای یک کوچه بن بست قرار گرفته و هیچ کس در کوچه نبود و میفهمیدم فقط برای اینکه از آغوشم فاصله بگیرد، بهانه آورده که تمام احساس دلهره و دلتنگی و درد دوری، در دلم خشک شد و خنده رو صورتم ماسید.
▫️مات و متحیر نگاهش میکردم و باورم نمیشد اینطور مرا پس بزند؛ تمام وجودم در هم شکسته بود و غرورم اجازه نمیداد یک کلمه شکایت کنم یا حتی یک قطره اشک از چشمانم جاری شود و با سکوتی تلخ برگشتم.
▪️تازه متوجه شده بود چه بلایی سر دلم آورده که دنبالم دوید و نامم را صدا میزد، اما نه پاسخی میدادم نه به سمتش برمیگشتم و نمیدانستم باید با اینهمه عشقی که جانم را تسخیر کرده و اینهمه بیاحساسی همسرم چه کنم.
▫️قدمهایم را سریعتر میکردم تا زودتر به پلههای ایوان برسم و پای پلهها، از پشت دستم را کشید و با لحنی پشیمان، پوزش خواست: «منظوری نداشتم،منو ببخش!»
▪️سپس روبرویم ایستاد و نمیخواست دلشکستگیام ادامه پیدا کند که با لبخندی خسته بهانه تراشید:«من ترسیدم کسی ببینه..»
▫️اجازه ندادم حرفش تمام شود و با بغضی مظلومانه شکایت کردم: «تو فقط میترسی من بهت نزدیک بشم!»
▪️انگار از حادثه کنسولگری اعصابش به هم ریخته بود و دیگر توانی برای بحث کردن نداشت که خطوط صورتش در هم رفت و شاید سکوت کرده بود تا من راحت حرفهایم را بزنم و این زخم تازه سرباز کرده بود که خونابۀ غم از چشمانم چکید: «تو نمیفهمی چجوری منو عذاب میدی!»
▫️از اینهمه ناراحتیام نگاهش گُر گرفته و فهمیده بود کار جراحت جانم از عذرخواهی گذشته که دستانم را بالا آورد، چند لحظه بیریا نگاهم کرد، سپس سرش را خم کرد و همانطور که هر دو دستم را میبوسید، برای راضی کردنم از جان مایه گذاشت: «من بمیرم که ناراحتت کردم. هر چی بگی حق داری، من اشتباه کردم!»
▪️مهربانیاش را باور داشتم و میدانستم حاضر است برای شاد کردن من جان دهد اما همین چند لحظه پیش، سردیِ احساسش را چشیده و به این سادگیها طعم تلخش از خاطرم نمیرفت که حتی این اولین بوسههایش بر دستم، دلم را نرم نمیکرد.
▫️میدیدم از چشمانش خستگی و بیخوابی میبارد و دلم نمیآمد بیش از این اذیت شود که دستم را پس کشیدم و با نفسهای غمگینم نجوا کردم: «مهم نیس.»
▪️سفیدی چشمانش از این سفر سخت به سرخی میزد و نمیخواستم باز هم شرمنده باشد که با دلسوزی پرسیدم: «میخوای اگه خستهای امشب همینجا بمونیم؟»
▫️از کلام پُر مهر و محبتم لبخندی شیرین لبهایش را از هم گشود و با لحنی شیرینتر پیش چشمانم دلبری کرد: «نه عزیزم، من خوبم. یه ذره خسته بودم که اونم تو رو دیدم خستگیم در رفت.»
▪️سپس برای تشکر از پدر و مادرم تا اتاق نشیمن آمد و دیروقت بود که زینب را در آغوش گرفت و با هم از خانه خارج شدیم.
▫️خنکای این شب بهاری و خیالی که از آمدن مهدی راحت شده بود، چشمانم را خمار خواب کرده و دلم میخواست تا رسیدن به بغداد در ماشین بخوابم اما تا چشمانم را میبستم، تلخی لحظهای که مرا از آغوشش پس زد، حالم را بهم میزد و کلافهتر میشدم.
▪️زینب صندلی عقب ماشین خوابش برده و من تمایلی برای صحبت با مهدی نداشتم که از هر دری حرف میزد و هر چه میپرسید، سربالا پاسخ میدادم و پس از چند دقیقه، او هم ساکت شد.
▫️نمیدانستم تا کجا میتوانم این وضعیت را تحمل کنم و او در عزای فاطمه، چقدر میتواند ادای عاشقها را در بیاورد و با همین خیال بههم ریخته تا بغداد و رسیدن به خانه، با خودم جنگیدم و دل مهدی دریای درد بود که فقط با غصه نگاهم میکرد و دیگر نمیدانست به چه کلامی آرامم کند.
▪️با حال خرابم روی تخت زیر پتو در خودم مچاله شده و خبر نداشتم امشب، وحشتناکترین کابوس زندگیام را در بیداری خواهم دید که پشتم را به مهدی کردم و در بستری از غم به خواب رفتم.
▫️شاید ساعتی گذشته بود که از صدای آلارم گوشی از خواب پریدم. بهقدری با حال بدی خوابیده بودم که فراموش کردم موبایلم را بیصدا کنم و حالا چند پیام و آلارم پشت سر هم بیدارم کرده بود.
▪️سرم را چرخاندم و دیدم مهدی ساعد دستش را روی پیشانیاش قرار داده و با چشمانی خیره به سقف اتاق نگاه میکند.
▪️ظاهراً با اینهمه خستگی، امشب هم نتوانسته بود بخوابد و تا دید بیدار شدم، به سمتم چرخید و بیصدا پرسید: «چیزی میخوای عزیزم؟»
▫️به حدی غرق افکار و غم و غصه بود که حتی صدای آلارم گوشیام را نشنیده بود و نمیفهمید چرا بیدار شدم.
▪️گوشی را از بالای سرم برداشتم و همانطور که بیصدا میکردم، سرم را به نشانۀ پاسخ منفی تکان دادم و همزمان خط اول پیام را خواندم که قلبم از جا کنده شد...
#کانال_طبس_گلشن
📖 این داستان ادامه دارد...