17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه خود امام حسین نمیدونست که اگه بره شهید میشه؟
پس چرا رفت؟
اینجوری که خود کشی محسوب میشه، حتی خانوادشون هم شهید شدن😰
2⃣ قسمت دوم ویژه برنامه محرم
این یه شبهه است که پاسخش هم ساده است و زیبا
اما اگه حل نشه برای کسایی که براشون سواله چی⁉️
بفرست برای دوستات و نوجوون های دور و برت که بدونن ...
https://eitaa.com/tabyenat
34.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️امام حسین ع که میدونست کربلا چی میشه ، چرا خانواده رو باخودش برد؟
۱- کوفیان امام حسین ع رو با خانواده دعوت کردند
۲- یک حاکم وقتی برای حکومت میرود باید با خانواده رود و الا به او برچسب یاغی و فاسد و شورشی میزنند
3⃣قسمت سوم ویژه برنامه محرم
https://eitaa.com/tabyenat
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتگوی کعبه با کربلا به صورت شعر
https://eitaa.com/tabyenat
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️آقای عباس موزون عزیز در مورد واژه تَنَقَّبت در زیارت عاشورا تفسیری فوقالعاده دردناک بیان فرمودند
https://eitaa.com/tabyenat
⭕️ صحنه به دار کشیدن آزادیخواهان تبریزی بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا
🔻 هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پس کوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین علیه السلام بودند.
عده ای زنجیر زن، عده ای سینه زن و عده ای قمه زن...
فرمانده روس اینگونه گفت: میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد !!
اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند.
زنجیر و سینه و قمه زدند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند.
وقتی رفتند به رئیس هیئت گفتند روس ها درحال اعدام آزادیخواهان هستند شما بیایید با قمه و زنجیر تا حداقل انها بترسند و این اعدام را متوقف کنند، در جواب گفت عذاداری حسین را سیاسی نکنید.
آری این است نتیجه اسلام سکولار، این است اسلام منهای سیاست و این چیزی است که #شیعه_انگلیسی به شدت به دنبال ان است و برای آن هزینه های میلیاردی میکند.
براستی در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل و آمریکا نباشد ابن زیاد هم سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه میزند...
آری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار!
https://eitaa.com/tabyenat
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر وقت
نام امام حسین
ونام یاران امام حسین
و نام قاتلین امام حسین
را شنیدید این ۳ ذکر را بیان کنید
https://eitaa.com/tabyenat
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره شهید حسین امیرعبدالهیان از ملاقات هییت مصری با شهید سلیمانی
https://eitaa.com/tabyenat
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجاب محدودیت است درسته ولی...
https://eitaa.com/tabyenat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دولت شهید رئیسی کارهایی کرده که بعدا اثرات مثبت آن نمایان میشود.
این دولت مثل بعضی از دولت ها، فردا را قربانی امروز نکردند.
https://eitaa.com/tabyenat
🌴آقای رئیس جمهور! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند!
🌷در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، آیت الله خامنهای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری خارج میشد. در مسیر حرکتش تا رسیدن به خودرو، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده میشد.
🌷صدا از طرف محافظها بود که چندنفرشان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد میزد: آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم
رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: چی شده؟ کیه این بنده خدا؟
🌷پاسدار گفت: نمیدانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد؟!
🌷پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت:«حاج آقا شما وایسید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آنها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی.
🌷کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت، گفت: «حاج آقا! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچهها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط میخوام قیافه آقای خامنهای رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم»
🌷رییسجمهور گفت: بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست.
🌷لحظاتی بعد پسرکی ۱۲-۱۳ ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به رییس جمهور رساند.
🌷صورت سرخ و سرما زدهاش، خیس اشک بود هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت: « سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد.
🌷رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت: اینم آقای خامنهای! بگو دیگر حرفت را...
🌷ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: شما اسمت چیه پسرم؟ پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی گفت: آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.
🌷آقای خامنهای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت گفت: افتخار دادی پسرم. صفا آوردی. چرا این قدر زحمت کشیدی؟بچهی کجای اردبیل هستی؟ مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: «انگوت کندی آقا جان!»
🌷رییس جمهور پرسید: «از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت:بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم. آقای خامنهای گفت:خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.
🌷مرحمت گفت: آقا جان! من از اردبیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم. رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سرخوره بود درست کرد و گفت: بگو پسرم. چه خواهشی؟
🌷آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند!
-چرا پسرم؟
🌷مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت:
🌷آقا جان! حضرت قاسم علیهالسلام ۱۳ ساله بود که امام حسین ع به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم. هر چه التماسش میکنم، میگوید ۱۳سالهها را نمیفرستیم.
🌷اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم را چرا میخوانند؟
حالا دیگر شانههای مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت: پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است.
🌷مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسید.
🌷رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای. .. تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید
🌷آقای خامنهای خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت: «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان...
🌷سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. میتوانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی(ره) حکم میآورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا...
🥀شهید مرحمت بالازاده متولد 1349، شهادت 1363 در جزیر مجنون
https://eitaa.com/tabyenat
20.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥شب تاسوعا هست من مسلمان نیستم، من ارمنی هستم اما به این دلیل هرساله اینجا خدمت گذار اباالفضل هستم .
https://eitaa.com/tabyenat