دوست شهید من کم بود اماکمبود نبود.mp3
1.81M
🌷﷽🌷
#دوست_شهید_من ❤️
#شهید_عبدالحسین_برونسی
⏪ فرمانده گردان عبدالله
2️⃣ کم بود اما کمبود نبود
💠 مرخصی هم که میآمد، کم میدیدیمش. ولی در همان وقت کم، سعی میکرد تمام نبودنهایش را جبران کند.
💟 هم محبت میکرد بهمان، هم نماز خواندن یادمان میداد، هم از درس و مشقمان میپرسید.
🏦 مدرسه هم حتی میآمد. از مدیر و معلم درباره درس خواندن و درس نخواندنمان سوال میکرد.
اگر چیزهایی را که انتظار نداشت، میشنید، بعدش کلی باهامان حرف میزد و نصیحتمان میکرد.
🚫 هیچ وقت 👋دستش 👊 را رویمان بلند نکرد.
📙 کتاب خاک های نرم کوشک
🌿
🍂🍂
🍀🍀🍀
🍁🍁🍁🍁
🌷﷽🌷
#دوست_شهید_من ❤️
#شهید_عبدالحسین_برونسی
⏪ فرمانده گردان عبدالله
6️⃣ استفاده شخصی از بیت المال
☢️ پسرم از روی پله ها افتاد.دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.بچه را که داشت به شدت گریه می کرد ،بغل گرفت.
از خانه دوید بیرون🏃🏻♂️. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم .
😳ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش،یک تاکسی 🚕 گرفت.
💐درآن لحظه ها، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود.💐
📙 کتاب خاک های نرم کوشک
@tabligh313
🍂🍂
🍀🍀🍀
🍁🍁🍁🍁
#شهید_عبدالحسین_برونسی
1⃣🔴🔴🔴داستان جهیزیه
🛍🎁 جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود. یک عکس قاب گرفته از بابای شهیدش را هم آوردم. دادم دست فاطمه. گفتم: بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت.
به شوخی ادامه دادم: بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره.
🔽 شب عبدالحسین را خواب دیدم. گویی از آسمان آمده بود؛ با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی . یک پارچ خالی تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت: این رو هم بگذار روی جهیزیه ی فاطمه.
🔶 فردا رفتیم سراغ جهیزیه. دیدیم همه چیز خریدهایم، غیراز پارچ...
2⃣🔴🔴🔴 بانویی که مهمات جابجا می کرد‼️
📎 از اینکه آنجا چه کاره است و چه مسئولیتی دارد هیچ وقت چیزی نمی گفت. ولی از مسائل معنوی جبهه زیاد حرف می زد برام .
یک بار می گفت: داشتیم مهمات بار می زدیم 🚛 که بفرستیم منطقه. وسط کار یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادر مشکی پا به پای ما کار می کرد و مهمات می گذاشت توی جعبه ها . تعجب کردم.😳
♨️♨️ تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم بچه های دیگر اصلا حواسشان به او نیست. انگار نمی دیدنش . رفتم جلو. سینه ای صاف کردم . خیلی با احتیاط گفتم: خانم ! جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشید .
🌺🌺رویش طرف من نبود . به تمام قد ایستاد فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید ؟ یاد امام حسین از خود بی خودم کرد گریه ام گرفت.
💟💟 خانم فرمود : هرکس یاور ما باشد ما هم یاری اش میکنیم.💕💕
📙 کتاب خاک های نرم کوشک
🔶شادی روح همه ی شهدا وامام شهدا صلوات
🌿
🍂🍂
🍀🍀🍀
🍁🍁🍁🍁