eitaa logo
علمداران سرو قامت تعالی (طلاب جانباز
27 دنبال‌کننده
6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
41 فایل
بیان معارف دین و فرهنگ جهاد و دفاع
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خوبان
Part13_خداحافظ سالار.mp3
23.77M
3️⃣1️⃣ قسمت سیزدهم 💫📗کتاب صوتی 🥀🌸"خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر " 🎙تهیه شده در ایران صدا 💫🌷گردآورنده 💫🌸راوی: سودابه آقاجانیان ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
هدایت شده از خوبان
🥀شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند🥀 🥀🌷عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، 🔺کجا میخوای بری؟ 🥀🤍عباسعلی گفت: امام گفته، مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر 🔺تا اتفاقی براش نیفته. 🥀🌷اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… 🔺بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. 🥀🤍یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… 🥀🌷پنج نفر داوطلب شدند که اولین شون عباسعلی بود. قبل از رفتن... حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچ وجه با بعثی های عراقی درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید 🔺حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… 🥀🤍تخریب چی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریب چی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند، گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… 🔺زمزمه لغو عملیات مطرح شد. 🥀🌷گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…🔻
هدایت شده از خوبان
🥀🤍عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: 🔺این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… 🥀🌷اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… 🔺اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند… 🥀🤍جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند، گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! 🔺گفتن مادر بیخیال. نمیشه… 🥀🌸مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ 🔺گفتند: مادر! بعثی‌ها سر عباست رو بریدند. 🥀🤍مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد ( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. 🔺و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد... 🥀🌷راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خوبان
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀صوت روایتگری🥀 🎥 شاید خدا می‌خواهد من را پیش خودش ببرد 💫🌹در این ویدئو صدا و روایت شهید مدافع حرم حاج صادق امیدزاده رضوان الله علیه 🥀🤍از مجروحیت حاج رسول حیدری در کردستان عراق در دوران دفاع مقدس را می‌شنوید...
هدایت شده از خوبان
💫🌷🌷🌷🌷🌷شهدای مدافع حرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خوبان
💫🌹خدای مهربانم 🥀🤍در این شب مبارک 💫🌹ان شاء الله به حق حضـــــرت جواد الائمه علیه السلام 🥀🤍و باب الحوائج کوچک حضـــــرت علی اصغر علیه السلام 💫🌹همگی دوستان حاجت روا باشند. 🥀🤍عیدتون مبارک 💫🌹التماس دعا 🥀🤍شب خوش
🅾کراماتی از علیه السلام ♦️اباصلت می‌گوید: پس از دفن حضرت رضا (علیه السلام)، به دستور ماُمون یک سال زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و بی‌خوابی شب به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به حضرت محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل شوم و از خداوند خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی انجام دهد ♦️هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت ابی جعفر امام جواد (علیه السلام) نجات بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: ‌ای اباصلت از تنگنای زندان بی تاب شده‌ای؟ عرض کردم به خدا سوگند سخت بی تابم! فرمود: برخیز، دستی به زنجیر‌ها زد، و غل و زنجیر‌ها از دست و پای من بر زمین افتاد! ♦️سپس دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم! سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا که هرگز نه دست مامون به تو می‌رسد و نه دست تو به مامون ♦️اباصلت می‌گوید: همانگونه که حضرت فرمود: تا حال مامون را ندیده ام عیون اخبار الرضا (ع)، ج. ۲، ص ۶۷۸ 🌹میلاد مسعود حضرت ابن الرضا جوادالأئمه امام محمدتقی علیه السلام مبارکباد 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خوبان
💫🔴یارب ز شراب عشق سرمستم کن 🥀🤍وز عشق خودت نیست کن و هستم کن 💫🔴از هرچه بجز عشق خودت تهی دستم کن 🥀🤍یک باره به بند عشق پا بستم کن 💫🔴سلام، صبح به خیر و عافیت🔴💫 🥀🤍صبح دوشنبتون ســـــرشــار از لطف و محبت خداوند تبارک و تعالی🤍🥀